English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 194 (9 milliseconds)
English Persian
music rest خروجموزیک
Other Matches
music موسیقی
music اهنگ
music خنیا رامشگری
music در رهگیری هوایی به معنی پخش پارازیت دردستگاههای الکترونیکی است
music موزیک
soul music موسیقی مذهبی سیاهپوستان
sheet music نتهای موسیقی که روی صفحات جدا از هم چاپ شده است
music stands میزی که نت های موسیقی را روی آن گذاشته و جلو نوازنده قرار میدهند
chamber music موسیقی مجلسی
soul music سول
an airy music ساز یا موزیک با روح
music box جعبه محتوی ساز کوکی
piped music موسیقیکهبابلندگودرمکانهایعممیپخششود
rock music موسیقیRock
music halls سالن موسیقی
music halls اطاق ساز ورقص
devotion to music دلبستگی به موسیقی
ear for music گوش
instructor of music مشاق موسیقی
music chip مدار مجتمع قادر به تولید صوت موسیقی و tane
indiental music موزیک همراه
indiental music ساز و اوازی که با نمایشی همراه باشد
music mistress بانویی که موزیک یاد میدهد معلمه موسیقی
music of the spheres اهنگ جنبش سیارات
music of the spheres اهنگ حرکات افلاک
music stool کرسی پیانو زنان
music synthesizer ایجادکننده موسیقی
music therapy موسیقی درمانی
program music موزیکی که نماینده یک رشته رویدادهاو منظره ها باشد
range of music حدود یا میدان علم موسیقی
to a ones voice to music صدای خودراباسازجفت کرد
to face the music دلیرانه با چیزی روبرو شدن
martial music مزیک جنگی یا نظامی
electronic music موسیقی الکترونیکی
ear for music موسیقی
music hall سالن موسیقی
computer music موسیقی کامپیوتری
play music آهنگ ساختن
ambient music موسیقی متن
background music موسیقی متن
ambient music موزیک متن
background music موزیک متن
ambient music موسیقی پس زمینه
background music موسیقی پس زمینه
music track تیتر آهنگ
music track تیتر موسیقی [روی محیط ضبط صوت]
make music آهنگ ساختن
play music موزیک ساختن
make music موسیقی ساختن
to let music wash over somebody به موسیقی متن گوش دادن [اصطلاح روزمره]
play music موسیقی ساختن
music to one's ears <idiom> صدایی که شخص دوست دارد بشنود
make music موزیک ساختن
face the music <idiom> پذیرش نسخه
music hall اطاق ساز ورقص
Beautiful music ( weather ) . موسیقی ( هوای ) قشنگ
To compose music (potery) . آهنگ ( شعر ) ساختن
college of [music, technology,...] دانشگاه فناوری
to perform a piece of music قطعه موسیقی رادرست درساز ادا کردن
to perform a piece of music ساز زدن
to set a poem to music اهنگ برای شعری ساختن
To accpt the consequences . to face the music . پای لرزش نشستن ( عواقب کاری را پذیرفتن )
high fidelity music reproducing system سیستم بازیابی موسیقی باکیفیت عالی
to take one's rest اسودن خوابیدن
to take one's rest راحت کردن
rest آسودگی
without rest پیوسته لاینقطع
rest سه پایه
to rest up استراحت کامل کردن
to rest up خوب خستگی در کردن
rest up استراحت کامل کردن
to take one's rest استراحت کردن
at rest مرده
rest توقف فرمان ازاد
rest نشیمنگاه
rest تکیه گاه
rest پایه
rest مقر
rest استراحت کردن بالشتک
he is now at rest اکنون اسوده است
rest سکون
rest اسایش
for the rest اما در باره باقی مطالب
go to rest استراحت کردن
among the rest از ان جمله
at rest اسوده
go to rest خوابیدن
rest تکیه گاه استراحت
rest بقایا سایرین
rest راحت باش
he is now at rest یا اسوده شد
it rest with you to ..... با شما است که ........
