English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 61 (5 milliseconds)
English Persian
naval stores ذخایر و اماد دریایی
naval stores کالای دریایی
Other Matches
stores ذخایر
stores کالاهای ذخیره شده در انبار انبارها فروشگاهها
sea stores فروشگاه دریایی
second hand stores سمساری
army stores فروشگاه ارتش
convenience stores خواربار فروشی کوچک
consumable stores مواد فاسد شدنی
general stores فروشگاههایی که کالای متفرقه را میفروشند فروشگاه عمومی
multiple stores فروشگاههای بزرگ فروشگاههای زنجیرهای
department stores فروشگاه بزرگ
department stores فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
chain stores فروشگاه زنجیری فروشگاههای مشابه متعلق به یک شرکت یا کالا
stores manager مدیر انبارها
consumable stores materials consumable :syn
to have a look round [around] the stores [American E] برای خرید در فروشگاه ها گردش کردن
naval وابسته به کشتی
naval نیروی دریایی
naval وابسته به نیروی دریایی
naval دریایی
naval افسرنیروی دریایی
naval establishment تاسیسات دریایی
naval forces نیروهای دریایی
naval forces نیروی دریایی
naval gunfire تیراندازی توپخانه دریایی اتش توپخانه دریایی
naval district ناحیه عملیات دریایی
naval establishment قسمت دریایی
naval port بندر دریایی
Naval blockade . محاصره دریایی
naval support پشتیبانی دریایی
naval support یکان پشتیبانی کننده دریایی
naval vessel ناو
naval war جنگ دریایی
naval war جنگ با کشتی
naval pipe مجرای زنجیر
naval district ناحیه دریایی
naval conscript ناوی وفیفه
naval campaign نبرد دریایی
naval activity یکان دریایی
naval activity تاسیسات دریایی قسمت دریایی
naval aircraft هواپیمای ناوپایه
naval architect ارشیتکت کشتی ساز
naval attache وابسته دریایی
naval attache وابسته نیروی دریایی
naval base پایگاه دریایی
naval auxiliary پایگاه لجستیکی دریایی
naval aviation قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
naval aviation هوا دریا
naval station پایگاه دریایی
naval campaign جنگ دریایی
bureau of naval personnel اداره پرسنل نیروی دریایی دفتر پرسنل دریایی
armed naval vessel ناو جنگی
naval landing party تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
air and naval gunfire تیراندازی توپخانه دریایی وهوایی
chief of naval operations فرمانده عملیات دریایی
evening naval twilight شفق دریایی
evening naval twilight غروب دریایی
naval appropriation bill بودجه نیروی دریایی
air and naval gunfire اتش توپخانه دریایی و هوایی
deputy chief of naval operation جانشین فرماندهی نیروی دریایی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com