English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 69 (5 milliseconds)
English Persian
mutual funds شرکتی که بکار خرید سهام شرکتهای دیگر مبادرت کند
Other Matches
funds وجوه
the funds وام دولتی
the funds قرضه دولتی سهام وام دولتی
nonappropriated funds اعتبارات غیر سازمانی اعتبارات تعهد نشده
military funds بودجه نظامی
trust funds وجوه امانی
The funds collected so far . وجوهی که تا کنون گرد آوری شده است
cheque without funds چک بی محل
military funds اعتبار نظامی
company funds اعتبارات گروهانی
loanable funds وجوه قابل عرضه به بازار پول
loanable funds وجوه وام دادنی
pension funds وجوه بازنشستگی
stock funds اعتبار نقدی اماد
stock funds اعتبار خریدنقدی
slush funds بودجه یا پولیکه برای رشوه دادن یا تطمیع و غیره کنار گذاشته میشود
slush funds پولی که از فروش مواد زاید آشپزخانهی کشتی به دست میآمد
welfare funds اعتبارات رفاهی یا بهزیستی اعتبار مربوط به روحیه ورفاه
wage funds مایه دستمزد
wage funds وجوه دستمزد
to raise funds تهیه وجه یاسرمایه کردن
unit funds اعتبارات یکانی
sundry funds اعتبار اموررفاهی متفرقه
sundry funds اعتبارات متفرقه
electronic funds transfer انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
inflow of foreign funds ورودسرمایههای خارجی
inflow of foreign funds ورود وجوه خارجی
mutual دو جانبه
mutual دوطرفه
mutual متقابل یا متقابله
mutual تعاونی
mutual دوجانبه
mutual دوسره
mutual از دو سره
mutual دو طرفه
mutual متقابل
mutual بین الاثنین
mutual relationship رابطه متقابل
mutual responsibility مسئوولیت مشترک
mutual terms شرایط متقابل
mutual terms شرایطی که بموجب ان دو تن بجای اینکه پول بدهند کارمیکند
mutual consent تراضی
mutual inductance القاگری متقابل
mutual assistance کمک متقابل
mutual relation مقاصه
mutual love محبت ازدوسر
mutual concent تراضی طرفین
mutual characteristic مشخصه متقابل
mutual assistance تعاون
mutual agreement توافق طرفین
mutual fund شرکتی که بکار خرید سهام شرکتهای دیگر مبادرت کند
mutual company شرکت تعاونی
mutual conductance رسانایی متقابل
mutual consistency سازگاری متقابل
mutual debts دیون مشترک
mutual discharge مبارات
mutual energy انرژی متقابل
mutual exclusion ناسازگاری دو جانبه ممانعت متقابل
mutual guarantee guarantee
mutual inductance اندوکتیویته متقابل اندوکتانس متقابل
mutual induction القای متقابل
mutual love دو سقی دوسره
mutual interests منافع مشترک
matter of mutual interest موضوع دارای سود دوجانبه
coefficient of mutual induction ضریب القای متقابل
The feeling is mutual . It is a case of telepathy. دل بدل را ؟ داره
eastern european mutual assisstance trea پیمان کمک متقابل اروپای شرقی treaty warsaw
variable mutual conductance valve(or tub لامپ با شیب تنظیم پذیر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com