English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
negative acknowledge character کاراکتر تصدیق منفی
Other Matches
acknowledge تصدیق کردن
acknowledge قدردانی کردن
acknowledge 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledge سیگنالی که گیرنده می فرستد تا اعلام کند پیام ارسالی دریافت شده است و آماده بعدی است
acknowledge کدی که گیرنده می فرستد تا به فرستنده اعلام کند یام به درستی دریافت شده است
acknowledge اعلام معرف کردن
acknowledge اعلام نشانی کردن
acknowledge شماره اعلام وصول تصدیق کردن
acknowledge اعلام وصول کردن
acknowledge تایید کردن
acknowledge وصول نامه ای را اظهار داشتن
acknowledge اعتراف کردن
They all acknowledge him master . همه او را به استادی قبول دارند
to acknowledge your own guilt [culpability] به گناه خود اقرار کردن
He didnt return (acknowledge) my greetings. جواب سلام مرا نداد
He refused to acknowledge defeat . قبول نمی کرد که شکست خورده
Does the bank acknowledge your signature ? آیا بانک امضای شما را قبول دارد ؟
negative g گرانش منفی
negative با بیان علامت منفی کنار عدد
negative به معنای
negative سیگنال ارسالی گیرنده برای بیان اینکه داده نادرست یا ناکامل دریافت شده است
negative عددی که تعداد تفریق از صفر را نشان میدهد
negative معکوس
negative نخیر
negative گزارش منفی نسخه فیلم عکاسی یا شیشه عکس
negative رد یا تکذیب یا انکار کردن
negative منفی
negative منفی کردن
negative خنثی کردن
negative feedback پسخورد کاهنده
negative induction القای منفی
negative glow روشنی منفی
negative geotropism رشدباگریزازجاذبه
negative film فیلم منفی
negative feedback پسخوردمنفی
negative feeder سیم تغذیه منفی
negative logic منطق منفی
negative modulation پخش منفی
negative reward پاداش منفی
negative relation رابطه معکوس
negative relation رابطه منفی
negative reinforcement تقویت منفی
negative prescription مرور زمان اسقاط حق
negative prescription مرور زمان مسقط
negative practice تمرین منفی
negative potential پتانسیل منفی
negative post قطب مدار منفی
negative pole قطب منفی
negative pole قطب منفی مغناطیس
negative plate صفحه منفی
negative peaking اوج دهندگی منفی
negative modulation تحمیل منفی
negative ion یون منفی
negative feedback فیدبک منفی
negative lead سیم منفی
negative conductor سیم منفی
negative charge بار منفی
negative caster گردش معکوس
negative brush زغال منفی
negative bias ولت شبکه منفی
negative altitude ارتفاع هواپیما را تصحیح کنید
negative altitude ارتفاع غلط است
negative acknowledgement کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
negative acceleration شتاب منفی
he returned a negative گفت نه
negative wire سیم منفی
negative correlation همبستگی منفی
negative correlation همبستگی معکوس
negative feedback واخوراند منفی
negative feedback بازخوردمنفی
negative externalities پی امدهای نامطلوب خارجی
negative externalities زیانهای خارجی
negative element سازه منفی
negative electrode الکترد منفی
negative electricity برق منفی
negative electricity الکتریسیته منفی
electro negative دارای برق منفی
electro negative وابسته به برق منفی
negative diheral تمایل بال یا سایر ایرفویلهابطرف پایین
false negative منفی کاذب
he returned a negative پاسخ منفی داد
to instigate something [negative] اغوا کردن [کار بدی]
negative balance مانده منفی
to have your share of something [negative] چیزی [بدی] را اجبارا تحمل کردن [باران یا سرزنش]
double negative نفی اندر نفی
double negative دو منفی
negative reply پاسخ رد
non-negative integer عدد طبیعی [ریاضی]
to have your share of something [negative] چیزی [بدی] را گرفتن
to involve somebody in something [negative] کسی را با چیزی [منفی] درگیر کردن
to instigate something [negative] بر انگیختن [کار بدی]
other than [usually used in negative sentences] <adv.> به غیر از [در جمله های منفی کاربرد دارد]
to involve somebody in something [negative] کسی را با چیزی [منفی] مشمول کردن
to involve somebody in something [negative] کسی را با چیزی [منفی] گرفتار کردن
negative tropism محرک گریزی
take stock in (usually negative) <idiom> باورداشتن
