Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 176 (9 milliseconds)
English	Persian
nerve path	گذرگاه عصبی
Other Matches
path	محل فایل در لیست زیر دایرکتوری منجر به آن
path	لیست زیر دایرکتوریها که سیستم عامل باید دنبال فایل نامدار بگردد
path	مسیر از یک نقط ه در شبکه ارتباطی به دیگری
path	مسیر ممکن یا مجموعه رویدادها یا دستورات در اجرای یک برنامه
path	فرمان PATH
I have been down that path.	مزه اش را چشیده ام ( بسرم آمده است )
f. this path	ازاین راه برو
the f. path	جاده پیش یاجلویی
by path	جاده فرعی
path name	نام مسیر
path	جاده
path	مسیر طریقت
path	جاده مال رو
path	باریک راه
path	مسیر
path	گذرگاه
path	پیاده رو
path	راه
magnetic path	مسیر خطوط قوا
mean free path	مسافت ازاد متوسط
light path	مسیر نور
leakage path	مسیر خزش
leakage path	مسیر نشت
glide path	مسیر پرواز در حال سرخوردن
glide path	مسیر حرکت ازاد یا پرواز ازاد هواپیما یاموشک
lightning path	مسیر برق
foot path	کوره راه
flight path	مسیر پرواز
expansion path	مسیر افزایش حجم عملیات بنگاه گر یک نقشه منحنیهای متساوی التولید
expansion path	مسیر گسترش
current path	مسیر عبور جریان برق
mean free path	مسافت ازاد میانگین
motor path	گذرگاه حرکتی
to beat a path	کوبیدن یک جاده
time path	مسیر زمانی
the primrose path	عیش و نوش جویی
scan path	مسیر پیمایش
roller path	ریل دواربرجک توپ
roller path	صفحه بلبرینگ
primrose path	راه تسلیم ورضا
primrose path	راه عیش وخوشی
path sweeping	مین روبی مسیر دریایی
path sweeping	پاک کردن مسیر
path of flight	مسیر هواپیما
path of flight	مسیر پرواز
path of expansion	مسیر گسترش
path of expansion	مسیر توسعه
path analysis	تحلیل مسیر
glide path	مسیر فرود ازاد
train path	اجازه عبور ترن روی یک خط
critical path	مسیر بحرانی
bridle path	راه باریک
bridle path	جاده اسب رو
critical path	مسیربحرانی
bicycle path	مسیر دوچرخه سواری
bicycle path	راه دوچرخه رو
base path	مسیر بین پایگاهها
mean free path for attenuation	مسافت ازاد میانگین درتضعیف مسافت تضعیف
attenuation mean free path	مسافت ازاد میانگین درتضعیف مسافت تضعیف
magnetic path length	طول مسیر خطوط قوا
scattering mean free path	مسافت ازاد میانگین درپراکندگی مسافت پراکندگی
His path was strewn with flowers .	مقدم اورا گلباران کردند
mean free path absorption	مسافت ازاد میانگین در جذب مسافت جذب
absorption mean free path	مسافت ازاد میانگین در جذب مسافت جذب
critical path analysis	منبعی که در هر زمان فقط توسط یک پردازنده قابل استفاده است
critical path method	سی پی ام
critical path analysis	استفاده از بررسیهای هر مرحله بحرانی یک پروژه بزرگ برای کمک به گروه مدیریت
critical path analysis	تحلیل مسیر بحرانی
critical path analysis	تعریف کارها و زمانی که هر یک نیاز دارند تابه اهداف خود برسند و نیز PERT
critical path method	روش مسیر بحرانی
to get on one's nerve	عصبانی کردن
nerve	وتر طاقت
to get on one's nerve	کوک کردن
nerve	عصب
nerve	پی
nerve	رشته عصبی
nerve	قوت قلب دادن نیرو بخشیدن
nerve	قدرت
get up the nerve <idiom>	خیلی شلوغ
have a nerve <idiom>	پر رو شدن
To be itching fo r a fight . To be on the war path.	سر دعوا داشتن
