Dictiornary-Farsi | newton's laws of motion | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 150 (8 milliseconds)

English	Persian
newton's laws of motion	قوانین حرکت نیوتن
newton's laws of motion	قوانین حرکت نیوتون
newton's laws of motion	قوانین نیوتون


Other Matches

laws of motion of capitalism	قوانین حرکت سرمایه داری
newton	نیوتون
newton	نیوتن
newton	واحد نیرو دردستگاه .S.K.
newton	واحد نیرو در سیستم متریک
newton	محدوده PDAتوسعه یافته توسط Apple
newton raphson	اصطلاحی که به یک رویه محاورهای بکار برده شده درحل معادلات اطلاق میشود
newton constant	ثابت نیوتون
The SI unit of force is the newton.	یکای سیستم بین المللی نیرو نیوتن است.
Millions saw the apple fall, but Newton was the one who asked why?	میلیون ها نفر به زمین افتادن سیب را دیده بودند اما فقط نیوتون پرسید چرا؟
laws	شریعت
laws	حقوق
laws	علم حقوق
by-laws	ایین نامه
in-laws	نامادرییاناپدری زنبابا یا شوهرننه
laws	قانون مدنی تعقیب قانونی کردن
laws	داتا
laws	بربست
laws	قانون
laws	حق حقوق
laws	قاعده
laws	حقوق عدالت
joule's laws	قوانین ژول
kepler laws	قوانین کپلر
mixed laws	قوانین مربوط به اشخاص واموال economy mixed
interpertation of laws	تفسیر قوانین
kepler's laws	قوانین کپلر
labor laws	قوانین کار
laws of the game	مقررات مسابقه
murphy's laws	قوانین مورفی
mendelian laws	قوانین مندل
korte's laws	قوانین کرت
De Morgan's laws	قوانین دومورگان [ریاضی] [منطق]
licensing laws	قانونکنترلفروشمشروباتالکلی
blue laws	قوانینی که رقص و نمایش ومسابقات و حتی کار را در روز مقدس تحریم کند
blue laws	قوانین سخت و محدود کنندهی پیوریتانها که بر شمال ایالات متحده حاکم بود
zipf's laws	قوانین زیف
written laws	قوانین مدون
written laws	حقوق مدون
sanctioned laws	قوانین یا مقررات مصوبه
sanctioned laws	مصوب
radiation laws	قوانین تابش
promulgation of the laws	انتشار قوانین
peronality of laws	ویژگی قانون
peronality of laws	حالت ویژه قانون
gas laws	قانون گاز
explanation of laws	شرح قوانین
forest laws	قوانین جنگل
De Morgan's laws	قوانین دومورگان [ریاضی] [منطق]
conflict of laws	تعارض قوانین
gas laws	قوانین گازها
bye-laws	ایین نامه
adjective laws	قوانین مربوط باصول محاکمات
fair trade laws	قوانین تجارت منصفانه قرارداد بین تولیدکننده وفروشنده برای تثبیت یا تعیین حداقل قیمت
child labor laws	قوانین کار کودکان
laws versus tendencies	قوانین در مقابل تمایلات
Gun laws need to be revisited.	قوانین تفنگ نیاز به بازبینی [تجدید نظر] دارند.
motion	اشاره کردن
motion	پیشنهادکردن
motion	پیشنهاد
motion	جنب وجوش
motion	حرکت
motion	تکان
motion	جنبش
motion	طرح دادن
to put in motion	بحرکت در اوردن
to put in motion	در جنبش دراوردن
to put in motion	بکار انداختن
wave motion	حرکت موج
to make a motion	پیشنهاد کردن بر ان شدن
vortex motion	حرکت گردابی
uniform motion	حرکت متشابه
translational motion	حرکت انتقالی
transitional motion	حرکت انتقالی
to put in motion	راه انداختن
to set in motion	بجریان انداختن به جنبش اوردن
to set in motion	راه انداختن
wave motion	حرکت موجی
upward motion	حرکت رو به بالا
wave motion	انتشار موج
equation of motion	معادله حرکت [فیزیک]
motion pictures	سینما
motion [politic]	پیشنهاد
to carry a motion	پیشنهادی را اجرا کردن
to decide on a motion	در مورد تقاضایی تصمیم گرفتن
To set in motion.	بحرکت ؟ رآوردن
vibrational motion	حرکت راتعاشی
slow-motion	برپیچسرخورنده
slow motion	کند نمایی
slow motion	حرکت کند
slow motion	کند جنبی
slow motion	کند
motion picture	سینما
to make a motion	اشاره کردن
harmonic motion	حرکت هماهنگ
disrotatory motion	چرخش ناهمسو
constant of motion	ثابت حرکت
conrotatory motion	چرخش همسو
compound motion	حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
compound motion	حرکت مرکب
circular motion	حرکت گردشی
circular motion	حرکت دایرهای
circular motion	حرکت مستدیر
nonliner motion	حرکت غیرخطی
drift motion	حرکت سوقی
motion study	تحرک سنجی
helicoidal motion	حرکت پیچی یا مارپیچی
harmonic motion	اهنگ مرکبی که از ترکیب چند موج صوتی ساده تر ترکیب شده باشد
harmonic motion	الحان مرکب
forward motion	جنبش پیشرو
equations of motion	معادلات حرکت
motion analysis	تحلیل حرکات
motion analysis	تجزیه حرکت
motion study	حرکت پژوهی
motion study	مطالعه ی حرکت
oscillating motion	حرکت نوسانی
oscillatory motion	جنبش تاب وار
oscillatory motion	نوسان
relative motion	حرکت نسبی
retrograde motion	حرکت رجعی
rotary motion	حرکت دایرهای
rotational motion	حرکت چرخشی
sampling in motion	نمونه برداری در حال انتقال
set in motion	راه انداختن
simple motion	حرکت ساده در خط مستقیم یادایره یا مارپیچ
range of motion	دامنه حرکت
proper motion	حرکت خاص
apparent motion	حرکت فاهری
ballistic motion	حرکت پرتابی
perpetual motion	حرکت دائم
polar motion	وسیله نشان دادن حرکات قطعات یا مایعات سیال بااستفاده از انرژی مغناطیسی حرکت قطبی
lagrange's equations of motion	معادلات حرکت لاگرانژ
simple harmonic motion	حرکت هماهنگ ساده
hamilton's equations of motion	معادلات هامیلتونی حرکت معادلات حرکت هامیلتونی معادلات بندادی حرکت
time and motion study	بررسی زمان و حرکت
slow motion picture	تصویر با حرکت اهسته
horizontal motion lock	دستهتنظیمافقی
simple harmonic motion	حرکت نوسانی ساده
damped harmonic motion	حرکت هماهنگ میرا
perpetual motion machine	ماشین با حرکت دائم
perpetual motion machine	ماشین خودکار دائمی
to carry a motion by acclamation	درخواستی [رأیی] را بوسیله بله گفتن اکثریت پذیرفتن
main motion [at a party conference etc.]	دادخواست اصلی [در همایش حزبی و غیره]
steady state wave motion	حرکت موجی پایا
transmission of the rotary motion to the rotor	ناقلحرکتدواریبهقسمتگردندهماشین
To get things moving. To set the wheels in motion.	کارها راراه انداختن
To get things moving. To set the ball rolling. To set the wheels in motion.	کارها را بجریان انداختن