Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (9 milliseconds)
English
Persian
national state
دولت ملی
Search result with all words
national
[state, federal state]
<adj.>
دولتی
national
[state, federal state]
<adj.>
حکومتی
Other Matches
national
در سطح ملی
national
ملی
national
شهروند
national
وابسته به قوم یاملتی
national
تبعه
national
قومی
national demand
تقاضای ملی
national defense
دفاع در سطح ملی
national defense
دفاع ملی
national defence
پدافند ملی
national consumption
مصرف ملی
national defence
دفاع ملی
national debt
قرض ملی
national convention
مجمع ملی
national mourning
سوگواری ملی
national service
خدمت نظام وظیفه
national culture
فرهنگ ملی
national debt
بدهی ملی
national salute
شلیک 12 توپ به احترام پرچم ملی
national debt
قرضه ملی
national government
ائتلافدولت
national insurance
بیمه اجتماعی
national command
یکان یا قسمت نظامی مربوط به هر ملت در عملیات چندکشور
national capital
سرمایه ملی
national budget
بودجه ملی
national bank
بانک ملی
national asset
دارائی ملی
national assembly
مجلس ملی
local national
اهل محل
local national
سکنه محلی
national insurance
بیمه ملی
national parks
باغ ملی
national economy
اقتصاد ملی
foreign national
تبعه خارجی
foreign national
ملیت خارجی
national component
هر کدام از نیروهای مسلح مربوط به هر ملت در عملیات چند کشوری
national service
خدمت ملی
national anthem
سرود ملی
national anthems
سرود ملی
national accounting
حسابداری ملی
national park
باغ ملی
national infrastructure
سازمان بندی داخلی نیروهای هر ملت در عملیات چند ملیتی
national wealth
ثروت ملی
national programs
برنامههای ملی
national pride
شعوبیه
national policy
سیاست ملی
national policy
خط مشی ملی
national planning
برنامه ریزی ملی
national plan
برنامه ملی
national product
تولید ملی
national output
تولید ملی
national objectives
هدفهای ملی
national reserve
اندوختگاه ملی
national reserve
پاستگاه ملی
national spending
مخارج ملی
national supply
عرضه ملی
national strategy
مجموعه تدابیر سیاسی اقتصادی اجتماعی و نظامی ملی
national strategy
استراتژی ملی
national sovereignty
حاکمیت ملی
national security
امنیت ملی
national saving
پس انداز ملی
national salute
احترام به پرچم ملی
national round
مسابقه تیراندازی زنان با 84تیر از مسافت 06 متری و42 تیر از05 متری با تیر وکمان
national loan
وام ملی
national investment
سرمایه گذاری ملی
national highway
شاهراه
national flag
پرچم ملی
national highway
راه اصلی
national finance
مالیه ملی
national income
درامد ملی
national guard
گارد ملی
national dividend
سود سهام ملی
national ensign
پرچم ملی که روی کشتی نصب میشود
national expenditures
هزینههای ملی
national expenditures
مخارج ملی
gross national product
تولید ناخالص ملی
net national income
درامد خالص ملی
army national guard
گارد ملی وابسته به نیروی زمینی
national balance sheet
ترازنامه ملی
real national income
درامد ملی واقعی
ministry of national economy
وزارت اقتصاد ملی
drawen on the national bank
عهده بانک ملی
front de liberation national
جبهه ازادی بخش ملی سازمان جنگجویان الجزایرکه در فاصله 4591 تا2691 برای پایان دادن به سلطه فرانسویان در الجزایر
front de liberation national
فعالیت می کرد و در حال حاضر تنها حزب سیاسی الجزایر است
gross national expenditure
هزینه ناخالص ملی
gross national quality
کیفیت ناخالص ملی
real national income
درامد ملی به قیمت ثابت
member of the national team
عضو تیم ملی
men's national round
مسابقه مردان در سطح ملی با 84 تیر از 08 متری و 42تیر از 06 متری با تیر وکمان
ministry of national defence
وزارت دفاع ملی
ministry of national defence
وزارت پدافند ملی
national economic budget
بودجه اقتصادی ملی
net national product
محصول خالص ملی
National Health Service
سیستمتفمینسلامتعمومی
national income analysis
تحلیل درامد ملی
gross national product
محصول ناخالص ملی
gross national product
تولیدناویژه قیمت تولید یک کالا دربازار خاص فرف یک سال مالی
national income determination
تعیین درامد ملی
national net income
درامد خالص ملی
the national consultative assembly
مجلس شورای ملی
national money income
درامد ملی پولی
national debt burden
بار قرضه ملی
national broadcasting network
شبکهجهانیپخشبرنامه
gross national income
درامد ناخالص ملی
national consulative assembly
مجلس شورای ملی
national educational computing conferenc
جلسه سالیانه فارغ التحصیلان علاقمند به استفاده کامپیوتر در اموزش
To squander tyhe national wealth.
