English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
multipoint line خط چند نقطهای
Other Matches
multipoint اتصال چندین باره به یک خط یا یک کامپیوتر
multipoint با چندین خط وط
multipoint چند نقطهای
multipoint circuit مدار چند نقطهای
line by line analysis تجزیه سطر به سطر
line by line milling فرز کردن سطری
line to line voltage ولتاژ زنجیر شده
line to line fault اتصال کوتاه بین دو فاز
line by line milling فرز کردن سطر به سطر
line to line spacing فاصله سطور
line to line fault تماس خطوط
line to line voltage ولتاژ بین دو خط
line to line fault اتصال کوتاه دوقطبی
line to line fault اتصال کوتاه خط به خط
line up به ترتیب ایستادن
line up ردیف ایستادن تیم
line-up به خط شدن
line-up به ترتیب ایستادن
line-up ردیف ایستادن تیم
out of line خارج از خط جبهه
the line صف
on line در خط
down the line ضربه از کنار زمین
line up به خط شدن
out of line جملاتی مربوط به یک برنامه کامپیوتری که در خط اصلی برنامه نیستند
down line بار کردن پایین خطی
Are you still on the line? هنوز پشت تلفن هستی؟
line out با خط علامت گذاشتن
line of d. حد فاصل
off line وسایلی که جزو دستگاه کامپیوتری مرکزی نیستند وسایل غیر کامپیوتری یاخودکار
off line برون خطی
off line غیر متصل
off line قطع
off line منفصل
on line داخل رده
on line مورداستعمال
old line دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
o o line خط دیدبانی سپاه
o o line خط تقسیم دیدبانی
down the line <idiom> درآینده
line out قلمه درختان رادراوردن وبصورت خط منظمی کاشتن
necessary line خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
mean line خط میان
along line در خط
along line در امتداد خطوط
all along the line در همه جا
all along the line درامتدادهمه خط
line by line سطر به سطر
in line شمشیر در وضع حمله
in line همراستا
line up <idiom> به صف کردن
on line درون خطی
on line متصل
on line مستقیم
line of d. مرز
on the line هواپیمای اماده پرواز
Which line goes to ... ? کدام خط راه آهن به ... میرود؟
Which line goes to ... ? کدام خط به ... میرود؟
on line help کمک مستقیم
old line محافظه کار
out of line <idiom> ناصحیح
line up <idiom> سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
line up <idiom> به درستی میزان کردن
in line <idiom> با محدودیت متداول
line : خط
line پوشاندن
line خط
line طناب خط
line خط صف
line صفی در خط
line در سمت
line سیم
line جبهه جنگ
line لوله منفردی در سیستم سیالات
line رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
line نسب
line خط زدن
line استرکردن
line ترازکردن
line اراستن
line سطر
line ردیف
line رشته بند
line ریسمان
Are you still on the line? خط را قطع نکردی؟
line رسن
line طناب سیم
line جاده
line دهنه
line لجام
line : خط کشیدن
line خط انداختن در
line خط دار کردن
line بخط کردن
line حدود رویه
below the line درامد یا هزینه غیر مترقبه
line اتصال فیزیکی به ارسال داده
by line خط دوم یافرعی
by line خط فرعی راه اهن
by line کار یاشغل اضافی وزائد
by-line خط دوم یافرعی
by-line خط فرعی راه اهن
by-line کار یاشغل اضافی وزائد
to come in to line موافقت کردن
to come in to line در صف امدن
line شعبه
line رشته
line لاین
line محصول
line طرز
line voltage ولتاژ خطی ولتاژ زنجیرشده ولتاژ خط
line switching خط گزینی
line voltage ولتاژ شبکه
load line خط دورکشتی که وقتی کشتی کاملا بارگیری شداب تا انجا میرسد
marriage line گواهینامه ازدواج
line up billiard بیلیارد کیسه دار با روش برگرداندن گویهای کیسه افتاده به زمین
mason's line ریسمان کار
line transformer مبدل خط
line synchronization همزمانی سطور
line telegraphy تلگراف خطی
line voltage ولتاژ خط
line tester ازمایش کننده خط
lubber line خطی که روی صفحه قطب نماامتداد محور طولی هواپیما رانشان میدهد
load line خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
line terminal ترمینال خط
lubber line خط عمودی بر روی صفحه قطب نما
lubber's line علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
loop line دوراهی
local line خط محلی
lumber's line خط شاخص قلب نما که مشخص کننده سینه ناو است
lumber's line خط سینه ناو
mach line موج ضربهای ضعیف
lyman line خط لیمان
marline or line طناب کوچک دولا
line width پهنای خط
load line خط بار
marriage line عقدنامه سند ازدواج
private line خط خصوصی
penny a line ارزان نویس بی مایه
penny a line پست
penny a line ارزان
peaked line خط پاره پاره
peaked line خط چین
pass a line رد کردن طناب
overhead line خط هوایی
overhead line سیمکشی هوایی
out of line coding کدگذاری برون خطی
out line font قلم متغیر
out line font فونت متغیر
percolation line خط نفوذ
phase line خط خیز
principal line خط رابط نقاط اصلی در روی عکس هوایی خط رابط
price line خط قیمت
poverty line خط فقر
possibilities line خط بودجه
possibilities line خط امکانات
pitch line مکان هندسی نقاطی که درانها مراکز نقاط تماس یا گام دندانههای چرخ دنده یادندانه ها اندازه گیری میشود
pipe line خط لوله
phantom line خط فرضی
phantom line خط سری
phase line خط مبداء حرکت جنگی
outhaul line برون کش
orienting line خط توجیه
night line ریسمان ماهی گیری شبانه
new line character دخشه تعویض سطر
neutral line خط بی اثر
multidrop line پیکربندی سیستم مخابراتی که یک کانال یا خط منفرد رابرای سرویس دادن به ترمینالها بکار می برد خطی با چند افت
multicore line خط چند رشتهای
mould line خط حاصل از تلاقی دو سطح
morning line امتیاز شرطبندی پیش ازمسابقه
mooring line طناب برای مهار کردن قایق به ساحل
mooring line سیم مهار
mooring line طناب مهار مین
message line خط مخابره
no fire line خط منع اتش
no fire line خط منع اتش توپخانه
on line system سیستم درون خطی
on line storage حافظه درون خطی
on line operation عمل درون خطی
on line operation عملکرد درون خطی
on line database پایگاه داده درون خطی
lubber's line نشانگر سینه
offside line خط فرضی موازی با دروازه
off line storage حافظه برون خطی
off line operation عملکرد برون خطی
nonswitched line خط غیر گزینشی
non switched line خط گزینه نشده
median line میانه
line switching راه گزینی خطی
line of regard خط دید
line of fire خط تیر
line of fall خط فرود گلوله به زمین
line of fall خط فرود
line of engagement ناحیهای از سینه که روبروی شمشیر قراردارد
line of duty نحوه انجام وفیفه
line of duty مسیر خدمتی
line of drift خط انتقال گمشدگان به عقب
line of drift خط انتقال مجروحین به منطقه عقب
line of deployment خط گسترش
line of departure خط شروع حمله
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com