rest استراحت
rest نتیجه
rest محل استراحت
rest اسودن
rest استراحت کردن
rest ارمیدن
rest تجدید قوا کردن
rest تکیه دادن
rest دیگران
rest باقیمانده
rest الباقی
rest متکی بودن به
semibreve rest سکوتسفید
rest values انواعسکوت
semiquaver rest سکوتنیمچنگ
rest-homes اسایشگاه
quaver rest سکوتچنگ
shoulder rest استراحتشانهای
minim rest نیمسکوت
hemidemisemiquaver rest سکوتچهارتایی
heel rest تکیه گاه
chin rest تکیهگاه
crotchet rest سکوتیکضرب
demisemiquaver rest سکوتچهارتایی
rest mass جرم ماند [فیزیک]
thumb rest محلقرارگرفتنشصت
rest area منطقهاستراحت
rest balk مرز
rest stroke کشیدن سیم گیتار [کلاسیک] [انگشت به روی سیم همسایه کوتاه مدت تکیه میکند]
rest mass جرم لختی [فیزیک]
rest on one's laurels <idiom> خرسند شدن از موفقیت که قبلا حاصل شده است
lay to rest <idiom> رها کردن ،متوقف کردن
rest room استراحتگاه
rest room مستراح
rest rooms استراحتگاه
rest rooms مستراح
You can rest assured. خاطر جمع باشید (اطمینان خاطر داشته باشید )
rest home اسایشگاه
rest-home اسایشگاه
underarm rest تکیهگاهزیربغل
arm rest اهرم نگهدارنده
knife rest نوعی مانع یا سدجادهای است که با سیم خاردار و یک چهارچوب فلزی یا چوبی تهیه می کنند و قابل حمل میباشد
parade rest راحت باش
rest and recuperation عقب بردن پرسنل برای استراحت و تجدید قوا
rest balk زمین شخم نشده در میان دوکردو
rest cure معالجه با استراحت
rest energy انرژی سکون
rest in god بخدا توکل کردن
to rest in god بخدا توکل کردن
rest mass جرم ساکن
rest mass جرم مسکون
rest mass جرم سکون
i rest upon your promise من به وعده شما است
parade rest حالت ازاد نظامی
parade rest فرمان ازاد
lay to rest بخاک سپردن
lay to rest دفن کردن
to lay to rest بخاک سپردن
to lay to rest دفن کردن
knife rest جای چاقو
infer the rest قس علیهذا
i rest upon your promise پشت گرمی
head rest زیرسری
head rest متکا
head rest بالش
nothing rest but hope هیچ
nothing rest but hope نمیماندجزامید
rest pause مکث استراحتی
rest period دوره استراحت
rest position استراحتگاه
to rest on one's oars دست از کار کشیدن
to rest on one's oars استراحت کردن
to rest on ones laurels بجایزههای پیشین خودخرسند بودن
foot rest پایه
to set at rest اسوده کردن
to set at rest تصفیه کردن
day of rest سبت
day of rest روز ارامش
toll rest ابزارگاه
you may rest assured میتوانید مطمئن باشید
to rest oneself اسودن
arrow rest تکیه گاه تیر روی کمان
to rest oneself استراحت کردن
rest harrow عجرم
arm rest تکیه گاه
rest position موقعیت سکون
rest position وضعیت ساکن
rest house مهمان سرا
set at rest اسوده کردن
state of rest حالت ساکن
state of rest حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
the rest lies with you باقی ان با خودتان است
he did not rest all night long همه شب نیارمید
god rest his soul روانش اسوده باد
set one's mind at rest <idiom> ازنگرانی رها شدن
god rest his soul خدا او رابیامرزد
he seeks rest but finds none ارامش میجویدولی
To lay to rest. To bury. خاک کردن (دفن )
he seeks rest but finds none نمییابد
rest mass of the electron جرم ساکن الکترون
coefficient of earth pressure at rest ضریب فشار خاک در حالت ازاد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com