path [corridor] for emergency vehicles	راه [باز شده در جاده] برای وسایل اورژانس
spinal nerve	عصب نخاعی
sympathetic nerve	عصب سمپاتیک
nerve bundle	دسته ای از رشته عصبی [ساختمان استخوان بندی ]
nerve racking	دشوار
nerve racking	خسته کننده اعصاب
nerve-racking	خسته کننده اعصاب
to strain every nerve	منتهای کوشش را بعمل اوردن
nerve fascicle	دسته ای از رشته عصبی [ساختمان استخوان بندی ]
nerve centres	مرکز فرمان
nerve centre	مرکز فرمان
sciatic nerve	عرق النسا
sciatic nerve	بی عرق النسا
sensory nerve	عصب حسی
gluteal nerve	اعصابسمتچپ
radial nerve	عصب زنداعلی
You sure have a nerve to ask become a director.	آخر تورا چه ره ریاست
digital nerve	عصبانگشتی
femoral nerve	اعصابسمتراست
tibial nerve	عصبدرشتنی
iliohypogastric nerve	عصبایلیوپکستیویک
ilioinguinal nerve	عصبایلیونگینال
nerve termination	عصبانتهایی
obturator nerve	عصبآبتوراتور
saphenous nerve	عصبسافنوس
median nerve	عصبمیانی
cochlear nerve	حلزونگوش
ulnar nerve	عصبزندزبرین
to nerve oneself	قوت قلب پیدا کردن
vestibular nerve	عصبدهلیزی
to nerve oneself	دل به خود دادن
to nerve oneself	طاقت اوردن
nerve gas	گاز اعصاب
nerve gases	گاز اعصاب
axillary nerve	عصبجانبی
cochlear nerve	عصب
sural nerve	عصبوابستهبهساقپا
depressor nerve	عصب کندساز
nerve agent	گازعصب
nerve block	وقفه عصبی
nerve cell	یاخته عصبی
nerve cell	سلول عصبی
nerve cell	نرون
nerve center	مرکز عصبی
nerve center	مرکزفرماندهی
accessory nerve	عصب شوکی
nerve current	جریان عصبی
nerve deafness	کری عصبی
nerve agent	عامل شیمیایی عصبی
accessory nerve	عصب فرعی
motor nerve	عصب حرکتی
facial nerve	عصب صورتی
cranial nerve	عصب جمجمهای
cranial nerve	عصب جمجمه
cranial nerve	عصب کاسه سر
cranial nerve	عصب دماغی
glossopharyngeal nerve	عصب زبانی- حلقی
hypoglossal nerve	عصب زیرزبانی
nerve-racking	دشوار
auditory nerve	عصب شنوایی
acoustic nerve	عصب شنوایی
nerve ending	پایانه عصبی
nerve fibre	تار عصبی
olfactory nerve	پی بویایی
vestibulocochlear nerve	عصب دهلیزی- حلزونی
olfactory nerve	عصب شامه
olfactory nerve	عصب بویایی
optic nerve	عصب باصره
optic nerve	عصب بینایی
pneumogastric nerve	پی با عصب شش و معده
abducens nerve	عصب حرکتی خارجی چشم
trochlear nerve	عصب اشتیاقی
pathetic nerve	پی بکری
vagus nerve	عصب ریوی-معدی
quditory nerve	پی شنوایی
vagus nerve	عصب واگ
nerve impulse	تکانه عصبی
nerve plexus	شبکه عصبی
nerve tissue	بافت عصبی
nerve wrack	خسته کننده اعصاب
nerve wrack	دشوار
radial nerve	پی زندزبزین
oculomotor nerve	عصب حرکتی عمومی چشم
quditory nerve	عصب سامعه
trigeminal nerve	عصب سه قلو
trochlear nerve	عصب قرقرهای
pathetic nerve	عصب اشتیاقی
free nerve ending	پایانه ازاد عصب
deep peroneal nerve	عصبمیانیپرونال
superficial peroneal nerve	اعصابسطحیساقپا
minor sciatic nerve	عصبسیاتیککوچک
common peroneal nerve	عصبوابستهبهنازکنی
lateral cutaneous femoral nerve	عصبکوتانئوسراستکناری
You are a fine one to talk . You of all people have a nerve to talk .	تو یکی دیگه حرف نزن !

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com