Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
morning call book
دفتر بیداری ناو
Other Matches
morning call
دیدنی بعداز فهر
call book
دفتر بیدار کردن و تنظیم نوبت نگهبانی
to book
[order]
an alarm call
بگذارید کسی با تلفن شما را بیدار کند
what
[some]
people would call
[may call]
<adj.>
که چنین نامیده شده
what
[some]
people would call
[may call]
<adj.>
کذایی
what
[some]
people would call
[may call]
<adj.>
باصطلاح
the next morning
بامدادروز بعد
the next morning
صبح روز بعد
this morning
امروز بامداد
morning
بامداد
this morning
امروزصبح
morning
صبح
morning
پیش از فهر
around 3 in the morning
تقریبا ساعت ۳ صبح
Where wI'll you be tomorrow morning?
فردا صبح کجایی ؟
Early in the morning.
صبح زود
It wI'll clear up by morning .
تا صبح هواصاف خواهد شد
pride of the morning
مه یا باران بامداد
morning orders
برنامه روزانه
morning draught
صبوحی
morning line
امتیاز شرطبندی پیش ازمسابقه
morning parade
صبحگاه
morning glory
اسب تندرو در تمرین ولی کنددر مسابقه
morning glory
نیلوفر پیچ
morning prayer
نماز بامداد
morning orders
دستورات روزانه
morning twilight
پگاه
morning sickness
تهوع بامدادی
morning dress
جامهی رسمی صبحگاهی
yesterday morning
بامداد دیروز
yesterday morning
دیروز صبح
coffee morning
آنچهدرصبحدرخانهافرادرویدهد
early in the morning
صبح زود
morning watch
پاس صبحگاهی
Good morning
پگاه خجسته باد
good morning
صبح شمابخیر
morning coats
نیم تنه دامن گرد
morning coat
نیم تنه دامن گرد
morning twilight
فلق
morning twilight
سپیده دم سپیده صبح
morning room
اتاقنورگیر
morning star
ستاره صبح
morning star
ستاره بامدادی
morning twilight
فلق صبحگاهی
morning parade
مراسم صبحگاه
From morning tI'll noon .
ازصبح تا ظهر
Good morning
بامدادان نیکو
i was up early this morning
امروزصبح زود بیدار شدم
morning star
زهره
I've shoveled snow all the morning.
من تمام صبح برف پارو کردم.
Do you get up early
[late]
in the morning ?
آیا شما صبح ها زود
[دیر]
از خواب برمیخیزید؟
Leave it tI'll tomorrow morning .
آنرا بگذارتا فردا صبح
I am leaving early in the morning.
من صبح زود اینجا را ترک میکنم.
She wI'll arrive on friday morning .
جمعه صبح وارد خواهد شد
I must make an early morning start.
باید صبح زود راه بیافتم ( حرکت کنم )
I havent had a bit sine morning .
از صبح تاحالایک لقمه دهانم نگذاشتم ( چیزی نخورده ام )
the morning hour has gold in its mouth
<proverb>
سحرخیز باش تا کامروا باشی
tomorow morning . I wI'll leavew for london.
فردا صبح بسوی لندن حرکت خواهم کرد
I want to depart tomorrow morning
[noon, afternoon]
at ... o'clock.
من می خواهم فردا صبح
[ظهر شب]
ساعت ... حرکت کنم.
very many book
کتابهای خیلی زیاد
you are welcome to my book
بفرمایید از کتاب بنده استفاده کنید
i will t. you for the book
شیر یا خط می کنم ببینم کتاب را کی باید بردارد
it was a p to another book
مقدمه کتاب دیگربود
with out book
برون سند کتابی ازبر
that is my book
این
i had never seen such a book
من هرگز چنین کتابی ندیده ام
here is my book
کتاب من اینها
your book
کتابتان
book
بداخلاق
book value
ارزش دفتری
by the book
کتابی
book value
ارزش ثبت شده در دفتر
book value
بهای دفتری
book value
ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
to d. into a book
نگاه مختصر بکتابی کردن
your book
کتاب شما
book one
جلد نخستین
book one
کتاب نخست
by the book
ازروی کتاب
to book something
چیزی را سفارش دادن
book
اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
that book
ان کتاب
book
دفتر
that book
این کتاب
book
ثبت کردن
here is my book
اینست کتاب من
the book is out of p
کتاب تمام شده است
the a of a book
خوانندگان کتابی
that is my book
کتاب من است
book
شماره بازیگرخطاکار
book
کتاب
book
فصل یاقسمتی از کتاب
book
مجلد دفتر
this book is yours
این کتاب مال شما ست
to book something
چیزی را رزرو کردن
book
رزرو کردن توقیف کردن
book
درکتاب یادفترثبت کردن
to read a book
کتابی را دوباره وسه باره خواندن یامرورکردن
to subscribe for a book
پیش ازانتشارکتاب تعهدخریدیک یاچندجلدانراکردن
that book will immortalize him
ان کتاب نام اورا تا جاویدان زنده نگاه خواهد داشت
waste book
دفتر باطله
the book is print
کتاب برای فروش موجودایت
job book
کتاب راهنمای انجام کار راهنمای کار تعمیردستگاهها
journal book
دفتر گزارش روزانه
telephnone book
دفتر تلفن
text book
کتاب درسی
text book
کتاب اصلی دریک موضوع
text book
رساله
tou book
لباس تکواندو
thank tou for that book
خواهش دارم ان کتاب را به من بدهید
letter book
کتاب رونوشت
letter book
رونوشت نامه
thank tou for that book
متشکرم
what is this book worth?