sit right (negative) <idiom> غیر قابل قبول
negative virtue پرهیز از بدی
negative transmission پخش منفی
negative transfer انتقال منفی
negative terminal پایانه منفی
negative terminal قطب مدار منفی
negative stagger ترتیب قرارگرفتن بالهای هواپیماهی دوباله بطوریکه لبه حمله بال پایینی جلوتراز بخش متنافر بال بالایی قرارگیرد
negative stability پایداری منفی
negative slope شیب منفی
negative skewness عدم قرینگی منفی
negative skewness چولگی منفی
negative signe علامت منفی
negative side بخش منفی
negative voice حق رد
negative voice رد
negative region منطقهبارمنفی
negative meniscus نگاتیو
negative contact اتصالنگاتیو
negative carrier محلقرارگیرینگاتیو
the answer is in the negative پاسخ ان منفی است
return a negative پاسخ منفی دادن
negative saving پس انداز منفی
to instigate something [negative] تحریک کردن [کار بدی]
negative voice رای مخالف دادن
negative voice قدغن کردن
negative voice رای مخالف رد کردن
negative voice منع نشانه مخالفت
character حرف
in character <idiom> مثل معمول
character نویسه
character سیرت
character صفت
character عدد صحیح خصوصیت
character یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
character صفت اختصاصی
character نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
character per second کاراکتر درثانیه
character علامت
character per second دخشه در ثانیه
character دخشه کاراکتر
character دخشه
character مجسم کردن شخصیت
character منش
character خیم
character نهاد سیرت
character صفات ممتازه هرنوع حروف نوشتنی وچاپی
character خط
character رقم
character شخصیتهای نمایش یا داستان نوشتن
character مونه
positive/negative junction منفی
positive/negative junction نقطهاتصالمثبت
negative plate strap طنابصفحهنگاتیو
negative movement reflex بازتاب گریز
negative photo plane افق شیشه عکاسی
negative photo plane سطح افق شیشه عکس
blood factor negative Rhمنفی
negative income tax مالیات بر درامد منفی
put (something) past someone (negative) <idiom> ازکار شخص متعجب شدن
negative cotton effect پدیده منفی کاتن
negative true logic سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
negative bending moment لنگر خمشی منفی
Religion was portrayed in a negative way. دین به شیوه ای منفی توصیف شده بود.
negative tax plan طرح مالیات منفی
negative tax plan برنامه مالیات منفی
negative static stability ناپایداری ایستای منفی
null character کاراکتر تهی
pad character حرف اضافی افزوده شده به رشته یا بسته یا فایل تا به اندازه مورد نظر برسد
pad character کاراکتر میانگیر برای پر کردن فصای خالی
receptive character منش پذیرا
reserved character کلمه یاعبارتی که به عنوان مشخصه درزبان برنامه سازی به کارمی رود.
reserved character فضایی ازدیسک که برای کنترل ذخیره داده به کارمی رود
reserved character حرف مخصوص درسیستم عامل یا حرفی که تابع خاصی برای کنترل سیستم عامل داردوبرای مصارف دیگربه کارنمیرود
character checking تست کاراکتری
new line character دخشه تعویض سطر
character disorder اختلال منش
character density تراکم کاراکترها
oral character منش دهانی
null character دخشه پوچ
numeric character دخشه عددی
nongraphic character کاراکتر غیر گرافیکی
character code کد کاراکتری
numeric character کاراکتر عددی
character code رمز کاراکتر
character density تراکم دخشه ها
character code رمز دخشهای
optical character کاراکتر نوری
rub out character دخشه پاک کن
separating character دخشه جدا ساز
He has a clean character. اخلاقا" آدم سالمی است
blank character کاراکتر تهی
blank character فاصله
bell character کد کنترلی که باعث میشود ماشین یک سیگنال قابل شنیدن ایجاد کند
backspace character دخشه پسبرد
anal character منش مقعدی
alphanumeric character دخشههای الفبا عددی
aknowledge character کاراکتر مورد قبول
blank character دخشه فاصله
optical character دخشه نوری
historic character [شخصیت های تاریخی که در طرح های مناظر برای توصیف ساختارها و ویژگی های معماری و تاریخی استفاده می شد.]
out of character [OOC] دور از منش من
blank character کاراکتر جای خالی
character analysis تحلیل منش
sign character دخشه علامت نما
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com