Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
natural form
وضع بدن هنگام تیراندازی
Other Matches
natural
حرکت در عنوان
natural
ذاتی
natural
دیوانه عادی
natural
احمق
natural
مسلم استعداد ذاتی
natural
بدیهی
natural
جبلی
natural
ذاتی فطری
natural
نهادی
natural
سرشتی
natural
طبیعی
natural
فطری
natural
قهری
natural right
حق طبیعی
natural
نمایش ارقام دهدهی به صورت الگوبیتی
natural
زبانی که توسط بشر استفاده و فهمیده میشود
natural group
گروه طبیعی
natural fiber
الیاف طبیعی
[مثل پشم، پنبه و ابریشم]
natural resources
منابع طبیعی
natural dyes
رنگینه های طبیعی
[که عموما از گیاهان و بعضی حیوانات تهیه می شوند. نمونه گیاهی رنگ قرمز گیاه روناس و نمونه حیوانی رنگ قرمز، حشره قرمزدانه می باشد.]
Let it take its natural cours.
بگذارید کار جریان طبیعی اش را طی کند
natural color
رنگ ذاتی جسم
natural color
رنگ طبیعی
natural guardian
ولی قهری
natural silk
ابریشم طبیعی
natural asphalt
قیر طبیعی
natural guardianship
ولایت قهری
natural habitat
بوم طبیعی
natural historian
تاریخ نویس
natural horizon
horizon visible
natural language
زبان طبیعی
natural sponge
اسفنجطبیعی
natural arch
کمانطبیعی
natural disaster
بلایای طبیعی
natural competition
رقابت طبیعی
natural vibration
نوسان ازاد
natural child
بچه نامشروع
natural capacity
فرفیت طبیعی
natural bridge
پل طبیعی
natural bed
بستر طبیعی
natural order
نظم طبیعی
natural asphalt
اسفالت طبیعی
natural agents
عوامل طبیعی
natural abundace
فراوانی طبیعی
natural wavelength
طول موج طبیعی
natural year
سال طبیعی
natural rubber
کائوچو
natural disaster
حوادث طبیعی بد
natural easement
حق ارتفاق طبیعی
natural economy
اقتصاد طبیعی
natural childbirth
زایمان طبیعی
natural ground
زمین طبیعی
natural frequency
فرکانس طبیعی
natural frequency
بسامد طبیعی
natural foundation
پی طبیعی
natural excitation
تحریک طبیعی
natural erosion
فرسایش طبیعی
natural erosion
فرسایش طبیعی که گاهی با پدیده خاک زائی در حالت تعادل است
natural erosion
فرسایش نابهنجار
natural english
گردش فرفرهای گوی بیلیارددر همان سمت اصلی پس ازبرخورد با گوی دیگر
natural endowments
بخششهای طبیعت
natural endowments
موهبت طبیعی
natural endowment
موهبت طبیعی
natural economy
اقتصاد غیرپولی
natural rubber
لاستیک طبیعی
natural sciences
علوم طبیعی
natural ventilation
تهویه طبیعی
natural philosophy
کار کن مسهل
natural philosophy
طبابت
natural philosophy
پزشکی
natural philosopher
فیزیک خوان کسیکه که عقیده به اصالت طبیعت دارد
natural philosopher
حکیم مادی
natural phenomena
حوادث طبیعی تجلیات طبیعت
natural phenomena
اثار طبیعی
natural persons
اشخاص طبیعی
natural person
شخص حقیقی
natural person
شخص طبیعی
natural philosophy
دارو
natural philosophy
درمان
natural philosophy
طب
natural sources
منابع طبیعی
natural slate
سنگ لوح
natural silk
ابریشم طبیعی
natural resin
صمغ طبیعی
natural reserves
ذخائر طبیعی
natural recharge
تغذیه طبیعی
natural recalculation
محاسبه مجدد طبیعی
natural puzzolane
سیمان طبیعی یا پوزلان
natural purification
پالایش طبیعی
natural products
مواد طبیعی
natural vibration
نوسان طبیعی
natural or born f.
