Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (28 milliseconds)
English
Persian
Babbage
nelrhC Babbage مخترع انگلیسی اولین ماشین حساب خودکار و قالب اصلی کامپیوترهای دیجیتالی امروز
Other Matches
analytical engine
ماشین محاسب مکانیکی که توسط Babbage Charles ایجاد شد که اصول اولیه کامپیوترهای دیجیتالی چند منظوره ابتدایی را پیاده کرد
digital computer
ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
automated teller machine
ماشین سخنگوی خودکار ماشین تحویل خودکار
Intel
بیتی استفاده میکند که اولین بار در کامپیوترهای IBMPC به کار رفت
Intel
شرکتی که اولین ریزپردازنده موجود را ساخت . و نیز پردازنده هایی ساختند که در IBMPC و کامپیوترهای سازگار استفاده میشود
edp
پردازش داده در سطحی گسترده توسط کامپیوترهای دیجیتالی الکترونیکی پردازش داده به صورت الکتریکی
automatic programming
روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار
automatic forming machine
دستگاه قالب بندی خودکار
scanners
وسیله ورودی که متن یا رسم یا عکس را به حالت دیجیتالی قابل خواندن توسط ماشین تبدیل میکند
scanner
وسیله ورودی که متن یا رسم یا عکس را به حالت دیجیتالی قابل خواندن توسط ماشین تبدیل میکند
cybernation
کاربرد کامپیوترهای تزویج شده با ماشین الات خودکاربه منظور کنترل و انجام عملیات پیچیده
generation
کامپیوترهای اصلی که طبق فناوری بر حسب نور ساخته شده اند و شروع به کار کردند
generations
کامپیوترهای اصلی که طبق فناوری بر حسب نور ساخته شده اند و شروع به کار کردند
automatons
ماشین خودکار
automaton
ماشین خودکار
brick moulding
ماشین قالب زنی
atm
ماشین سخنگوی خودکار
automobiles
ماشین متحرک خودکار
automobile
ماشین متحرک خودکار
perpetual motion machine
ماشین خودکار دائمی
automatic coping lathe
ماشین تراش خودکار
automatic lathe
ماشین تراش خودکار
desktop
ماشین حساب
comptometer
ماشین حساب
ibm computer
ماشین حساب ای بی ام
arithmometer
ماشین حساب
calculating machine
ماشین حساب
computer
ماشین حساب
calculator mode
مد ماشین حساب
calculator
ماشین حساب
computers
ماشین حساب
calculators
ماشین حساب
automatic lathe operator
اپراتور ماشین تراش خودکار
semi automatic lathe
ماشین تراش نیمه خودکار
automatic roughing lathe
ماشین تراش سایشی خودکار
native file format
قالب فایل اصلی
power
نرم افزار کامپیوترهای luptop و برخی صفحههای جدیدتر PC و صفحههای نمایش که برای حفظ انرژی قط عاتی که استفاده نمیشوند را به طور خودکار خاموش می کنند
powers
نرم افزار کامپیوترهای luptop و برخی صفحههای جدیدتر PC و صفحههای نمایش که برای حفظ انرژی قط عاتی که استفاده نمیشوند را به طور خودکار خاموش می کنند
powered
نرم افزار کامپیوترهای luptop و برخی صفحههای جدیدتر PC و صفحههای نمایش که برای حفظ انرژی قط عاتی که استفاده نمیشوند را به طور خودکار خاموش می کنند
powering
نرم افزار کامپیوترهای luptop و برخی صفحههای جدیدتر PC و صفحههای نمایش که برای حفظ انرژی قط عاتی که استفاده نمیشوند را به طور خودکار خاموش می کنند
hand calculator
ماشین حساب دستی
computers
ماشین حساب کامپیوتر
pocket calculator
ماشین حساب جیبی
electronic camputer
ماشین حساب الکترونیکی
hand calculator
ماشین حساب جیبی
eniac
ماشین حساب الکترونی
computer
ماشین حساب کامپیوتر
automation
خودکار شدن ماشین الات اتوماسیون
identities
الگوی بیتها پیش از اولین بلاک داده در نوار مغناطیسی که قالب نوار استفاه شده را مشخص میکند
identity
الگوی بیتها پیش از اولین بلاک داده در نوار مغناطیسی که قالب نوار استفاه شده را مشخص میکند
solar calculator
ماشین حساب جیبی خورشیدی
multiplier
وسیله افزایش ماشین حساب
industrial electronic computer
ماشین حساب الکترونیکی صنعتی
servomechanism
مکانیسم خودکار جهت راه اندازی ماشین ها
automatic hobbing machine
ماشین فرز چرخ دنده مارپیچی خودکار
programmable calculator
ماشین حساب قابل برنامه نویسی
to cross-check the result with a calculator
