English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English Persian
network operating system سیستم عامل شبکه
Other Matches
operating system سیستم عامل
operating system/ سیستم عامل دو
host operating system سیستم عامل میزبان
goest operating system سیستم عامل مهمان
tape operating system سیستم عامل نوار
operating system monitor مبصر سیستم عامل
disk operating system کنترل کننده دیسک خوان سیستم عامل دیسک
disk operating system سیستم عامل گردهای
virtual storage operating system سیستم عامل حافظه مجازی
general purpose operating system سیستم عامل همه منظوره
multiple loading operating system سیستم عامل بارکننده چندتایی
Xerox Network System پروتکل شبکه ساخت aerox که پایهای برای پروتکلهای شبکه novell IPX است
network data management system مجموعهای از برنامههای مرتبط برای بار کردن دستیابی و کنترل یک پایگاه داده
self operating خود کار
operating عامل
operating عملیاتی
operating profit سود عملیاتی
operating rooms جایگاه عمل
operating manual دستور کار
operating rooms اطاق عمل
operating manual دستورالعمل
operating loss زیان عملیاتی
operating systems سیستم عامل
operating room اطاق عمل
operating panel تابلوی عملکرد
operating personnel افرادی که با یک دستگاه کار می کنند یا قسمتی را به کار می اندازند
operating room جایگاه عمل
operating program برنامه اجرایی
operating profit سود ناخالص
operating point نقطه کار
operating lever اهرم عملکرد
operating program برنامه عملیات
operating staff متصدیان
operating staff کارمندان عملیاتی
operating speed سرعت عملکرد کار
operating speed سرعت عملیاتی
operating slide دستگاه الات متحرک تیربار الات متحرک یا قسمتهای خوراک دهنده
operating signal چانل موجوددر دستگاه امواج ارسالی
operating signal سیگنال دستگاه
operating stand اطاق هدایت
operating strenght پرسنل حاضر به خدمت پرسنل موجود یکان
operating supplies مواد کمکی
operating ratio نسبت کارکرد موتور یا ناو
operating ratio نرخ عملیاتی
operating weight وزن عملیاتی
operating voltage ولتاژ کار
operating temperature درجه حرارت کار
operating temperature دمای عملیاتی
operating theatre نمایشگاه عمل جراحی
operating theatres نمایشگاه عمل جراحی
operating ratio نسبت عملیاتی
operating dam سدعملیاتی
operating condition رژیم
operating capital سرمایه در گردش
operating lever اهرم عامل اهرم کولاس
operating budget بودجه بهره برداری
operating budget بودجه عملیاتی
operating cord نختنظیم
operating floor عملیاتزمین
operating rod میلهعملیات
operating bridge پل کارگاهی
operating bridge پلی که جهت عبور و انتقال وسایل کار در کارگاه ساختمانی ساخته میشود پل بهره برداری
operating agency قسمت اجرایی
operating agency شعبه عامل
machine operating عملکرد ماشین
operating personnel پرسنل فعال
field operating فعال درصحرا رده صحرایی
field operating عمل کننده در صحرا
operating conditions رژیم
operating cost هزینه عملیاتی
operating cost هزینه بهره برداری
operating lever دستگیره عامل کولاس
operating lever اهرم گرداننده
operating level سطح امادگی برای فعالیت سطح قابلیت برای کار
operating level سطح فعالیت
operating key کلید گزینش
operating instruction دستور کار
operating instruction مقررات کار
operating handle دستگیره راه اندازی
operating handle دستگیره کولاس
operating cost مخارج عملیاتی
operating expenses مخارج عملیاتی
operating handle دستگیره عامل
operating force نیروهای حاضر به کار نیروی فعال
gate operating deck سکوی مانور دریچه ها
gate operating platform سکوی مانور دریچه ها
maximum operating voltage ولتاژ کار حداکثر
fleet operating base پایگاه عملیاتی ناوگان
gate operating ring حلقهورودیعملکننده
crypt operating instructions دستورالعملهای انجام عملیات رمز دستورات کار با رمز
deployment operating base پایگاه پشتیبانی گسترش جنگی پایگاه کمک به گسترش نیروها
aitcraft operating weight وزن اصلی هواپیما
current operating allowance سهمیه موجود عملیاتی سهمیه عملیاتی فعلی
standing operating procedures روش جاری عملیاتی
shortest operating time کوتاهترین زمان عملیات
standing operating procedures روش جاری مخابرات
breechblock operating lever assembly سطحبازکنندهگلنگدنتفنگ
alternate escort operating base پایگاه عملیاتی یدکی یگانهای پاسور
network اتصال
network شبکه ارتباطی بین کامپیوترهای راه دور که از سیستم تلفن عمومی استفاده می کنند
network شبکه
network شبکه سیم کشی
y network شبکه ستاره
network نمودار
network اتصالات فیزیکی به کامپیوترها و قط عات کنترلی که یک شبکه را می سازند
network اتصال نقاط شبکه به یکدیگر
network شبکه توری
sub network شبکه فرعی
network وابسته به شبکه
network شبکه ارتباطی
