Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
multiple foul
خطای همزمان چند بازیگرروی یک حریف
Other Matches
foul
معیوب
foul
غلط
foul
خطا
foul
فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
foul
نخ ماهیگیری اشفته
foul out
اخراج
foul-up
درهم و برهمی
foul-up
خیطی
foul-up
افتضاح
foul-up
ندانمکاری
foul-up
درهم گوریدگی
foul up
<idiom>
با یک اشتباه احمقانه همه چیز را خراب کردن
foul
گل و لای گرفتن
foul
رسوب کردن
foul
رسوب
foul
ناپاک
foul
پلید
foul
شنیع
foul
ملعون غلط
foul
نادرست
foul
خلاف طوفانی
foul
حیله
foul
جرزنی
foul
بازی بیقاعده
foul
گیر کردن
foul
گیرکردن نارو زدن
foul
بهم خوردن
foul
چرک شدن
foul
گوریده کردن
foul
لکه دارکردن
foul
ناپاک کردن
multiple
معماری پردازنده موازی که از چندین ALU و حافظه موازی برای افزایش سرعت پردازش استفاده میکند
multiple
حاوی قط عات زیاد بودن یا عمل کردن به روشهای مختلف
multiple
معماری کامپیوتر که از باس سریع بین CPU و حافظه اصلی و باس کندتر بین CPU و رسانه جانبی استفاده میکند
multiple
معماری کامپیوتر موازی که یک ALU و باس داده و چندین واحد کنترل دارد
multiple
استفاده از بیش از یک بایت داده برای ذخیره سازی عدد برای افزایش دقت ممکن
multiple
دستوری با بیش از یک آدرس برای عملوندها
multiple
نتیجه و محل دستور بعدی که باید اجرا شود
multiple
چندلا گوناگون
multiple
مضرب
multiple
متعدد
multiple
ضرب چندتا
multiple
چندگانه
multiple
مضروب
multiple
چند برابر
multiple
چند فاز چندگانه
multiple
مضاعف
multiple
چندین
multiple
چند
multiple
گوناگون
multiple
مضاعف چند ردیفه چند لولهای
foul-ups
درهم و برهمی
to play foul
ناروزدن
foul play
ناجوانمردی
foul-ups
درهم گوریدگی
foul-ups
ندانمکاری
individual foul
خطای شخصی
foul play
<adj.>
ناجوانمردی
major foul
خطای عمده
With his foul temper.
با اخلاق سگه که دارد
foul-ups
خیطی
foul-ups
افتضاح
foul anchor
لنگر گیرکرده
to play foul
نامردی کردن
to fall foul of
تصادم کردن با
technical foul
خطای شروع بازی واترپولو پیش ازاعلام داور
technical foul
به تاخیرانداختن بازی واترپولو
technical foul
حفظ توپ واترپولوزیر اب
technical foul
بازی با توپ واترپولو در حال ایستادن کف استخر
technical foul
خطای فنی
tean foul
خطاهای فنی
team foul
خطای مهم
simultaneous foul
خطای متقابل در یک لحظه واخراج هر دو بازیگر
play foul
نارو زدن
play foul
نامردی کردن
personal foul
خطای بدنی به حریف
ordinary foul
خطای بازی بین المللی واترپولو
offensive foul
خطای حمله
use foul language
فحاشی کردن
to fall foul of
درافتادن با
foul ground
کفه ته نشین
double foul
خطای هم زمان دو بازیگر
foul line
خط فول پرش طول
foul line
خط فول
explusion foul
خطای منجر به اخراج
foul anchor
لنگر تاب خورده
foul blow
ضربه خطا
foul copy
چرک نویس
foul hawse
زنجیرها تاب خورده اند
foul line
خط پرتاب ازاد
foul language
دشنام
foul language
فحش
foul house
چشمی گرفته لنگر
foul hooked
ماهی گرفته شده با قلاب ازبیرون دهان
foul ground
قسمت حاوی ته نشینهای ته دریا
foul copy
مسوده
common foul
خطای عادی
foul mouthed
بد دهن
foul mouthed
بحاش
foul stomach
رودل
foul stomach
معده پر
foul-mouthed
بدزبان
foul-mouthed
بد دهن
foul-mouthed
بحاش
foul play
حقه
foul mouthed
بدزبان
backcourt foul
خطای شخصی
foul weather
هوای نامساعد
foul weather
هوای خراب
foul play
قتل ادم کشی
foul throw
پرتاب خطای دیسک یا چکش یاوزنه
foul play
کار نادرست
multiple regression
رگرسیون چند متغیره
multiple images
تصاویر چندگانه
multiple regression
رگرسیون چند گانه
multiple regression
چندمتغیری
multiple precision
دقت چند برابر
multiple personality