ثروت ملی را آتش زدن (برباد دادن )
american national standards institute
سازمانی که استانداردهای نرم افزاری و کامپیوتری از قبیل استانداردهای شبکه و زبانهای سطح بالا را مشخص میکند
real gross national product
تولید ناخالص ملی واقعی
national crime information center
شبکه کامپیوتری FBI که مربوط به جرائم رخ داده درسراسر ایالات متحده امریکا میباشد
National Center for Supercomputing Applications
سازمانی که معرفی و ایجاد شبکه جهان گستر را توسط جستجوگر Moscuic Web انجام میدهد
national computer graphics association
انجمن ملی گرافیک کامپیوتری
american national standards institute
موسسه ملی استانداردهای امریکا
american national red cross
نشان صلیب سرخ امریکا
potential gross national product
تولید ناخالص ملی بالقوه
nominal gross national product
محصول ناخالص ملی اسمی
the state
effusion seminal causedby cleanness ofجنابت
state-
ایالت
to be in a state of a
بیم داشتن
corresponding state
حالت متنافر
state-
افهار داشتن افهارکردن
state-
کشور
state-
حالت
state-
دولت
state-
دولتی حالت
state-
کشوری
state-
جمهوری کشور
state-
ملت
state-
دولت استان
state-
کیفیت
state-
چگونگی
state-
تعیین کردن حال
state-
ایالت کشوری
state-
دولتی
what state
در رهگیری هوایی یعنی میزان سوخت و مهمات واکسیژن باقیمانده خود راگزارش کنید
state
توضیح دادن
state-
وضعیت
state-
وضعیت چیزی
state-
مدار یا وسیله یا برنامهای که نشان میدهد هیچ عملی رخ نداده ولی ورودی می پذیرد
state-
وضعیتی که در آن عمل رخ میدهد یا میتواند رخ دهد
state-
حال
state-
تعیین کردن وقرار دادن
state-
افهار کردن وتصریح کردن
state-
ابهت
state-
مقام ورتبه
state-
سیاسی رسمی وضع
state-
جزء به جزء شرح دادن
state-
توضیح دادن
state
حالت
state
دولت
state
دولتی حالت
state
کشوری
state
ایالت
state
جمهوری کشور
state
ملت
state
دولت استان
state
کیفیت
state
چگونگی
state
تعیین کردن حال
state
افهار داشتن افهارکردن
state
کشور
state
وضعیت
state
وضعیت چیزی
state
مدار یا وسیله یا برنامهای که نشان میدهد هیچ عملی رخ نداده ولی ورودی می پذیرد
state
وضعیتی که در آن عمل رخ میدهد یا میتواند رخ دهد
state
حال
state
تعیین کردن وقرار دادن
state
افهار کردن وتصریح کردن
state
ابهت
state
مقام ورتبه
state
سیاسی رسمی وضع
state
دولتی
state
ایالت کشوری
state
جزء به جزء شرح دادن
to keep state
خود را گرفتن
to keep state
شان یا مقام خودراحفظ کردن
two state
دو حالتی
to be in a state of f.
پیوسته درتغییربودن
to be in a state of a
هراسان بودن
supervisor state
وضعیت نظارت
to state one's opinion
افهارعقیده کردن
supervisor state
حالت نظارت
steady state
مدار یا وسیله یا برنامهای که در وضعیتی می ماند که هیچ عملی انجام نمیدهد ولی ورودی می پذیرد و..
state of being cheated
غبن
state of alert
وضعیت اماده باش یکان
territory of state
قلمرو دولت
state's attorney
نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
state of alert
وضعیت هوشیاری
state of alert
وضعیت امادگی
state midicine
سیستم پزشکی تحت نظارت دولت
the outward state
فاهر
state midicine
سیستم پزشکی ملی
steady state
وضعیت پایدار
state's evidence
گواه دادگاه جنایی
state's evidence
گواه جنایی
stationary state
وضعیت سکون
stationary state
تعادل درحالت سکون
stationary state
حالت ایستاده
steady state
حالت دائمی
spin state
حالت اسپین
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com