Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 202 (10 milliseconds)
English	Persian
night order	دستور شبانه
night order	دستورات شبانه
Other Matches
marching order [travel order]	دستور پیشروی [ارتش]
to night	امشب
d. and night	شب و روز
first night	شب افتتاح
To take a night off .	یک شب از کار مرخصی گرفتن
night	شب
all night	همه شب
all night	در تمام شب
night	شب هنگام برنامه شبانه
first night	شب اول
last night	دیشب
night	تاریکی
night	غروب
his almost night	تقریباشب است
his almost night	نزدیک شب است
he went by night	شبانه رفت
d. and night	شبانه روز
first night	گشایش شب
at night	شب هنگام
at night	در شب
the night before last	پریشب
last night	شب گذشته
what a night we made of it	چه شبی کردیم چه شبی گذراندیم
we made a night of it	چه شب خوشی گذراندیم چه شبی کردیم
night stool	صندلی سوراخ دار برای قضای حاجت در شب
night and day	شب و روز
night and day	شبانه روز
the third watch of the night	پاس سوم شب
the night is yet young	تازه سرشب است
before mid night	قبل از نیمه شب
night chair	صندلی سوراخ دار برای قضای حاجت در شب
night cellar	زیر زمینی که در انجاپیاله فروشی کنندو مردم پست بدانجاروند
night cap	گشتی رزمی هوایی شبانه
night brawler	شب دعوا کن
night boat	قایق اماده
night blindness	شب کوری
night attack	شبیخون
night assault	شبیخون
night blind	شبکور
night black	سیاه
night bird	مرغ شب بیدار
night bilndness	شب بینی
night bilndness	روزکوری
night bilndness	روز بینی
night bilndness	شبکوری
my wakeful night	شب بیخوابی یا بیداری من
night clothes	جامه خواب
live out the night	شب را صبح کردن
i was up late last night	بودم
He vanished into the night.	در سیاهی شب نا پدید گشت
opening night	شباولیناجراییکقطعههنری
night shift	شیفتشب شبکار
On Sunday night.	شب یکشنبه
Can you stay over night?	می توانی شب را با ما (نزد ما ) بمانی ؟
night porter	پذیرششبهتل
i was up late last night	دیشب تا ان موقع هنوزنشسته
fly by night	طالب سود انی
I had a dream last night.	دیشب خواب دیدم
he outwatched the night	شب بپایان رسیدو او همچنان بیداربود
he did not est all night	همه شب نیارمید
he did not est all night	درتمام شب ارام نگرفت
guest night	شب مهمانی
good night	شب بخیر
Good night.	شب بخیر
fly by night	شخص کوتاه عمر
Where do you want to go this time of night ?	این وقت شب کجا می خواهی بروی ؟
I went hungry last night .	دیشب گرسنه ماندم
What is the price per night?	قیمت برای یک شب چقدر است؟
one-night stand	رابطهی جنسی یک شبه نه مداوم
one-night stand	تک برنامه
one-night stand	برنامهی یک باره
good night	شب شما خوش
night moans	نالههای شب تا صبح
one-night stand	نمایش یک شبه
live out the night	شب را بسر بردن
one-night stands	نمایش یک شبه
in noon of night	در نیمه شب
bonfire night	شبپنجمنوامبرکهدرآنجشنوآتشبازیبرپامیکنند
Could you put us up for the night ?	ممکن است شب را اینجا منزل کنیم ؟
day and night <idiom>	شب وروز پشت سرهم
fly-by-night <idiom>	نامطمئن (کار،شفل)
one-night stands	رابطهی جنسی یک شبه نه مداوم
one-night stands	تک برنامه
one-night stands	برنامهی یک باره
stag night	مهمانیمردانهکهفردایروزعروسیبرگزارمیشود
night time	هنگام شب
night tide	جزرو مدشبانه
night tide	هنگام شب
night table	پاتختی
night suit	جامه خواب
night stick	چوب باتون
night stick	باتون
night soil	برازی مستراح
night soil	سواد
night soil	کثافات مبال
night shirt	پیراهن خواب مردانه یاپسرانه
night season	شب هنگام
night season	هنگام شب
night robe	لباس خواب
night raven	مرغ شب خوان
night raven	مرغ حق
night piece	دورنمای شب
night partol	عسس
night vase	فرف ادار
night vase	قاروره
night vase	شاشدان
night-time	هنگام شب
queen of night	نام الهه ماه وشکار
queen of night	زن شکارکن
queen of night	سیم نقره
the deep of night	دل شب
night watch	پاسبان شب گزمه
night watchman	توپزن پایان مسابقه کریکت
night-watchman	توپزن پایان مسابقه کریکت
night-watchmen	توپزن پایان مسابقه کریکت
fly-by-night	ادم شبرو
fly-by-night	شب گریز
night walker	یکجورکرم بزرگ
night walker	کسیکه در خواب راه میرود
night walker	فاشق شبگرد
night vision	دیدبانی در شب دید شبانه دیدبانی شبانه
night vision	دید در شب
night vision	دید شب
night operations	عملیات شبانه
night of ignorance	شام جهل
night clothes	لباس خواب جامه شبانه برای تو خانه
I was up all night in my bed.	من تمام شب را در تخت خوابم بیدار بودم.
