Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 186 (9 milliseconds)
English
Persian
morning star
ستاره صبح
morning star
زهره
morning star
ستاره بامدادی
Other Matches
around 3 in the morning
تقریبا ساعت ۳ صبح
this morning
امروزصبح
this morning
امروز بامداد
the next morning
صبح روز بعد
the next morning
بامدادروز بعد
morning
پیش از فهر
morning
صبح
morning
بامداد
From morning tI'll noon .
ازصبح تا ظهر
morning draught
صبوحی
Early in the morning.
صبح زود
morning parade
مراسم صبحگاه
It wI'll clear up by morning .
تا صبح هواصاف خواهد شد
morning orders
دستورات روزانه
early in the morning
صبح زود
morning orders
برنامه روزانه
yesterday morning
بامداد دیروز
Good morning
پگاه خجسته باد
morning dress
جامهی رسمی صبحگاهی
morning prayer
نماز بامداد
morning call
دیدنی بعداز فهر
coffee morning
آنچهدرصبحدرخانهافرادرویدهد
morning glory
نیلوفر پیچ
morning room
اتاقنورگیر
morning glory
اسب تندرو در تمرین ولی کنددر مسابقه
morning line
امتیاز شرطبندی پیش ازمسابقه
i was up early this morning
امروزصبح زود بیدار شدم
morning parade
صبحگاه
morning watch
پاس صبحگاهی
morning sickness
تهوع بامدادی
pride of the morning
مه یا باران بامداد
morning twilight
پگاه
Where wI'll you be tomorrow morning?
فردا صبح کجایی ؟
morning twilight
سپیده دم سپیده صبح
morning twilight
فلق
yesterday morning
دیروز صبح
morning coats
نیم تنه دامن گرد
morning coat
نیم تنه دامن گرد
Good morning
بامدادان نیکو
morning twilight
فلق صبحگاهی
good morning
صبح شمابخیر
morning call book
دفتر بیداری ناو
Leave it tI'll tomorrow morning .
آنرا بگذارتا فردا صبح
She wI'll arrive on friday morning .
جمعه صبح وارد خواهد شد
Do you get up early
[late]
in the morning ?
آیا شما صبح ها زود
[دیر]
از خواب برمیخیزید؟
I am leaving early in the morning.
من صبح زود اینجا را ترک میکنم.
I've shoveled snow all the morning.
من تمام صبح برف پارو کردم.
tomorow morning . I wI'll leavew for london.
فردا صبح بسوی لندن حرکت خواهم کرد
the morning hour has gold in its mouth
<proverb>
سحرخیز باش تا کامروا باشی
I havent had a bit sine morning .
از صبح تاحالایک لقمه دهانم نگذاشتم ( چیزی نخورده ام )
I must make an early morning start.
باید صبح زود راه بیافتم ( حرکت کنم )
I want to depart tomorrow morning
[noon, afternoon]
at ... o'clock.
من می خواهم فردا صبح
[ظهر شب]
ساعت ... حرکت کنم.
two star
دریا دار
two star
دوستارهای
two star
سرلشکر
co-star
همبازیگر
co-star
همبازی
d. star
ستاره جفتی
all-star
تیم تمام ستاره
all star
تیم تمام ستاره
star
نوعی قایق دونفره
star
باستاره زینت کردن
star
انجم
star
نجم
co-star
همبازیگری کردن
co-star
نقش مشترک داشتن
star
ستاره نمایش وسینماشدن درخشیدن
five star
افسر پنج ستارهای
star
ستاره
star
نشان ستاره اختر
star
کوکب
star washer
واشر ستاره ای
star anise
بادیان ختایی
star bit
بیت ستاره
star turn
موضوع مهم وقابل توجه
star voltage
ولتاژ ستاره
star turn
ستاره یا شخصیت برجسته جماعت
star of bethlehem
ستاره بیت اللحم
star of bethlehem
عیسی
star program
برنامه کامل
star program
بدون خطا اجرا شود
star sapphire
یاقوت کبود درخشان
star shell
گلوله نورافشان
star shell
گلوله منور
star spangled
مزین به ستاره
star spangled
ستاره نشان
star thistle
قنطوریون ستارهای گل توری
star catalogue
فهرست ستارگان
star chamber
دادگاه عالی مدنی وجنایی
star diagonal
ستارهمورب
star facet (8)
تراشستارهای
film star
ستارهیکفیلم- سوپراستار
rising star
آیندهدار باآتیه
star sign
علامتزودیاک
star-studded
فیلمیااجرائیکهستارههایزیادیدرآنبازیمیکنند
falling star
تیرشهاب
lucky star
<idiom>
ستاره بخت واقبال
word star
یک برنامه پردازش کلمه مشهور که شامل هجی کردن کلمات و ویژگی ادغام پستی استacrostic
Lesghi star
ستاره لسگی
[این طرح را ستاره شاهسون نیز می نامند و در فرش های ترکیه و قفقاز و ایران بکار می رود. خود طرح از یک ستاره هشت وجهی با چهار فلش به سمت داخل تشکیل می گردد.]
