Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
night light
شمع کوچک که شب هنگام دراطاق بیماران برافروزند چراغ شب
night light
روشنایی شب
Other Matches
to night
امشب
the night before last
پریشب
To take a night off .
یک شب از کار مرخصی گرفتن
at night
در شب
at night
شب هنگام
his almost night
نزدیک شب است
his almost night
تقریباشب است
night
شب
d. and night
شب و روز
last night
دیشب
last night
شب گذشته
night
غروب
night
شب هنگام برنامه شبانه
all night
در تمام شب
first night
شب اول
all night
همه شب
first night
شب افتتاح
first night
گشایش شب
d. and night
شبانه روز
night
تاریکی
he went by night
شبانه رفت
night vase
قاروره
night vase
شاشدان
night attack
شبیخون
night vision
دید شب
opening night
شباولیناجراییکقطعههنری
night vision
دید در شب
night assault
شبیخون
stag night
مهمانیمردانهکهفردایروزعروسیبرگزارمیشود
Good night.
شب بخیر
I had a dream last night.
دیشب خواب دیدم
night vase
فرف ادار
night tide
جزرو مدشبانه
night soil
سواد
night soil
برازی مستراح
Can you stay over night?
می توانی شب را با ما (نزد ما ) بمانی ؟
On Sunday night.
شب یکشنبه
night table
پاتختی
night stick
باتون
He vanished into the night.
در سیاهی شب نا پدید گشت
night stick
چوب باتون
night suit
جامه خواب
night landing
فرود شبانه
before mid night
قبل از نیمه شب
night tide
هنگام شب
Where do you want to go this time of night ?
این وقت شب کجا می خواهی بروی ؟
night vision
دیدبانی در شب دید شبانه دیدبانی شبانه
night and day
شب و روز
one-night stands
رابطهی جنسی یک شبه نه مداوم
one-night stands
تک برنامه
one-night stands
برنامهی یک باره
one-night stands
نمایش یک شبه
one-night stand
رابطهی جنسی یک شبه نه مداوم
one-night stand
تک برنامه
one-night stand
برنامهی یک باره
one-night stand
نمایش یک شبه
what a night we made of it
چه شبی کردیم چه شبی گذراندیم
fly by night
طالب سود انی
fly by night
شخص کوتاه عمر
he outwatched the night
شب بپایان رسیدو او همچنان بیداربود
good night
شب شما خوش
good night
شب بخیر
guest night
شب مهمانی
he did not est all night
درتمام شب ارام نگرفت
night watch
پاس شب
we made a night of it
چه شب خوشی گذراندیم چه شبی کردیم
i was up late last night
دیشب تا ان موقع هنوزنشسته
night and day
شبانه روز
night shift
شیفتشب شبکار
night porter
پذیرششبهتل
night walker
فاشق شبگرد
bonfire night
شبپنجمنوامبرکهدرآنجشنوآتشبازیبرپامیکنند
night walker
کسیکه در خواب راه میرود
night walker
یکجورکرم بزرگ
night watch
پاسبان شب گزمه
queen of night
نام الهه ماه وشکار
queen of night
زن شکارکن
queen of night
سیم نقره
the deep of night
دل شب
the night is yet young
تازه سرشب است
the third watch of the night
پاس سوم شب
in noon of night
در نیمه شب
i was up late last night
بودم
he did not est all night
همه شب نیارمید
night time
هنگام شب
night brawler
شب دعوا کن
night boat
قایق اماده
night blindness
شب کوری
night blind
شبکور
night bird
مرغ شب بیدار
night bilndness
شب بینی
night bilndness
روزکوری
night bilndness
روز بینی
night cap
گشتی رزمی هوایی شبانه
night cellar
زیر زمینی که در انجاپیاله فروشی کنندو مردم پست بدانجاروند
night eyed
شب بین
night eyed
روز کور
night effect
تاثیرات تغییر جریان مغناطیسی در شب
night dress
جامه خواب پیراهن خواب خواب جامه
night clothes
لباس خواب جامه شبانه برای تو خانه
night clothes
جامه خواب
night stool
صندلی سوراخ دار برای قضای حاجت در شب
night chair
صندلی سوراخ دار برای قضای حاجت در شب
night bilndness
شبکوری
night owls
ادم شب زنده دار
accommodation for the night
خوابگاه برای یک شب
night migrant
شب کوچنده
[پرنده شناسی]
Good night
شامگاهان نیکو
night-time
هنگام شب
I was up all night in my bed.
