English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
night stick باتون
night stick چوب باتون
Other Matches
To take a night off . یک شب از کار مرخصی گرفتن
he went by night شبانه رفت
night شب هنگام برنامه شبانه
first night شب اول
first night شب افتتاح
first night گشایش شب
d. and night شب و روز
at night شب هنگام
at night در شب
all night همه شب
all night در تمام شب
night تاریکی
night غروب
night شب
d. and night شبانه روز
his almost night تقریباشب است
his almost night نزدیک شب است
to night امشب
last night دیشب
last night شب گذشته
the night before last پریشب
to stick up تندنوشتن
stick out جلو امدن
stick out پیش امدگی داشتن
stick out اصرار کردن
to stick up for پشتی کردن
stick around تاخیر کردن بانتظار چیزی بودن
stick around درنگ کردن
stick-up برجستگی داشتن
stick-up سرقت مسلحانه سربرافراشتن
stick-on چسبنده چسبناک
stick out متحمل شدن
stick تردیدکردن
to stick up مقاومت کردن
to stick up گردن فرازی کردن
he wants the stick چوب میخواهد
to stick up for دفاع کردن از
to stick together نسبت بیکدیگروفادار بودن
stick to your last یا از حدخود بیرون نگذارید
stick to your last برشته خود بجسبد
non-stick ناچسبان
non-stick ته لیز
non-stick نچسب
non-stick تفلون
non-stick ناچسبنده
stick up برجستگی داشتن
stick چسبیدن
stick چوب بازی
stick چوب بازی هاکی
stick تخته موج سواری شلاق
to stick on [to] چسباندن [روی چیزی]
stick الصاق کردن چوب
to stick something چیزی را سفت و پابرجا بستن
stick گروه پرنده
stick یک گروه چترباز که از یک دریا یک قسمت هواپیما به بیرون می پرند
stick وقفه
stick فرورفتن
stick گیر کردن گیر افتادن
stick سوراخ کردن نصب کردن
stick عصا
stick چماق
stick وضع چسبندگی
stick الصاق تاخیر
stick پیچ درکار تحمل کردن
stick چسباندن
stick هریک از سه میله عمودی کریکت چوبدست اسکی
stick it out <idiom> طاقت آوردن ،ادامه دادن
stick with <idiom> ماندن با
stick up for <idiom> کمک کردن ،حمایت کردن
stick (someone) with <idiom> ترک چیز ناخوشایندی
stick with <idiom> دنبال کردن کاری
stick چسبناک
stick up سرقت مسلحانه سربرافراشتن
stick up <idiom> دزدی مسلحانه
stick around <idiom> همین دوروبر منتظر ماندن
night vision دیدبانی در شب دید شبانه دیدبانی شبانه
night piece دورنمای شب
night order دستور شبانه
night walker فاشق شبگرد
night order دستورات شبانه
night walker کسیکه در خواب راه میرود
queen of night نام الهه ماه وشکار
night watch پاسبان شب گزمه
night watch پاس شب
night long از سر شب تا بامداد
night moans نالههای شب تا صبح
night of ignorance شام نادانی
night vase فرف ادار
night of ignorance شام جهل
night walker یکجورکرم بزرگ
night operations عملیات شبانه
queen of night زن شکارکن
night raven مرغ حق
night tide هنگام شب
night table پاتختی
night suit جامه خواب
night season هنگام شب
Good night شامگاهان نیکو
night season شب هنگام
night soil سواد
night soil کثافات مبال
night tide جزرو مدشبانه
night robe لباس خواب
night vision دید در شب
night vision دید شب
night soil برازی مستراح
night partol عسس
night vase شاشدان
night raven مرغ شب خوان
night vase قاروره
night shirt پیراهن خواب مردانه یاپسرانه
queen of night سیم نقره
night migrant شب کوچنده [پرنده شناسی]
one-night stands رابطهی جنسی یک شبه نه مداوم
bonfire night شبپنجمنوامبرکهدرآنجشنوآتشبازیبرپامیکنند
night porter پذیرششبهتل
night shift شیفتشب شبکار
opening night شباولیناجراییکقطعههنری
stag night مهمانیمردانهکهفردایروزعروسیبرگزارمیشود
Good night. شب بخیر
fly-by-night <idiom> نامطمئن (کار،شفل)
day and night <idiom> شب وروز پشت سرهم
He vanished into the night. در سیاهی شب نا پدید گشت
Could you put us up for the night ? ممکن است شب را اینجا منزل کنیم ؟
On Sunday night. شب یکشنبه
Can you stay over night? می توانی شب را با ما (نزد ما ) بمانی ؟
I went hungry last night . دیشب گرسنه ماندم
one-night stands تک برنامه
one-night stands برنامهی یک باره
What is the price per night? قیمت برای یک شب چقدر است؟
accommodation for the night خوابگاه برای یک شب
the deep of night دل شب
the night is yet young تازه سرشب است
the third watch of the night پاس سوم شب
I had a dream last night. دیشب خواب دیدم
we made a night of it چه شب خوشی گذراندیم چه شبی کردیم
what a night we made of it چه شبی کردیم چه شبی گذراندیم
I was up all night in my bed. من تمام شب را در تخت خوابم بیدار بودم.
one-night stand نمایش یک شبه
one-night stand برنامهی یک باره
one-night stand تک برنامه
one-night stand رابطهی جنسی یک شبه نه مداوم
one-night stands نمایش یک شبه
Where do you want to go this time of night ? این وقت شب کجا می خواهی بروی ؟
night assault شبیخون
i was up late last night دیشب تا ان موقع هنوزنشسته
i was up late last night بودم
in noon of night در نیمه شب
fly-by-night شب گریز
live out the night شب را بسر بردن
fly-by-night ادم شبرو
night-watchmen توپزن پایان مسابقه کریکت
night-watchman توپزن پایان مسابقه کریکت
live out the night شب را صبح کردن
my wakeful night شب بیخوابی یا بیداری من
night watchman توپزن پایان مسابقه کریکت
night-time هنگام شب
night bilndness شبکوری
night bilndness روز بینی
night bilndness روزکوری
he outwatched the night شب بپایان رسیدو او همچنان بیداربود
he did not est all night همه شب نیارمید
night attack شبیخون
before mid night قبل از نیمه شب
night schools اموزشگاه شبانه
night school اموزشگاه شبانه
night waking شب زنده داری
night owls ادم شب زنده دار
night owl ادم شب زنده دار
night and day شب و روز
night and day شبانه روز
fly by night طالب سود انی
fly by night شخص کوتاه عمر
good night شب شما خوش
good night شب بخیر
guest night شب مهمانی
he did not est all night درتمام شب ارام نگرفت
night time هنگام شب
night bilndness شب بینی
night line ریسمان ماهی گیری شبانه
night hag بختک
night gown خواب جامه
night glass دوربین شب
night flying شب پرواز کن
night flying در شب
night flying پرواز
night gown جامه خواب زنان و کودکان پیراهن خواب
night eyed شب بین
night hag کابوس
night hag خفتک سکاچه
night light روشنایی شب
night light شمع کوچک که شب هنگام دراطاق بیماران برافروزند چراغ شب
night landing پیاده شدن درساحل در شب
night landing فرود شبانه
night interception استراق سمع شبانه
night interception کمین شبانه
night interception رهگیری شبانه
night hag فرنجک
night eyed روز کور
night effect تاثیرات تغییر جریان مغناطیسی در شب
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com