Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 187 (9 milliseconds)
English
Persian
needle assembly
مجمعسوزنی
Other Matches
needle
سوزن نازک آهنی روی چاپگر matrix-dot که یکی از نقاط را چاپ می گیرد
needle
ستون هرمی شکل
needle
سوزن پیکاپ
needle
اذیت کردن عقربه
needle
طعنه زدن
the needle
حالت عصبانی
needle
سوزن
needle
سوزن سرنگ وگرامافون و غیره
needle
سوزن دوزی کردن
needle
با سوزن تزریق کردن
knitting needle
میل جوراب بافی
needle electrode
الکترد سوزنی
needle file
سوهان سوزنی
needle galvanometer
گالوانومتر سوزنی
needle gun
تفنگ سوزنی
needle case
جاسوزنی
needle lace
کار سوزن دوزی
needle point
نوک سوزن
needle point
سر سوزن سوزن دوزی
needle point
کانوا دوزی
needle point to say
احتیاج بگفتن نیست
needle point to say
لازم نیست بشمابگویم که
needle points
نوکهای سوزنی
needle scale
حرکت تعادلی روی یک پا
knitting needle
میل کش بافی
adams needle
نخل
damped needle
عقربه خفیده
darning needle
سوزن رفوگری
darning needle
سنجاقک
dipping needle
عقربه میل نما
needle fish
نیزه ماهی
sea needle
نیزه ماهی
hyodermic needle
سوزن امپول یا تزریق زیر جلدی
magnetic needle
عقربه مغناطیسی
needle bath
شستشو در زیر ابی که با دانههای خیلی ریز بر تن میریزد
needle bath
دوش سوزنی
needle bearing
یاطاقان سوزنی
needle book
سوزن دان کتابی
needle cage
قفس سوزنی
needle case
سوزندان
astatic needle
عقربه نامتوجه
needle valve
شیرفلکه سوزنی
pine-needle
برگ کاج
latch needle
فنری
needle bar
محورسوزن
needle bed
بسترسوزن
needle work
سوزن دوزی
[برای تزئین حاشیه و یا طرح فرش]
needle clamp
گیرهسوزن
needle hub
مرکزسوزن
needle plate
صفحهسوزنی
needle threader
سوزننخکن
needle tool
ابزارسوزنی
needle in a haystack
<idiom>
چیزی که خیلی سخت پیدا بشه
the eye of the needle
سوراخ سوزن
latch needle
سوزنچفتی
indicator needle
عقربهسوزنی
needle valve
شیر محفظههای پرفشار
needle valve
شیر سوزنی
packing needle
جوالدوز
packing needle
سوزن جوالدوزی
palm and needle
کفه چرمی ملوانی و سوزن
pine needle
برگ
pine needle
کاج
circular needle
میلگرد
sailmaker's needle
سوزن چادردوزی
touch needle
سوزن محک
thread the needle
پاس دقیق از بین مدافعان
needle clamp screw
پیچنگهدارندهسوزن
There is no room to throw a needle .
<proverb>
جاى سوزن انداختن نیست .
deflection of magnetic needle
انحراف عقربه مغناطیسی
needle test of vicat
ازمایش با سوزن ویکا
needle-nose pliers
دم باریک
needle bed and carriages
جاسوزنیوحاملها
needle position selector
انتخابگرموقعیتسوزن
needle bed groove
شیارجاسوزنی
gas inlet valve needle
سوزن شیرورودی بنزین
A sharp knife (pin , needle)
چاقو (سوزن ) تیر
gas inlet valve needle
ژیگلور بنزین
assembly
تعدادی دستورات کد اسمبلی که یک کار را تشکیل می دهند
assembly
کارخانهای که واحدهای آن از قط عاتی از کارخانه هایی دیگر و در کنار هم جمع شده اند
assembly
مونتاژ
assembly
همگذاری
assembly
مجمع
assembly
اجتماع انجمن
assembly
مجلس
assembly
گروه
assembly
هیئت قانون گذاری
assembly
محل بسیج افراد احتیاط
assembly
مجموعه یک واحد کامل ازچندین قطعه
assembly
شیپور خاموشی دستگاه مرکب
assembly
بستن و سوار کردن قطعات اسلحه اجتماع یکانها
assembly
شیپور جمع
assembly
تجمع
assembly
مجمع نشست
assembly
تولید
assembly
محفل
assembly
نمایش یک برنامه اسمبلی که به ترتیب مکانهای حافظه مرتب شده است
assembly
نشانه هایی که برای نمایش دستورات کد ماشین در برنامه اسمبلی به کار می روند
assembly
1-زمانی که طول می کشد تا برنامه اسمبلی یک برنامه را ترجمه کند. 2-زمانی که اسمبلر برنامه را از زبان اسمبلی به کد ماشین تبدیل میکند
assembly