من تمام شب را در تخت خوابم بیدار بودم.
live out the night
شب را بسر بردن
night owl
ادم شب زنده دار
fly-by-night
شب گریز
fly-by-night
ادم شبرو
night-watchmen
توپزن پایان مسابقه کریکت
night-watchman
توپزن پایان مسابقه کریکت
night watchman
توپزن پایان مسابقه کریکت
my wakeful night
شب بیخوابی یا بیداری من
live out the night
شب را صبح کردن
night flying
پرواز
I went hungry last night .
دیشب گرسنه ماندم
night raven
مرغ حق
night waking
شب زنده داری
night piece
دورنمای شب
night partol
عسس
night order
دستورات شبانه
night order
دستور شبانه
night operations
عملیات شبانه
What is the price per night?
قیمت برای یک شب چقدر است؟
night of ignorance
شام جهل
night raven
مرغ شب خوان
night robe
لباس خواب
Could you put us up for the night ?
ممکن است شب را اینجا منزل کنیم ؟
night soil
کثافات مبال
day and night
<idiom>
شب وروز پشت سرهم
fly-by-night
<idiom>
نامطمئن (کار،شفل)
night shirt
پیراهن خواب مردانه یاپسرانه
night season
شب هنگام
night schools
اموزشگاه شبانه
night school
اموزشگاه شبانه
night season
هنگام شب
night of ignorance
شام نادانی
night moans
نالههای شب تا صبح
night hag
فرنجک
night black
سیاه
night hag
خفتک سکاچه
night hag
کابوس
night hag
بختک
night gown
خواب جامه
night gown
جامه خواب زنان و کودکان پیراهن خواب
night glass
دوربین شب
night flying
شب پرواز کن
night interception
رهگیری شبانه
night interception
کمین شبانه
night interception
استراق سمع شبانه
night flying
در شب
night long
از سر شب تا بامداد
night line
ریسمان ماهی گیری شبانه
night landing
پیاده شدن درساحل در شب
Everyone retired early that night.
در آن شب همه زود رفتند بخوابند .
i passed an uneasy night
ناراحت بودم
i passed an uneasy night
دیشب
i hsd a bad night
دیشب خوب نخوابیدم
i passed an uneasy night
شب بدی گذراندم
he did not rest all night long
همه شب نیارمید
The night is stI'll young.
تازه اول شب است
You should always be careful walking alone at night.
همیشه موقع پیاده روی تنها در شب باید مراقب باشید.
What ist the price per night?
اجاره آن هر شب چقدر است؟
I couldnt get to sleep last night.
دیشب خوابم نمی برد
Far into the night . Into the early hours.
تا دم دمهای صبح
The officer on night duty.
افسر کشیک شب
To travel night and day .
شب وروز مسافرت کردن
Last night I called
[rang]
my mom.
دیشب به مادرم زنگ زدم.
operational pattern of marks by night
نقشیازعلائممشخصبرایشب
To sThe night is stI'll young .
تازه سرشب است
He works day and night (round the clock).
روز وشب کارمی کند
light
نور
light
روشنایی
Something light, please.
لطفا یک چیز سبک.
light
روشن
light
سبک
to i. light from anything
گذر کردن روشنایی
light
بچه زاییدن
light come light g
میبرد
light come light g
باد اورده را باد
light-well
[فضایی زیر زمین در ساختمان ها]
light-well
[حیاط کوچک برای عبور نور]
on/off light
خاموش
to come to light
معلوم شدن
to i. light from anything
حائل نورشدن
light
هریک از چراغهای رنگین که در مسابقه بجای پرچم بکارمی رود
light
<adj.>
رنگ روشن
light
چراغ برق
in light of
<idiom>
به علت
at first light
در اولین روشنایی روز
see the light
<idiom>
متوجه اشتباه شدن
come to light
<idiom>
آشکارشدن
out like a light
<idiom>
(زود خوابیدن)خیلی سریع به خواب رفتن
one's light s
نهایت کوشش را در حدودتوانایی یا استعداد خود بعمل اوردن
light
روشن کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com