English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 102 (6 milliseconds)
English Persian
narrative relief نقش برجسته توصیفی
narrative relief نقش برجسته روایتی
Other Matches
narrative قصه
narrative شرح
narrative داستان داستانسرایی
narrative حکایت
narrative روایت
narrative یادداشتها یا دستورات اضافی برای کمک به کاربر برای اجرای سیستم
narrative statement عبارتی که متغیرها را تنظیم میکند و فضای ذخیره سازی در شروع برنامه اختصاصی میدهد
in a narrative style بشکل روایت
in a narrative style بسبک داستان
by way of relief برای تنوع
relief کم کردن
relief خلاص کردن
in relief بطور برجسته
out relief دستگیری مردمی که در بنگاه اعانه بودباش ندارند
relief well چاه بارشکن
relief well چاه تخلیه
relief well چاه فشارشکن
in relief برجسته
relief نقش یا گل برجسته [این امر در فرشبافی بیشتر در هنگام بافت چهره انسان، گاه نقوش حیوانات و یا استفاده از آیات، کلمات و شعر در متن و یا حاشیه فرش بکار می رود.]
relief نقشه برداری عوارض زمین
relief فراغت ازادی
relief ترمیم اسایش خاطر
relief تشفی
relief برجسته کاری
relief اعانه
relief کمک
relief خط بر جسته
relief امداد
relief رفع نگرانی
relief حجاری برجسته
relief راحتی
relief اسودگی
relief شکل فاهری و پست و بلندی
relief مرخصی تعویض نگهبانی عوارض زمین
relief رهایی
relief معافیت
relief تسکین
relief تحفیف
relief کاهش
relief تسکینی
relief جانشین
relief گره گشایی جبران
stucco relief گچبریهای برجسته
shaded relief عوارض مشخص یا بسیارناهموار
relief interval استراحت متناوب
relief map نقشه برجسته
relief map نقشه برجسته نما
relief maps نقشههای توپوگرافی نقشههای هندسی زمین
relief of sentry عوض نگهبان
relief time زمان استراحت
relief valve شیر اطمینان
relief valve شیر خلاص
relief valve شیر فشارشکن
terrain relief شکل فاهری زمین
relief [from pain] تسکین [درد]
high relief برجستگی زیاد
bas-relief برجسته کاری
debt relief صرف نظر از بدهکاری
debt relief بخشش بدهکای
tax relief کاهشمبلغمالیاتی
relief printing چاپگربرجسته
relief [from pain] کاهش درد
work relief استراحت توام با کار
to stand out in relief برجسته یا روشن بودن
to bring out in relief برجسته یا روشن کردن
terrain relief پستی وبلندی زمین
relief in place تعویض یکانها در محل
basso relief برجسته کوتاه
high relief نقش تمام برجسته
high relief نقوش برجسته
mezzo relief نیم برجسته
half relief نیم برجسته
emergency relief رهایی ازمصایب غیر مترقبه
emergency relief رهایی از بلایا
eleemosinary relief دستگیری خیر خواهانه یامجانی
bas-relief نقش کم برجسته
bas-relief برجسته کوتاه
bas relief نقش کم برجسته
bas relief برجسته کوتاه
low relief نقش نیم برجسته
outdoor relief اعانه بمردمی که بیرون ازبنگاه اعانه زندگی می کنند
pauper relief اعانه
relief in place تعویض در محل
relief hole سوراخی در ورقههای فلزی که تلاقی دو خم را بدون تاب برداشتن صفحه ممکن میسازد
relief fund وجوه اعانه
relief emboss نقشه برجسته
relief emboss برجسته
relief commander گروهبان پاسدار یا پاسبخش
relief angle زاویه خلاصی
pauper relief بینوایان
relief angle زاویه ازاد
refugee relief نجات پناهندگان
refugee relief کمک به پناهندگان و فراریان ازمنطقه جنگی
pressure-relief valve دریچهتخلیهفشار
prossure relief valve شیر خلاص فشار
air relief cock مجرای تهویه
compensating relief valve شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
discomfort relief ratio بهر راحتی- ناراحتی
pressure relief valve دریچهتخلیهفشار
air relief valve دریچههوا
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com