night interception	کمین شبانه
night interception	رهگیری شبانه
night hag	فرنجک
night hag	خفتک سکاچه
night hag	کابوس
night hag	بختک
night gown	خواب جامه
night gown	جامه خواب زنان و کودکان پیراهن خواب
night glass	دوربین شب
night flying	شب پرواز کن
night flying	در شب
night flying	پرواز
night eyed	شب بین
night eyed	روز کور
night effect	تاثیرات تغییر جریان مغناطیسی در شب
night dress	جامه خواب پیراهن خواب خواب جامه
accommodation for the night	خوابگاه برای یک شب
night owl	ادم شب زنده دار
night landing	فرود شبانه
night landing	پیاده شدن درساحل در شب
night light	شمع کوچک که شب هنگام دراطاق بیماران برافروزند چراغ شب
night light	روشنایی شب
night line	ریسمان ماهی گیری شبانه
night long	از سر شب تا بامداد
night watch	پاس شب
night owls	ادم شب زنده دار
night waking	شب زنده داری
night school	اموزشگاه شبانه
night migrant	شب کوچنده [پرنده شناسی]
Good night	شامگاهان نیکو
night interception	استراق سمع شبانه
night schools	اموزشگاه شبانه
night of ignorance	شام نادانی
i passed an uneasy night	دیشب
i hsd a bad night	دیشب خوب نخوابیدم
i passed an uneasy night	شب بدی گذراندم
i passed an uneasy night	ناراحت بودم
To travel night and day .	شب وروز مسافرت کردن
You should always be careful walking alone at night.	همیشه موقع پیاده روی تنها در شب باید مراقب باشید.
Everyone retired early that night.	در آن شب همه زود رفتند بخوابند .
What ist the price per night?	اجاره آن هر شب چقدر است؟
The officer on night duty.	افسر کشیک شب
Far into the night . Into the early hours.	تا دم دمهای صبح
he did not rest all night long	همه شب نیارمید
I couldnt get to sleep last night.	دیشب خوابم نمی برد
The night is stI'll young.	تازه اول شب است
To sThe night is stI'll young .	تازه سرشب است
operational pattern of marks by night	نقشیازعلائممشخصبرایشب
Last night I called [rang] my mom.	دیشب به مادرم زنگ زدم.
He works day and night (round the clock).	روز وشب کارمی کند
order	دستور
order	سفارش
order	نظم
order	سفارش دادن تنظیم کردن
order	منظم کردن
order	ن
order	کد عمل
second order	مرتبه دوم
order	حواله کرد حواله کردن دستور
order about	پیوسته پی فرمان فرستادن
by order of	حسب الامر
order [placed with somebody]	سفارش [ازطرف کسی]
order [placed with somebody]	دستور [ازطرف کسی]
in order to ...	تا [اینکه ]
in order to ...	برای [اینکه]
order	دستورالعمل
order	دستورعملیاتی
order	سفارش دادن
order	خرید سفارش خرید
order	نظم دادن
order	حواله
order	حکم
order	مرتب کردن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com