حل را مجددا با ماشین حساب بررسی کردن
numerical
ماشین خودکار که توسط کامپیوتر یا مدارهای کنترل شده
atm
ماشین تحویل دار خودکار manager type abode
DDC
ماشینی که به صورت خودکار توسط یک ماشین کار میکند
qwerty
صفحه کلید زبان انگلیسی برای ماشین تایپ کامپیوتر که خط اول حروف شامل QWGRTY است
pilot model
مدل یا قالب نمونه اولیه وسایل و ماشین الات یاقطعات
flexible
استفاده از ماشین CNC , ربات یا سایر وسایل خودکار در تولید
sidekick
برنامه مشهور که یک ماشین حساب کامپیوتری صفحه یادداشت
sidekicks
برنامه مشهور که یک ماشین حساب کامپیوتری صفحه یادداشت
arithmatic unit
قسمت حافظه ماشین حساب دستگاه محاسب کامپیوتر
automating
بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
automated
بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
automate
بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
automates
بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
platen
صفحه پهن فلز قالب ریزی و ریخته گری نورد ماشین تحریر و غیره
style sheet
الگویی که برای تولید خودکار نحوه یا نوع یک متن مثل روش کار , کتاب , برنامه ,... از پیش فرمت و قالب بندی شده باشد
first in first out
صف موقت که در آن اولین عنصر در اولین محل خواندن ذخیره میشود
tabulator
بخشی از ماشین تایپ یا کلمه پرداز که کلمات و اعداد رابه صورت خودکار در ستون هایی قرار میدهد
electronic
کامپیوتر دیجیتالی با قط عات الکترونیکی حالت ساده با CPU و حافظه اصلی و فضای ذخیره سازی و دستگاه ورودی / خروجی . که توسط قط عات الکترونیکی و مدارهای مجتمع پیاده سازی می شوند
anglicization
انگلیسی منشی اتصاف بصفات و خصوصیات انگلیسی
LCD
کریستال مایع که در صورت اعمال ولتاژ سیاه میشود و در ساعتهای مچی به ماشین حساب و سایر صفحات دیجیتال به کار می رود
loads
برنامه کاپیوتری که در حا فظه اصلی باز میشود و سپس به صورت خودکار اجرا میشود
load
برنامه کاپیوتری که در حا فظه اصلی باز میشود و سپس به صورت خودکار اجرا میشود
anglicism
اصطلاح زبان انگلیسی انگلیسی مابی
fifo
روش ذخیره سازی خواندن و نوشتن به طوری که اولین عنصر در اولین فراخوانی ذخیره میشود
inventors
مخترع
inventress
زن مخترع
fabricator
مخترع
ingenious
مخترع
inventor
مخترع
fifo
اولین صادره از اولین وارده
first strike
اولین ضربت در اولین حمله
development support library
امکانات خودکار که با ان یک منشی برنامه نویسی فایلهای توسعه برنامه را که شامل نسخههای اصلی مجموعههای تست داده واسناد گزارش میباشدنگهداری میکند
compiler
که یک برنامه اصلی را که طبق اصول زبان است به زبان ماشین تبدیل و اجرا میکند
basic type single tier formwork
قالب بندی نیمه لغزان با پایههای معادل ارتفاع قالب
synchroreceiver
دستگاه گیرنده خودکار یا بستن خودکار فرامین کنترل اتش به توپ ضد هوایی
cost accounts
حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
automatic error correction
تصحیح خودکار اشتباه اصلاح خودکار خطا
statement
1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود
statements
1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود
import
1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود
imported
1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود
importing
1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود
plasticize
قالب پذیر کردن از قالب در اوردن
cost plus contracts
به حساب خرید سفارش دهنده وجز فروش سازنده به حساب می اورند
reckoned
حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckons
حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckon
حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
clearance
تسویه حساب واریز حساب فاصله ازاد لقی
capitalized expense
هزینهای که علاوه بر به حساب امدن در حساب سود وزیان
equity accounts
حساب قسمت ذیحساب حساب های اموال یکان
overdrawn account
حساب اضافه برداشت شده حساب با مانده منفی
lime juicer
ملوان انگلیسی انگلیسی
To bring someone to account.