زبان برنامه سازی ای که اطلاعاتی که به زبان ماشین تبدیل می کنند
assembly
قرار دادن یک موضوع از بخشهای مختلف در کنار هم
assembly
نقطه الحاق هوایی
assembly
تبدیل برنامه به کد ماشین
assembly
اسمبلی گردهمایی
assembly
گردایش
assembly
نصب ساخت
assembly line
خط تولید
ready for assembly
اماده جهت نصب
pre assembly
نصب اولیه
paragraph assembly
جمع اوری پاراگراف
national assembly
مجلس ملی
riotous assembly
اجتماع و مواضعه اشوبگرانه
unit assembly
یک قطعه مجزا
assembly lines
تیمار خط
spout assembly
سرشیرآب
tail assembly
قسمتهایدم
assembly line
خط کلی
assembly line
خط مونتاژ
assembly line
دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
assembly line
تیمار خط
assembly lines
دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
assembly lines
خط مونتاژ
assembly lines
خط کلی
unit assembly
یک قسمت مجزا و مستقل از یک دستگاه یا وسیله
unlawful assembly
مجمع غیر قانونی
unlawful assembly
در CL سه نفر یا بیشتر را گویند که به قصد ارتکاب اعمالی که مخل اسایش و امنیت جامعه است گرد هم ایند
unlawful assembly
تجمع غیر قانونی
ball assembly
توپمجمع
bridge assembly
برآمدگیسیمها
assembly order
دستورتعمیر دستور جمع شدن درنقطه تجمع
assembly lines
خط تولید
bridle assembly
کنترلوزنه
assembly tools
ابزار مونتاژ
final assembly
مونتاژ نهایی
final assembly
نصب نهایی
assembly order
دستور مونتاژ وسایل
assembly of notables
مجلس بزرگان یا اعیان پارلمانی موقتی
gear assembly
مجموعه چرخ دنده ها
general assembly
مجلس عوام
general assembly
مجمع عمومی
assembly listing
صورت برداری همگذاری لیست اسمبلی
assembly list
سیاهه همگذاری
guard assembly
محفظه
duplexing assembly
دستگاه دو راهه
assembly program
برنامه همگذاری
assembly program
برنامه اسمبلی
cable assembly
مجموعه کابل و پیچ مجموعه کابل
cable assembly
کابل
cell assembly
مجتمع یاختهای
assembly shop
کارگاه مونتاژ
consmtituent assembly
مجلس موسسان
constituent assembly
مجلس موسسان
consultative assembly
مجلس شورا
critical assembly
ترتیب بحرانی
guard assembly
الات محافظ روپوش جنگ افزار مجموعه روپوش
house of assembly
مجلس درجه دوم قانون گذاری
house of assembly
مجلس ایالتی
assembly language
زبان اسمبلی
assembly language
زبان همگذاری
assembly instrudactions
مقررات یا دستورات نصب
major assembly
قسمت عمده دستگاه
major assembly
قطعه عمده
assembly fixture
تجهیزات مونتاژ
assembly bench
میز مونتاژ
assembly area
منطقه تجمع
assembly program
assembler
instruction for assembly
مقررات نصب
legislative assembly
مجلس قانونگذاری
assembly area
گمگاه
legislative assembly
مجلس شورای ملی
legislative assembly
هیات مقننه
object assembly test
ازمون الحاق قطعات
convoy assembly port
بندر محل تجمع ستون موتوری
convoy assembly port
بندر محل تجمع کاروان دریایی
outline assembly drawing
نقشه کلی ساختمان نقشه ایکه تصویر کلی ساختمان را نشان میدهد وجزئیات ساختمان روی ان پیاده نشده است
assembly language instruction
دستورالعمل زبان اسمبلی
legislative body or assembly
هیئت مققنه
interchangeable end assembly
مجمعانتهاییمتحرک
the national consultative assembly
مجلس شورای ملی
membership of legislative assembly
عضویت مجلس مقننه
national consulative assembly
مجلس شورای ملی
clandestine assembly area
منطقه تجمع قوای زیرزمینی منطقه تجمع نیروی پنهانی
assembly order control number
شماره کنترل دستور کارتعمیر
assembly order control number
شماره کنترل تعمیراتی
basic unit assembly group
گروه ساختمانی
breechblock operating lever assembly
سطحبازکنندهگلنگدنتفنگ
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com