English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 97 (6 milliseconds)
English Persian
mosaic parquet deal راهروی اجر فرش
Other Matches
parquet محل نشستن اعضا دادگاه در دادسرامحوطه دادگاه
parquet اجر موزاییک
parquet اجرچوبی کف اطاق
parquet محل ارکسترنمایش پایین صحنه
parquet باچوب فرش کردن
parquet دادسرا و اعضا ان
Versailles parquet کفپوشضربدری
herringbone parquet کفپوشزیگزاگ
Arenberg parquet پارکتاروماتیکی
parquet floor فرش چوبی
Chantilly parquet پارکتمشبک
inlaid parquet پارکتمشبک
mosaic سیستم عکس برداری موزاییک
mosaic حرف نمایشی در سیستمهای ویدیویی که از نقاط کوچک تشکیل شده است
mosaic وابسته به موسی
mosaic موسوی
mosaic موزاییک باموزاییک اراستن
mosaic تکه تکه بهم پیوستن
mosaic موزاییک
mosaic نوار عکس
mosaic d. وضع احکام دینی درزمان موسی
mosaic قراردادن چند عکس در کنار هم یادر یک نوار
mosaic mountant صفحه تهیه موزاییک تابلویی که عکسهای موزاییک هوایی به ان وصل میشود
controlled mosaic موزاییک تنظیم شده
cone mosaic [موزائیک با نقش های زیگزاگ و لوزی]
mosaic tile کاشی موزاییک
inlaid with mosaic اراسته باموزائیک
inlaid with mosaic خاتم کاری شده
mosaic test ازمون موزائیکها
mosaic work موزائیک کاری
controlled mosaic موزاییک کنترل شده
the mosaic law شریعت موسی
strip mosaic نوار موزاییک عکس هوایی
mosaic tile اجر موزاییک
lowenfeld mosaic test ازمون موزائیکهای لوونفلد
air target mosaic مجموعه عکسهای تهیه شده از هدف عکس موزاییک هدفهای هوایی
new deal سیاست جدید
new deal روش سیاسی جدیدی که از دوران روزولت اعمال ان از طرف دولت ایالات متحده امریکا شروع شد
new deal برنامه روزولت
new deal قرار جدید
new deal نیودیل
new deal برنامه توسعه اقتصادی فرانکلین روزولت پس از سالهای بعداز بحران بزرگ درامریکا که دران کمک به کشاورزی بازنشستگی وبیمه بیکاری و غیره گنجانیده شده است
Did you get anything out of this deal ? دراین معامله چیزی گیرت آمد ؟
to deal کارت دادن [ورق بازی]
new deal <idiom> تغییر کامل ،شروع تازه ،شانس دیگر
no deal <idiom> موافق نبودن ،رد کردن
deal اندازه مقدار بررسی
deal معامله داد و ستد
deal توزیع کردن
deal سر و کارداشتن با
deal حد معامله کردن
deal قدر
deal اندازه
deal مقدار
deal معامله کردن
deal سر و کار داشتن
deal with رسیدگی کردن
deal with اقدام کردن
deal قراردادی که در آن روی چنیدن موضوع همزمان توافق میشود
deal چوب کاج
deal توافق تجاری
deal سازماندهی کردن
deal اقدام کردن
To deal the cards . ورق دادن
wheel and deal <idiom>
raw deal <idiom> آخر خط ،پایان هستی
Agreed . that is a deal . قبول ( قبوله )
good deal <idiom> قیمت ارزان باکیفیتی بالا
fair deal روش منصفانه
package deal معامله یکجا
to deal in futures معامله سلف کردن
to deal in futures معامله پیش کردن
deal lift بلند کردن وزنه تا کمر وپایین بردن
fair deal سیاست منصفانه
package deal مقاطعه در بست و خرید یکجا
deal in futures معامله سلف کردن
package deal معامله کلی معامله چکی
square deal تقلب نکردن
to deal in futures کالایاسهام پیش فروختن
big deal بیاهمیتوفاقدجذابیت
square deal باشرف بودن رک وراست
I clinched a lucrative deal. معامله چربی ( شیرینی ) انچام دادم
I took a great deal of trouble over it. روی اینکار خیلی زحمت کشیدم
to deal out [card game] کارت دادن [ورق بازی]
To clinch (close)the deal. معامله راتمام کردن ( انجام دادن )
Did you make any profit in this deal ? آیا دراین معامله استفاده ای داشتید ؟
A lucrative affair [deal] لقمه چرب ونرم [کار یا معامله پردرآمد]
She gave me a raw deal . بامن بد معامله کرد
He gave me a square deal . بامن منصفانه معامله کرد
plea deal [between Prosecution and Defense] توافق مدافعه [بین دادستان و وکیل دفاع]
To clinch(close,finalize)a deal. معامله یی را جوش دادن
The deal is off. Forget it . That doesnt count . مالیده !(مالیده است ؟ بهم خورده ؟ لغو شده )
I made a lot of profit in the deal . دراین معامله فایده زیادی بردم
He has suffered a great deal at the hands of his wife . از دست زنش خیلی کشیده
Don pulled the rug out from under me in my deal with Bill Franklin. دان معامله من و بیل فرانکلین را به هم زد.
Clinch the deal while the concerned party is stI'll keen تا طرف گرم است معامله را انجام بدهید
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com