کسی را پای حساب کشیدن
[حساب پس گرفتن]
anglicised
انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن
anglicises
انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن
anglicized
انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن
anglicizing
انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن
anglicizes
انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن
anglicising
انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن
anglicize
انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن
fifo
که اولین عنصری که وارد صف میشود. اولین عنصری است که خوانده میشود
To cook the books.
حساب بالاآوردن (حساب سازی کردن )
VL local bus
مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
VL bus
مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
submachinegun
مسلسل خودکار یانیمه خودکار
autoloader
اسلحه خودکار یا نیمه خودکار
automatic check
کنترل خودکار بررسی خودکار
automatic
خودکار مربوط به ماشینهای خودکار
automatics
خودکار مربوط به ماشینهای خودکار
automatic pilots
وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
automatic pilot
وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
privilege
دستورات کامپیوتری که فقط توسط یک حساب امتیاز دار قابل دستیابی هستند , مثل حذف حساب و دیگر تنظیم کابر جدید یا بررسی کلمه رمز
blow-ups
تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
blow up
تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
blow-up
تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
reckoning
تصفیه حساب صورت حساب
reckonings
تصفیه حساب صورت حساب
digital
دیجیتالی
charge and discharge statements
حساب قیومیت صورت و نحوه ارزیابی و عملیات مالی ارث حساب ارث
digital data
داده دیجیتالی
digital control
کنترل دیجیتالی
digital computer
کامپیوتر دیجیتالی
digital plotter
رسام دیجیتالی
digital repeater
تکرارکننده دیجیتالی
digital signal
سیگنال دیجیتالی
digital recording
ضبط دیجیتالی
digital transmission
انتقال دیجیتالی
digital speech
گفتار دیجیتالی
digitizer
دیجیتالی کننده
digital communications
ارتباطات دیجیتالی
digitizing
دیجیتالی نمودن
digitize
دیجیتالی کردن
goldie
علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
video digitizer
دیجیتالی کننده تصویری
digital data transmission
ارسال دیجیتالی داده
digitizing tablet
لوح دیجیتالی کننده
analog
از حالت آنالوگ به کد دیجیتالی
graphics digitizer
دیجیتالی کننده گرافیکی
digital signal processing
پردازش دیجیتالی سیگنال
aided tracking
سیستم ردیابی خودکار سیستم تعقیب خودکار هدفها
battery control central
مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
check register
بازرسی کردن صورت حساب واریز حساب کردن واریزحساب
self binder
ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
universal
نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
The letter is well typed .
نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
to day
امروز
this day
امروز
toad eater
امروز
today
امروز
it is nowrooz to day
امروز
koalapad
صفحه دیجیتالی کننده ارزان برای ریزکامپیوترها
This very day .
همین امروز
Today me, tomarrow thee.
<proverb>
امروز من,فردا تو .
nowaday
مال امروز
this morning
امروز بامداد
this d. a week
یک هفته از امروز
there was no mail to day
امروز کاغذنداشتیم
today of all days
مخصوصا امروز
he has no temperature to day
امروز تب ندارد
he wears a new suit to day
امروز جامه
masters
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
mastered
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master data file
پرونده مشخصات اصلی امادنظامی پروند خصوصیات اصلی اماد
master
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
acciaccatura
نت سریعی که نیم پرده کوتاه تر ازنت اصلی است وقبل از نت اصلی نواخته میشود
image
ناحیهای در حافظه که تصاویر دیجیتالی ذخیره شده اند
levels
کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
level
کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
leveled
کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
levelled
کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
images
ناحیهای در حافظه که تصاویر دیجیتالی ذخیره شده اند
machinists
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinist
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
What do you feel like having today?
امروز تو به چه اشتها داری؟
i have no work today
امروز کاری ندارم
I need them today.
من آنها را امروز میخواهم.
he is in to day
امروز در خانه است
Today I took laxatives.
امروز مسهل خورده ام.
He was not supposed to come today .
قرارنبود امروز بیاید
there was no mail to day
امروز پست نبود
What is todays date ?
تاریخ امروز چیست ؟
this da y month
یک ماه دیگر از امروز
A week from today
هفت روز پس از امروز
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com