English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 123 (7 milliseconds)
English Persian
new broom sweeps clean <idiom> شخص تازهای موجب تغییرات زیادی شود
Other Matches
sweeps پاروی بلند
chimney sweeps کسی که کارش پاک کردن لولهی بخاری و شومینه است
chimney sweeps دودکش پاک کن
broom جاروب
broom جاروب کردن
new broom فردیکهبتازگیبهکاریمشغولشدهوقصدپیشرفتدارد
broom drag جاروی شن کش
feather broom گردگیر
feather broom چوب بر
power broom جاروی برقی
dyer's broom طاووس پاکوتاه طاووسی رنگ
whisk broom ماهوت پاک کن
broom stick دسته جاروب
to clean down گردگرفتن از
clean پاکیزه کردن
clean تمیز کردن
clean تمیز کردن چیزی
clean بدون کثیفی یا خرابی یا برنامه
clean کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
clean مایع یا پارچهای که کثیفی را از صفحه VDU پاک کند
clean فضایی که دیسکهای سخت و قط عات ساخته شده اند. هوای درون تصفیه میشود تا هیچ گونه آلودگی در آن نباشد تا به قط عات آسیب برساند
clean دیسک مخصوصی که کثیفی را ازنوک خوندن / نوشتن پاک میکند
clean up عمل تمیز کردن وپاک کردن تصفیه
clean-up عمل تمیز کردن وپاک کردن تصفیه
to clean down پاک کردن
To clean someone out. جیب کسی ؟ ؟ خالی کردن
come clean <idiom> راست گفتن
Please get it off ! [Please clean it up !] لطفا این را پاک کنید !
clean زدودن
clean پاک کردن
clean پاک کردن خطا از داده
clean خالص
clean پاکیزه
clean هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
clean پاک
clean بدون قید و شرط
clean تمیز
clean نظیف طاهر
clean زدودن
clean عفیف
clean تمیزکردن
clean پاک کردن
clean درست کردن
clean بی نقص
clean شکل مناسب اتومبیل از لحاظ مقاومت هوا دو ضرب
clean تمیز کردن
clean ساده
clean بی قید و شرط
clean مرتب کردن
clean حرکت بدون نقص
clean بی نقض
clean کپی که آماده تایپ است و تغییرات زیادی روی آن اعمال نشده است
clean صفحهای
clean که از زمان خواندن تغییری نکرده است
squeaky clean بی عیب
clean sweep بردنهمهجوایزدریکمسابقه
squeaky clean مثل دستهی گل
squeaky clean بسیار تمیز
clean-shaven ریش تراشیده
clean handed مبرا
to clean arives رودخانه ایی را لاروبی کردن
spring-clean تمام وکمالتمیزکردن
Clean and tidy. پاک وپاکیزه
clean house تمیز کردن
clean cut صریح
clean house پاکیزه کردن
clean cut مشخص واضح
clean-cut روشن
clean house پاک کردن
as clean as a new pin <idiom> مثل دسته گل
clean-cut صریح
clean-cut مشخص واضح
This isn't clean. این تمیز نیست.
keep one's nose clean <idiom>
clean cut روشن
clean slate <idiom> بدون هیچ اشتباهی
clean house زدودن
He has a clean character. اخلاقا" آدم سالمی است
squeaky clean بیکاستی
clean limbed پاکیزه
dry-clean لکه گیری کردن
clean aircraft هواپیمای اماده بلند شدن هواپیمای بدون مخازن خارجی
clean and jerk حرکت دوضرب وزنه برداری
clean handedness پاکی
clean handed بیگناه
clean animal جانورپاک یاحلال
clean bill برات ساده
clean handed پاک
clean fingered رشوه نگرفته
clean collection وصولی ساده
clean and press حرکت پرس وزنه برداری
clean handedness برائت
clean hands پاکی
clean hands بی الایشی
dry clean لباس را بابخار تمیز کردن
dry clean خشک شویی کردن
clean weapon جنگ افزار اتمی کم ریزش جنگ اتمی که اثار باقیه کم داشته باشد
clean up party گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
clean the bases ضربه زدنی که بازیگران درپایگاهها را به پایگاه اصلی می رساند
clean record عدم سوسابقه حسن پیشینه
clean record نداشتن پیشینه بد
clean receipt رسید بی قید و شرط
clean payment پرداخت بی قید و شرط
dry-clean بابنزین پاک کردن
clean limbed اراسته
clean bill of lading بارنامه بی نقص
clean bill of exchange بارنامه بی نقص
clean bill of health گواهی نامه بهداشت کشتی
to wipe the slate clean <idiom> شروع تازه ای کردن [تخلفات قبلی را کاملا از پرونده پاک کردن] [اصطلاح]
clean bill of lading بارنامه بدون قیدوشرط
clean bill of lading بارنامه تمیز
fair or clean copy پاکنویس
Erase ( clean ) the blackboard. تخته سیاه راپاک کنید
clean bill of lading بارنامه بی نقض
two-hand clean and jerk وزنهبرداریدوضرب
The surely clean you out in this nightclub . دراین کارباره آدم را لخت می کنند ( می چاپند )
clean bill of health <idiom> گواهی سلامتی
clean bill of lading بارنامه ساده
Give the room a good clean. اتاق را حسابی جمع وجور کردن
To pour clean water over some ones hand . <proverb> آب پاکى روى دست کسى ریختن .
A healthy recreation . Good clean fun. تفریحات سالم
To turn tail . To show a clean pair of heels . فرار را بر قرار ترجیح دادن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com