network analysis تحلیل شبکه
network architecture معماری شبکه
network chart نمودار شبکه
ladder network شبکه نردبانی
isochronous network شبکهای که در آن تمام قط عات شبکه از یک ساعت عمومی استفاده می کنند تا زمان بندی یکسان باشد
multistar network شبکه چند ستارهای
network analyser تحلیل کننده شبکه
network analyser شبکه کاو
local network شبکه محلی
logic network شبکه منطقی
bus network سیستمی که در ان تمام ایستگاهها یا دستگاههای کامپیوتری توسط بکارگیری یک کانال مشترک توزیعی یایک گذارگاه با هم دیگر ارتباط برقرار می کنند شبکه گذری شبکه خطی
network administrator سرپرست شبکه
multisystem network شبکه چند سیستمی
lattice network شبکه توری منظم
hierarchical network شبکه سلسله مراتبی
heterogeneous network شبکه کامپیوتری که کامپیوترهای با نوع مختلف را بهم وصل میکند
communication network شبکه ارتباطی
distributed network شبکه توزیعی
distributed network شبکه توزیع شده
company network شبکه همکار
company network شبکه شرکت
cooperative network شبکه همیاری
despotic network شبکهای که بایک ساعت یکنواخت و کنترل میشود
democratic network شبکه همان که همه ایستگاهای آن حق تقدم یکسان دارند
computer network شبکه کامپیوتری
communication network شبکه ارتباط و مخابرات
communication network شبکه مخابراتی
closed network شبکه بسته
heterogeneous network سیستم ارتباطی تقسیم شده که با کانالهای با نرخ ارسال مختلف و پروتکلهای مختلف کار میکند
campus network شبکهای که شبکههای محلی کوچکتر را به هم وصل میکند در هر سازمان یا سایت دانشگاهی
four terminal network شبکه چهار قطبی
fixer network شبکه اکتشاف و تعیین محل هواپیما روی صفحه رادار
filter network شبکه ی صافی
feedback network شبکه فیدبک
enterprise network شبکهای که همه ایستگاههای کاری و ترمینال ها یا کامپیوتر ها را در یک شرکت بهم وصل میکند. این میتواند در یک ساختمان یا چندین ساختمان درکشورهای مختلف باشد
distribution network شبکه پخش
switching network شبکه راه گزینی
telephone network شبکه تلفن
tree network شبکه درختی
two terminal network شبکه دو قطبی
value added network ارزش اضافی شبکه
wireless network شبکه ایکه از کابل برای ارسال داده بین دو کامپیوتر استفاده نمیکند و بجای آن از سیگنال رادیویی برای ارسال سیگنال استفاده میکند
network communication ارتباطشبکهای
network port قسمتکارباشبکهاینترنت
network socket سوکت شبکه [کامپیوتر]
network socket پریز شبکه [کامپیوتر]
telecommunication network شبکه مخابرات
telecommunication network پبکه ارتباطات
synchronous network شبکه همزمان
public network شبکه عمومی
radar network شبکه ی رادار
regional network شبکه منطقهای
research network شبکه پژوهشی
ring network شبکه حلقوی
ring network شبکه حلقهای
sorting network شبکه مرتب کردن داده ها
star network شبکه ستارهای
communication network شبکه ارتباط
novell network شبکه نوول
network circuit مدار شبکه
neural network سیستمی که برنامه هوش مصنوعی را اجرا میکند و نحوه کار مغز و یادگیری و به خاطر سپردن آنرا شبیه سازی میکند
network topology توپولوژی شبکه
neural network شبکه عصبی
network theory نظریه شبکه
network structure ساختار شبکهای
network stracture ساختار شبکه
network server خدمتگزار شبکه
network version نسخه شبکه
network circuit اتصال شبکه
network topology چگونگی استقرار شبکه
network topology جانمایی شبکه
network computer نوع جدید کامپیوتر که برای اجرای برنامههای java و اطلاعات دستیابی به کمک جستجوگر web طراحی شده است
network of pipes شبکه لوله کشی
frequency dividing network شبکه تقسیم فرکانس
systems network architecture معماری شبکه سیستم ها
systems network architecture روشهای طراحی IBM که نحوه ارتباطات در شبکه را بیان میکند و امکان ارتباط سخت افزارهای مختلف را فراهم میکند
passive four terminal network شبکه چهار قطبی بی اثر
metropolitan area network شبکه گسترده در مسافت محدود.
multiple access network شبکه با دسترسی چندگانه
switched network backup انتخاب کاربر برای مسیر جانبی از شبکه وقتی که مسیر اول مشغول است
star network topology شبکهای از چندین ماشین که هر گره آن به hub مرکزی وصل است
local area network شبکه کوتاه پوشش
network interface card کارت میانجی شبکه
decentralized computer network شبکهای که کنترل بین چندین کامپیوتر تقسیم شده است
frequency dividing network اتصال مقسم فرکانس
three phase supply network شبکه سه فاز
high voltage network شبکه ی فشار قوی
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
homogeneous computer network شبکهای که از ماشینهای مشابه ساخته شده است که با هم سازگارند یا از یک تولید کننده هستند
private broadcasting network شبکهپیشبینیخصوصی
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com