خل مادرزاد
natural logarithm
لگاریتم طبیعی
natural law
حقوق طبیعی
natural selection
فلسفه انتخاب اصلح در طبیعت
natural selection
انتخاب طبیعی
natural history
تاریخ طبیعی
natural gas
گاز طبیعی
natural child
طفل حرامزاده
natural number
عدد طبیعی
natural monopoly
انحصار طبیعی
natural magnet
مغناطیس طبیعی
natural obstacle
مانع طبیعی
natural number
عددطبیعی
natural logarithm
لگاریتم نپری
moderator: natural water
شاخصآبطبیعی
natural rock asphalt
سنگ قیر
fuel: natural uranium
سوختاورانیمطبیعی
natural water table
سطح ایستابی طبیعی
natural unemployment rate
نرخ بیکاری طبیعی
natural ground level
تراز زمین طبیعی
price as natural ice
یخ ساختگی بهمان بهای یخ طبیعی فروخته میشد
liquified natural gas
گاز مایع طبیعی
natural rate hypothesis
فرضیه نرخ طبیعی
to die a natural death
در اثر مرگ طبیعی مردن
natural gas firing
سوخت گاز طبیعی
natural dispostion of the heart
فطرت
Observation of natural phenomena .
ملاحظه پدیده های طبیعی
natural language processing
پردازش زبان طبیعی
natural rate hypothesis
فرضیهای که بر اساس ان یک حداقل نرخ بیکاری وجود دارد که چنانچه میزان بیکاری از این حد کمتر شود در این صورت تورم با شتاب بیشتری افزایش می یابد . در این نرخ طبیعی بیکاری
natural rate hypothesis
هیچ تمایلی برای تورم در جهت افزایش یا کاهش وجود ندارد
natural rate of growth
نرخ رشد طبیعی
natural rate of interest
نرخ بهره طبیعی
I am a great believer in using natural things for cleaning.
من هوادار بزرگی در استفاده از چیزهای طبیعی برای تمیز کردن هستم.
in form
اماده
out of form
بدحالت
out of form
غیراماده
in form
خوش حالت
form
1-متن چاپ شده با فضای خالی که اطلاعات می توانند وارد شوند. 2-نمایش گرافیکی که مشابه حالت چاپ موجود است و برای ورود داده به پایگاه داده است
form
دستوری به چاپگر برای قرار دادن صفحه بعدی
form
کد چهار حرف که نوع داده را به صورت فایل RIFF مشخص میکند
form
ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود
form
ابتدا یا سایر بخشهای ذخیره شده که همراه متن چاپ میشود
three form
فرم تریو
form
طرز ورفتار
form
نوع
form
قسم
form
سابقه فعالیت اسب
form
وسایل جانبی که مربوطه به خروجی چاپگر هستند.
form
یات مربوطه را وارد میکند
form
ساخت
form
شکل دادن
form
ورقه
form
ایجاد یک شکل
form
صفحهای از صفحات کامپیوتری
form
یات هر آدرس وارد آن شود مثل نام و آدرس و شغل
form
حساس کننده روی چاپگر که وقتی کاغذ تمام شود اعلام میکند
form
امادگی
form
شکل قالب
form
تشکیل دادن ساختن
form
فرم
form
برگه ورقه
form
طریقه
form
روش
form
تصویر وجه
form
ترکیب
form
ریخت
form
شکل
form
بشکل دراوردن
form
پروردن
re form
دوباره درست کردن
form
صورت
form
تشکیل دادن
form
صورت دیس
form
فراگرفتن
form
شکل گرفتن سرشتن
form
قالب کردن
form
نظم فرم
structural form
شکل بنیانی
to form a plot
اسباب چینی کردن
normal form
صورت عادی
pausal form
دردستور عبری شکلی که کلمه هنگام ایست درجمله پیدا میکند
resonance form
شکل رزونانسی
sentential form
صورت جملهای
sight form
نمونه رصد
sliding form
قالب بندی کشویی
slip form
قالب لغزنده
solemn form
طریقه رسمی
solemn form
در CL تصدیق وصیتنامه یا از طریق رسمی یعنی در دادگاه است یا ازطریق غیر رسمی یا عادی است که توسط دفاتر اسنادرسمی به عمل می اید
staggered form
شکل نامتقابل
standard form
صورت متعارف
power form
تیراندازی ایستاده با تیر وکمان
reduced form
فرم تقلیل یافته
reduced form
فرم تعدیل شده
radial form
شکل ستارهای
proposal form
فرم پیشنهاد
proposal form
فرم درخواست بیمه
order form
نمونه سفارش نامه پر نکرده
pyranose form
شکل پیرانوزی
quadratic form
شکل درجه دوم
normalized form
صورت هنجار
normal form
صورت هنجار
quadratic form
معادله درجه دوم
structural form
شکل اولیه معادلات در سیستم معادلات هم زمانی در اقتصاد سنجی
substance and form
جوهروعرض
to set a form
فرم بستن
tooth form
شکل دندانه
true form
فرم واقعی
turnaround form
شکل برگشت
wave form
شکل موج
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com