star design
طرح ستاره ای شکل
[این طرح به گونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف مورد استفاده قرار می گیرد. گاه بصورت ترنج و گاه بصورت تزئین در متن.]
the north star
ستاره قطبی یا شمالی
star circuit
مدار ستارهای
star chart
نقشه ستارگان
star chamber
جابرانه وسری
Star Wars
جنگ فضایی
falling star
شخانه
dwarf star
ستاره کوتوله
Energy Star
استانداردی در صفحه نمایش کامپیوتر یا سایر وسایل الکتریکی برای اینکه بگوید محصول به خوبی طراحی شده است و الکتریسیته را هدر نمیدهد
evening star
ناهید
evening star
زهره
evening star
برجیس
evening star
مشتری
evening star
عطارد
evening star
ستاره شامگاهی
fixed star
ستاره ثابت
Pole Star
جدی
fixed star
ثوابت
gaint star
ستاره غول
giant star
ستاره بزرگ و درخشان
Pole Star
ستاره قطبی
Pole Star
Polaris
falling star
شهاب
double star
ستاره مزدوج ستاره دوتایی ستاره دوگانه
binary star
دوتایی
binary star
ستاره دوگانه ستاره دوتایی ستاره مزدوج
blazing star
ستاره دنباله دار
blazing star
هرچیزی که موردتوجه دیگران باشد
falling star
تیر شهاب
falling star
حجر سماوی
shooting star
شهاب ثاقب
falling star
ثاقب
campaign star
نشان جنگی ستاره
cascaded star
روش گره ها در شبکه با توپولوژی ستاره با بیش از یک hub که در صورت مشکل پشتیبانی از آن ایجاد میکند
day star
ستاره بامداد
day star
خورشید
dog star
ستاره شعرای یمانی ستاره کاروان کش
double star
دوتایی
double star
دوگانه
interconnected star
اتصال زیگزاگی
jet star
نوعی هواپیمای کوچک حمل ونقل چهار موتوره جت
star nebula
ابری ستارهای
star nebula
سحابی ستارهای
star connection
اتصال ستارهای
star connection
اتصال ستاره
star crossed
بدشانس
star crossed
دارای ستاره نحس
star cloud
سحابی ستارهای
star drag
وسیله کشیدن نخ روی قرقره ماهیگیری
star finder
ستاره یاب
star globe
ستاره یاب کروی
star grass
هر نوع گیاه گل ستارهای
star handle
دستگیره گردان
star network
شبکه ستارهای
pulsating star
ستاره تپنده
star cloud
ابری ستارهای
moring star
ستاره بامداد
moring star
ستاره صبح ناهید
moring star
شباهنگ
moring star
زهره
multiple star
ستاره چندگانه
neutron star
ستاره نوترونی
north star
ستاره قطبی
north star
ستاره شمالی
north star
جدی
shooting star
تیرشهاب
proto star
پیش ستاره
pulsating star
ستاره ضربان دار
shooting star
ستاره ثاقب
radio star
اختر رادیو
silver star
نشان ستاره نقره یا عالیترین نشان خدمتی
Guernsey Star-of-Bethlehem
سیر ناپل
bronze star medal
مدال ستاره برنز
born under an unlucky star
بد اختر
star network topology
شبکهای از چندین ماشین که هر گره آن به hub مرکزی وصل است
open star cluster
خوشه باز ستارهای
heliacal setting of a star
افول نمودارستاره پیش ازخورشید
heliacal rising of a star
طلوع نمودارستاره پیش ازخورشید
hitch one's wagon to a star
<idiom>
دنبال هدف رفتن
bronze service star
نشان خدمت برنزی
He has not a single star in all the seven skies.
<proverb>
یک ستاره در هفت آسمان ندارد.
star delta switch
کلید ستاره مثلث
The box office star of 1980.
پول ساز ترین هنر پیشه سال 1980
section of a follicle: star anise
قسمتهایمختلفبرگه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com