Dictiornary-Farsi | mother tongues | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 86 (5 milliseconds)

English	Persian
mother tongues	زبان مادری


Other Matches

tongues	زبان
tongues	شاهین ترازو بر زبان اوردن
tongues	گفتن دارای زبانه کردن
tongues	زبانه فنری کوچک
tongues	میله شاهین
tongues	زبانه
on the tongues of men	سر زبان مردم
to talk with the tongues of angels <idiom>	چاپلوسی کردن
Iranians have a gift of tongues.	ایرانیها استعداد زبان دارند
to talk with the tongues of angels <idiom>	ریشخند کردن
to talk with the tongues of angels <idiom>	تملق گفتن
mother	مام
mother-to-be	زنحامله
mother	مادر ننه
mother	پروردن
mother	والده
mother	سرچشمه اصل
mother	مادر
mother	ام
After all, she is your mother.	هرچه باشد بالاخره مادرت است.
mother	مادری کردن
mother substitute	جانشین مادر
mother surrogate	جانشین مادر
mother ship	ship parent
mother wit	هوش
mother of thyme	سیسنبر
mother liquor	مادر اب
surrogate mother	نامادری
mother liquid	مادر اب
mother liquer	باز مادر
mother land	سرزمین مادری
mother land	وطن
mother wit	شعور
mother wit	ادراک
mother's mark	خال
Mother's Day	روز مادر
Mother Superiors	رئیس بنیاد مذهبی
Mother Superior	رئیس بنیاد مذهبی
She is shorter than her mother .	از مادرش کوتاه تر است
She sat beside ( next to ) her mother .	کنار مادرش نشست
Mother Nature	طبیعت مهربان
Mother Nature	طبیعت
the mother whom i sucked	مادری که بمن شیرداد
step mother	نامادری
Want is the mother of industry. <proverb>	خواستن ,مادر صنعت و سازندگى است .
mother land	میهن
mother figures	مادر- نماد
foster mother	مادر رضاعی
mother figure	مادر- نماد
mother tongue	زبان مادری
mother country	میهن
mother country	کشور اصلی
mother countries	میهن
mother countries	کشور اصلی
mother-in-law	میله شماره 7 بولینگ
mother-in-law	مادر زن
mother-in-law	مادر شوهر
mother-of-pearl	صدف مروارید
mother of pearl	صدف مروارید
Queen Mother	ملکهای که دارای فرزندباشد مادرپادشاه که بیوه باشد
grand mother	مادر بزرگ
grand mother	جده
mother in low	مادر زن
mother in low	مادر شوهر
mother in law	مادر شوهر نامادری
mother in law	مادر زن
mother hubbard	لباس گشاد زنانه
mother board	تخته اصلی
mother craft	بچه پروری
mother craft	مادری
mother board	برد اصلی
mother board	بردمادر
mother board	برد مدار چاپی اصلی
mother complex	عقده مادری
he was his mother's pride	مایه سرافرازی یاافتخارمادرش بود
mother cary's chicken	مرغ طوفان
What wI'll happen if your mother finds out.	اگر مادرت بفهمد چه می شود؟
mother goose stakes	مسابقه کره مادیانهای سه ساله
My mother togue is Persian.	زبان مادری من فارسی است
Mother-daughter boteh design	طرح بته جقه مادر و بچه [این طرح در فرش های قشقایی، خمسه و بعضی دیگر از طرح ها به چشم می خورد و شامل یک بته جقه بزرگ و یک بته کوچک در دل یکدیگر است.]
A nany who has more sympathy than the real mother. <adj.>	داءیه دلسوز تر از مادر
Mother left me 500 tomans .	مادرم برایم 500 تومان گذاشت
Dont neglect writing to your mother .	ازنوشتن نامه بمادرت غافل نشو
The child [kid,baby] has taken after her mother.	بچه به مادرش رفته.
She speaks French as if it were her mother tongue . She speaks Frinch like a native .	فرانسه را آنقدر قشنگ صحبت می کند گویی زبان مادریش است