این کتاب چقدر ارزش دارد
white book
کتاب سفید
gun book
دفترچه خدمت توپ
guide book
راهنمای مسافران
guide book
کتاب راهنما
Green Book
مشخصات رسمی استاندارد I-CD که توسط Philips منتشر شد
fly book
قوطی مگس ساختگی
to wade through a book
بکندی وزحمت کتابی راخواندن
word book
کتاب لغت
year book
سالنامه
Yellow Book
مشخصات -CD ROM منتشر شده توسط Philips که حاوی قالب ذخیره سازی داده است و استاندارد ROM-CD XA را می پوشاند
gun book
دفتریادداشت سوابق توپ
he presented me with a book
کتابی بمن پیشکشی کرد
white book
ویدیو- CD استاندارد ساخت philips , JVC که نحوه ذخیره ویدیودیجیتال روی ROM-CD را بیان میکند
the book is my property
کتاب مال من است
i will send him my book
کتاب خود را برای او خواهم فرستاد
winter book
تعیین امتیاز شرطبندی درزمستان برای مسابقه فصل بعد
woman of the book
کتابیه
book of matches
جعبهکبریت
herd book
نسب نامه حیوانی
herd book
نژادنامه برخی جانوران همچون گاو وخوک
he stole my book
کتابم را دزدیدند
field book
دفترچه یادداشت نقشه بردار
order book
دفتر سفارشات
pocket book
دفتر بغلی
policy book
پرونده خط مشیها
policy book
کتاب روشها
prompt book
نسخه سخن رسان
property book
دفتر دارایی یکان
property book
دفتر اموال
punishment book
ایین نامه انضباطی
purview of a book
ویعت کتاب
purview of a book
انچه کتابی فرامیگیرد
record book
دفترچه سوابق جنگ افزار پرونده سوابق
record book
دفتر ثتب سوابق
please return the book
خواهشمندم کتاب را برگردانید
pilot book
direction sailing
picture book
کتاب عکس دار
Orange Book
مجموعه استانداردهای Philips که قالب ROM-CD قابل ضبط را بیان میکند
note book
دفتر کتابچه
pass book
دفتر حساب جاری
note book
دفتریاد داشت
to consult a book
سرکتاب باز کردن
needle book
سوزن دان کتابی
muster book
دفتروقایع یکان
muster book
دفتر ثبت وقایع روزانه
pass book
برای صاحب سپرده نگاه میدارد دفترنسیه دکاندار
peon book
دفتر ارسال مراسلات رسیدنامه
pepole of the book
اهل کتاب
red book
کتاب سرخ
refit book
دفتر یادداشت وقایع دریایی
service book
کتب دعا
mass book
کتاب نماز
mass book
زادالمعاد
mass book
کتاب نماز سالیانه
service book
کتب مذهبی
to e. upon acovnt book
همه اقلام لازم رادردفترحساب وارد کردن
to gut a book
مواداصلی کتابیرا ازان دراوردن
to gut a book
جوهرمطالب کتابیراکشیدن
time book
دفتر ثبت ساعات کار
message book
دفتر پیام
to license a book
اجازه چاپ کتابی را دادن
the book is print
کتاب زیر چاپ است
message book
دفتر یادداشت پیام
scrap book
مجموعه عکس هاوقطعاتی که از کتابهای دیگر بریده باشند
road book
راه نامه
road book
راهنما
to bring to book
حساب پس گرفتن
to bring to book
بازخواست کردن از
pocket book
کیف بغلی
to bind a book
صحافی کردن یک کتاب
to consult a book
از کتاب فال گرفتن
minute book
دفتر یاد داشت یاد داشت نامه
run book
دفتر اجرا
minute book
دفتر وقایع
run book
دفتر رانش
to put any one through a book
کسیرا وادار بخواندن کتابی کردن
book marker
چوب الف
book marker
نشان لای کتاب
book making
شرطبندی
book learning
علم کتابی
book keeper
دفتردار
book draw
تساوی کتابی یا تئوریک شطرنج
book debts
بدهی دفتری
blue book
کتابی است که وزارت امور خارجه هرکشور هر چند سال یک مرتبه منتشر و مسائل سیاسی عنوان شده در طی ان چندسال را تجزیه و تحلیل وروشن میکند
blue book
کتاب ابی
Please fetch the book.
لطفا"بروکتاب رابیاور
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com