English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
multiple absolute prediction پیش بینی چند متغیری مطلق
Other Matches
multiple differential prediction پیش بینی افتراقی چند متغیری
prediction پیشگویی
prediction پیش بینی
prediction محاسبه
prediction از قبل پیش بینی کردن محاسبه کردن
differential prediction پیش بینی افتراقی
prediction angle زاویه سبقت
failure prediction پیش بینی خرابی
prediction angle زاویه حرکت پیش بینی شده هدف
prediction mechanism دستگاه مدبر یا محاسب سبقت هدف
fallout prediction محاسبه میزان ریزش اتمی پیش بینی ریزش
prediction mechanism دستگاه محاسب تیر
radar prediction بررسی به وسیله رادار تجزیه و تحلیل اطلاعات به وسیله رادار
radar prediction کسب اطلاعات به وسیله رادار
directional radar prediction تجزیه و تحلیل سمتی رادار پیش بینی سمتی رادار
multiple نتیجه و محل دستور بعدی که باید اجرا شود
multiple دستوری با بیش از یک آدرس برای عملوندها
multiple استفاده از بیش از یک بایت داده برای ذخیره سازی عدد برای افزایش دقت ممکن
multiple معماری کامپیوتر موازی که یک ALU و باس داده و چندین واحد کنترل دارد
multiple حاوی قط عات زیاد بودن یا عمل کردن به روشهای مختلف
multiple معماری کامپیوتر که از باس سریع بین CPU و حافظه اصلی و باس کندتر بین CPU و رسانه جانبی استفاده میکند
multiple معماری پردازنده موازی که از چندین ALU و حافظه موازی برای افزایش سرعت پردازش استفاده میکند
multiple ضرب چندتا
multiple چندگانه
multiple مضروب
multiple چند برابر
multiple چند فاز چندگانه
multiple مضرب
multiple چندلا گوناگون
multiple مضاعف
multiple متعدد
multiple چندین
multiple چند
multiple مضاعف چند ردیفه چند لولهای
multiple گوناگون
multiple star ستاره چندگانه
multiple transformer مبدل با اتصال موازی
multiple stores فروشگاههای بزرگ فروشگاههای زنجیرهای
multiple precision دقت چند برابر
multiple punch منگنه چندگانه
multiple regression رگرسیون چند متغیره
multiple regression رگرسیون
multiple regression چندمتغیری
multiple regression رگرسیون چند گانه
multiple reinforcement تقویت چندگانه
multiple series مدارهای زنجیری با اتصال چندگانه
multiple circuit مدار چندگانه
multiple personality شخصیت چندگانه
multiple circuit مدار چند طبقه
multiple offence حمله مرکب
multiple cut off برش چند متغیری
multiple correlation همبستگی چندگانه
multiple contact کنتاکت دستهای
multiple drill تمرین چند یکانی
multiple drill تمرین چندکاره یا مختلط
multiple-choice وابسته به پرسش چند پاسخی
multiple foul خطای همزمان چند بازیگرروی یک حریف
multiple gun توپ چند لولهای
multiple images تصاویر چندگانه
multiple ionization یونش مکرر
multiple contact دسته کنتاکت
multiple key کلید چند راه
multiple landuse استفاده چندگانه زمین
multiple length با درازی چندگانه
multiple connector بست چند گانه
multiple moment گشتاور چندگانه
multiple correlation همبستگی چند متغیری
multiple capacitor خازن چندگانه
least common multiple کوچک ترین مضرب مشترک [ک.م.م] [ریاضی]
multiple address با نشانی چندگانه
multiple bond پیوند چندگانه
multiple cable کابل چند رشتهای
multiple telegraphy تلگراف چندگانه
multiple amplifier تقویت کننده چند طبقه
multiple use key استفادهمتعددکلید
least common multiple کوچک ترین مضرب مشترک [ریاضی]
multiple access دستیابی چندگانه
multiple sclerosis فلج چندگانه
multiple wire چند رشتهای
multiple wire چند سیمه
multiple therapy درمان تعاونی
multiple well system سیستم چند چاهی
common multiple مضرب مشترک
multiple integral انتگرال چندگانه [ریاضی]
multiple grid valve لامپ چند شبکه
lowest common multiple کوچکترین مضرب مشترک
law of multiple proportions قانون نسبتهای اضعافی
index of multiple correlation شاخص همبستگی چندگانه
multiple contact switch کلید پلهای
multiple access network شبکه با دسترسی چندگانه
multiple address instruction دستورالعمل چند ادرسه
multiple choice item پرسش چند گزینهای
multiple choice test ازمون چند گزینهای
multiple arc lamp لامپ قوسی با اتصال چند گانه
multiple cable joint اتصال کابل چند رشتهای
multiple cable joint موف انشعاب
multiple cable joint مفصل انشعاب
multiple conductor cable کابل چند رشتهای
multiple arch dam سد چند قوسی
multiple channel system سیستم چند کاناله
multiple address message پیام چند ادرسه
coefficient of multiple correlation ضریب همبستگی چندگانه