شخصیت چندگانه
multiple regression
رگرسیون
multiple punch
منگنه چندگانه
multiple reinforcement
تقویت چندگانه
common multiple
مضرب مشترک
multiple therapy
درمان تعاونی
least common multiple
کوچک ترین مضرب مشترک
[ریاضی]
multiple wire
چند رشتهای
multiple wire
چند سیمه
multiple well system
سیستم چند چاهی
multiple transformer
مبدل با اتصال موازی
multiple telegraphy
تلگراف چندگانه
multiple stores
فروشگاههای بزرگ فروشگاههای زنجیرهای
multiple star
ستاره چندگانه
multiple series
مدارهای زنجیری با اتصال چندگانه
multiple offence
حمله مرکب
multiple moment
گشتاور چندگانه
multiple circuit
مدار چند طبقه
multiple circuit
مدار چندگانه
multiple use key
استفادهمتعددکلید
multiple capacitor
خازن چندگانه
least common multiple
کوچک ترین مضرب مشترک
[ک.م.م]
[ریاضی]
multiple integral
انتگرال چندگانه
[ریاضی]
multiple cable
کابل چند رشتهای
multiple bond
پیوند چندگانه
multiple amplifier
تقویت کننده چند طبقه
multiple address
با نشانی چندگانه
multiple connector
بست چند گانه
multiple contact
دسته کنتاکت
multiple contact
کنتاکت دستهای
multiple length
با درازی چندگانه
multiple landuse
استفاده چندگانه زمین
multiple key
کلید چند راه
multiple ionization
یونش مکرر
multiple correlation
همبستگی چند متغیری
multiple gun
توپ چند لولهای
multiple drill
تمرین چندکاره یا مختلط
multiple drill
تمرین چند یکانی
multiple-choice
وابسته به پرسش چند پاسخی
multiple correlation
همبستگی چندگانه
multiple cut off
برش چند متغیری
multiple sclerosis
فلج چندگانه
multiple access
دستیابی چندگانه
to be in a bad
[foul]
temper
بد خو بودن
to be in a bad
[foul]
temper
ترشرو بودن
to be in a bad
[foul]
temper
تند بودن
to be in a bad
[foul]
temper
کج خلق بودن
We had a foul meal for lunch.
نهار گندی خوردیم
To foul up something . To make a mess of it .
گند چیزی را با لاآوردن
rough or foul copy
چرک نویس
It is foul weather today .
امروز هوا خیلی گند است
play control foul
خطا روی حریف بدون توپ
loose ball foul
خطا روی حریف بدون توپ
foul bill of lading
بارنامه مشروط
foul bill of lading
بارنامه نادرست
smallest common multiple
کوچک ترین مضرب مشترک
[ریاضی]
multiple cable joint
مفصل انشعاب
multiple conductor cable
کابل چند رشتهای
multiple arch dam
سد چند قوسی
multiple arc lamp
لامپ قوسی با اتصال چند گانه
multiple address message
پیام چند ادرسه
multiple access network
شبکه با دسترسی چندگانه
multiple absolute prediction
پیش بینی چند متغیری مطلق
multiple grid valve
لامپ چند شبکه
lowest common multiple
کوچکترین مضرب مشترک
lowest common multiple
کوچک ترین مضرب مشترک
[ریاضی]
law of multiple proportions
قانون نسبتهای اضعافی
index of multiple correlation
شاخص همبستگی چندگانه
coefficient of multiple correlation
ضریب همبستگی چندگانه
multiple address instruction
دستورالعمل چند ادرسه
multiple discriminant function
تابع تشخیص چند متغیری
multiple determination coefficient
ضریب تعین چند متغیری
multiple job processing
پردازش چند کاره
multiple drum winding
سیم پیچ استوانهای چندگانه
multiple dome dam
سد چند گنبدی
multiple series condenser
خازن متغیر چند اتصالی
multiple differential prediction
پیش بینی افتراقی چند متغیری
multiple unit valve
لامپ مرکب
multiple contact switch
کلید پلهای
multiple exposure mode
چندحالته
multiple light fitting
رابطچندلامپ
multiple cable joint
موف انشعاب
multiple channel system
سیستم چند کاناله
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com