Dictiornary-Farsi | mountain ranges | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 93 (2 milliseconds)

English	Persian
mountain ranges	سلسله جبال
mountain ranges	کوه زنجیره


Other Matches

f.of mountain	پای کوه
f.of mountain	دامنه کوه
mountain	کوه
mountain	کوهستان
mountain	کوهستانی
the ridge of a mountain	پشته کوه
mountain troops	یکانهای کوهستانی
mountain sickness	کوه گرفتگی
mountain sickness	کوهزدگی یا کوهگرفتگی
mountain region	کوهساران
mountain pride	گلپر
mountain pine	کاج کوهی
mountain cork	یکجور پنبه کوهی
At the foot of the mountain.	دردامنه کوه
mountain slope	کوهشیبدار
mountain pass	گردنه
There is a mountain of difficulties .	کوهی از مشکلات وجود دارد
he climbed up the mountain	ازکوه بالارفتن
mountain ash	انواع تیس
mountain climate	اقلیم کوهستانی
mountain climbing	کوهنوردی
mountain torrent	سیلکوهپایهای
mountain dew	ویسکی اسکاتلندی که بطورقاچاق در کوهستانهادرست می کنند
green mountain boy	مرد بومی یا ساکن ورمونت
Mountaineering . Mountain - climbing .	کوه نوردی ( بعنوان ورزش )
mountain ash [rowan ]	درخت سمان کوهی
The mountain peak is not in sight.	قله کوه پیدا نیست
make a mountain out of a molehill <idiom>	از کاه کوه ساختن
The waves were mountain - high .	موجها با ندازه یک کوه بودند ( خیلی بلند )
To make a mountain out of a mole - hI'll .	ازکاهی کوهی ساختن
A big rock rolled down the mountain.	سنگ بزرگی از کوه بپایین غلتید
Everst is the highest mountain in the world .	اورست بلندترین کوه دنیاست
Sea [mountain] air makes you hungry.	هوای دریایی [کوهستانی] گشنگی می آورد.
It was terribly hard work getting to the top of the mountain.	رسیدن به نوک کوه کا ربسیار مشکلی بود
ranges	طیف
ranges	جابجایی متن برای تظیم شدن در حاشیه چپ , انتقال محتوای کلمه به لبه سمت چپ
ranges	قرار دادن متن در یک ترتیب معین
ranges	تغییر کردن یا متفاوت بودن
ranges	یک خانه یا تعدادی خانه
ranges	مجموعه موضوعاتی که خریدار از بین آنها انتخاب میکند
ranges	مجموعه مقادیرممکن بین بیشترین حد و کمترین حد
ranges	عبور کردن مسطح کردن
ranges	مجموعه مقادیر مجاز
ranges	صف
ranges	دامه تغییرات
ranges	محدوده
ranges	دامنه
ranges	دامنه تغییرات
ranges	سلسله
ranges	برد سلاح
ranges	میدان تیر
ranges	بردهدف
ranges	مسافت
ranges	حدود
ranges	سیر و حرکت کردن
ranges	مرتب کردن میزان کردن
ranges	رسایی
ranges	چشم رس
ranges	تیررس برد
ranges	دسترسی
ranges	حدود محدوده
ranges	حوزه
ranges	تغییر کردن خط مبنا
ranges	منحنی مبنا
ranges	درصف اوردن
ranges	اراستن
ranges	حدودجذر و مد دریا
ranges	دسته
ranges	حیطه
ranges	ناحیه
ranges	طبقه
ranges	رشته
ranges	سلسله ردیف
ranges	حدود وسعت
ranges	میدان حدودتغییرات
ranges	برد
ranges	گستره
ranges	بر
ranges	گام
ranges	در طبقه قرار دادن
ranges	به خط کردن
ranges	ردیف
ranges	به نظم وترتیب واداشتن
ranges	تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
ranges	رشته کوه
ranges	فاصله
ranges	حد فاصل
transition ranges	میدان تیر انتقالی
rifle ranges	تیررس تفنگ
rifle ranges	میدان تیر تفنگ
the gun ranges two miles	توپ دو میل تیر رس دارد توپ تادومیل رامیزند