multiple determination coefficient ضریب تعین چند متغیری
multiple drum winding سیم پیچ استوانهای چندگانه
smallest common multiple کوچک ترین مضرب مشترک [ریاضی]
multiple light fitting رابطچندلامپ
multiple exposure mode چندحالته
multiple voltage system روش چند ولتی
multiple user system سیستم چند استفاده کننده
multiple unit valve لامپ مرکب
multiple discriminant function تابع تشخیص چند متغیری
multiple dome dam سد چند گنبدی
lowest common multiple کوچک ترین مضرب مشترک [ریاضی]
multiple pass printing چاپ چند گذری
multiple series condenser خازن متغیر چند اتصالی
multiple job processing پردازش چند کاره
multiple-span beam bridge پلمیلهایچنددهانهای
double multiple disc clutch کلاج چند صفحه- دوبل
lowest common multiple [LCM] کوچک ترین مضرب مشترک [ک.م.م] [ریاضی]
multiple loading operating system سیستم عامل بارکننده چندتایی
absolute zero صفر مطلق
absolute value مقدار مطلق
absolute value ارزش مطلق
absolute value قدر مطلق
absolute <adj.> غیر قابل امتناع
absolute <adj.> چاره نا پذیر
absolute value قدر مطلق [ریاضی]
absolute <adj.> مطلق
absolute <adj.> خالص
absolute <adj.> حیاتی
absolute <adj.> واجب
absolute <adj.> حتمی
absolute <adj.> لازم الاجرا
absolute <adj.> اجتناب ناپذیر
absolute <adj.> غیر مشروط
absolute <adj.> ضروری
absolute <adj.> صرف نظرنکردنی
absolute استبدادی
absolute ازاد
absolute کامل
absolute دایره نامحدود
absolute مجرد
absolute مطلق
absolute غیر مشروط
absolute مستقل
absolute خود رای
absolute کامل قطعی
absolute خالص
absolute آزاد از قیود فکری
absolute غیر مقید
absolute champion قهرمان مطلق شطرنج
absolute code برنامه نویسی مطلق
absolute coding برنامه نویسی مطلق
absolute configuration پیکر بندی مطلق
absolute ceiling حداکثر ارتفاع نسبت به سطح دریا که هواپیما میتواند تحت فشار استاندارد پرواز افقی ومتعادلی داشته باشد
absolute authortity اقتدار مطلق
absolute authortity اختیار مطلق
absolute artesian well چاه ارتزین مطلق
absolute altitude ارتفاع هواپیمانسبت به سطح زمین
absolute altitude ارتفاع مطلق
absolute coulomb کولن مطلق
absolute deficiency نقص مطلق
absolute deficiency عدم کارائی مطلق
absolute energy انرژی مطلق
absolute efficiency کارائی مطلق
absolute dud گلوله اتمی عمل نکرده
absolute dry کاملا" خشک
absolute drought خشکی مطلق
absolute discharge آزادی مطلق
absolute deviation انحراف اصابت گلوله تا مرکز هدف
absolute deviation انحراف مطلق
absolute density چگالی مطلق
absolute error خطای مطلق
absolute altimeter ارتفاع سنج یا فرازیابی که ارتفاع واقعی یا فاصله واقعی هواپیما را از زمین نشان میدهد
absolute address محل یک شی در رابطه با مبدا
decree absolute حکم نهائی دادگاه
It is an absolute chaos. همه رشته کارها از دست در رفته است
absolute address اندازه یا مقدار یک عدد بدون توجه به علامت آن
absolute address تقدم یک فرایند که قابل تغییر توسط سیستم عامل نیست
absolute address مختصاتی که فاصله یک نقطه از محل تقاطع بردارها را نشان میدهد
absolute value function تابع قدر مطلق [ریاضی]
absolute address برنامه ای که بخشی از کد را در حافظه اصلی بار میکند
absolute address نشانی مطلق
absolute accommodation انطباق مطلق
absolute majority اکثریت مطلق
absolute address مرجع صفحه گسترده که همیشه به یک خانه اشاره میکند حتی اگر به محل دیگر کپی شود
absolute address بیشترین مقدار یا حد یک سیستم
absolute address وسیله ورودی مثل tablet یا mouse که مختصات نشانه گر را با بردارهای مخصوص برمی گرداند
absolute altimeter دستگاه ارتفاع سنج هواپیما
absolute alcohol الکل مطلق
absolute advantage برتری مطلق یک کشور یا واحد تولیدی درعرضه یک محصول یا خدمت با هزینه ای کمتر از رقیب
absolute advantage برتری مطلق
absolute address آدرس مطلق
absolute address آدرس ذخیره سازی کامپیوتر که فقط به یک محل دستیابی دارد
absolute address آدرس ذخیره سازی کامپیوتر که مستقیما و بدون تغییر به محل یا وسیله ای دستیابی دارد
absolute address مقدار یک خطا بدون توجه به علامت
absolute address برنامه کامپیوتری نوشته شده به کد مطلق
unattainbility of absolute zero دسترس ناپذیری صفر مطلق
absolute gravity سنگینی مطلق
absolute address کد دودویی که مستقیما در واحد پردازش مرکزی اجرا میشود و فقط به مقادیر و آدرسهای مطلق نیاز دارد.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com