Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 116 (6 milliseconds)
English
Persian
noise suppression
پارازیت گیری
noise suppression
جلوگیری ازپارازیت
Other Matches
suppression
فرونشانی
suppression
حذف
suppression
عمل حذف کردن
suppression
سرکوبی
suppression
خنثی کردن یک یکان از نظر اتش یا فعالیت سرکوبی اتش
suppression
سرکوب کردن
suppression
بازداری
suppression
منع
suppression
موقوف سازی
suppression
جلوگیری
suppression
توقیف
conditioned suppression
منع شرطی
suppression measures
اقدامات برای جلو گیری
suppression of the menses
حبس شادت یاطمث
suppression of the urine
حبس پیشاب
suppression of the urine
شاش بند
suppression capacitor
خازن پارازیت گیر
zeri suppression
توقیف کردن صفر
flad suppression
اتش خنثی کننده ضد پدافندهوایی
flad suppression
تیر ممانعتی روی جنگ افزارهای پدافند هوایی
echo suppression
جلوگیری یا تضعیف انعکاس صوت
noise
سر و صدا
noise
صدا
what noise is that?
این چه صدایی است
noise
عامل مخل
noise
سروصدا
noise
اوا
noise
همهمه
noise
پارازیت
noise
شلوغ
noise
سر وصدا
noise
شایعه و تهمت
noise
اختلال
noise
قیل وقال
noise
طنین
noise
صدا راه انداختن پارازیت
noise
سر و صدا
noise
انتشار دادن
noise
نوفه
noise
نویز
noise
استاتیک یا حرارت ایجاد شده است و نیز از ستاره ها یا خورشید
noise
خش
noise
منبع تغذیه
noise
که از طریق میدان الکتریکی یا مغناطیسی
noise
اختلال در سیگنال به علت اشکار در مدتهای زمانی کوتاه
noise
سیگنال تصادفی آماده اضافه بر هر سیگنال درخواستی
noise
توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
noise pollution
نوف الایی
noise pollution
الودگی صدا
to make a noise
منتشر شدن
shot noise
اثر ساچمهای
noise silencer
خاموشگر همهمه
schottky noise
همهمه شوتکی
quantization noise
اختلال تدریج
noise potential
پتانسیل نویز
noise suppressor
صدا خفه کن
they make much noise
زیاد شلوق می کنند
picture noise
پارازیت روی تمام صفحه نمایش
The noise kept me awake .
سروصدا نگذاشت بخوابم
The noise died down.
سروصدا ها خوابید
big noise
آدم مهمدریکارگان
to make noise
سر و صدا کردن
white noise
نویز سفید
white noise
نوفه سفید
to make a noise
پهن شدن
to make a noise
شلوق کردن
to make a noise
صدا کردن
they make much noise
خیلی صدا می کنند
ambient noise
نوعی صدای زیرابی
he makes most noise
او از همه بیشتر صدا یا
he makes most noise
میکند
humming noise
اغتشاش صوتی
i am unused to that noise
من به ان صدا اشنا نیستم
impluse noise
نویز ضربه جریان
indistinct noise
صدای اهسته و نامعلوم
induced noise
پارازیت القاء شده
induced noise
نویزجریان قوی
grid noise
پارازیت شبکه
grid noise
نویز شبکه
ambient noise
صدای اطراف
background noise
همهمه
background noise
اصوات مزاحم
background noise
پارازیت
background noise
در پیمایش نوری این مسئله نوعی تداخل الکتریکی است که توسط لکههای جوهر و یاذرههای مرکب چاپ بر روی زمینه تصویر فاهر میشود
background noise
صدای پس زمینه
background noise
اختلال پس زمینه
galactic noise
تشعشع رادیویی کهکشان صوت پراکنی از جانب کهکشان
input noise
پارازیت ورودی
input noise
پارازیت اولیه
noise margin
تفاوت خش
make a noise
سر و صدا کردن
noise limiter
همهمه کاه
make a noise
شلوغ کردن
noise filter
صافی همهمه
noise generator
خش زا
noise immunity
مصونیت از اختلال
noise level
میزان خش
magnetic noise
نویز مغناطیسی
noise level
سطح پارازیت
intensity of noise
شدت پارازیت
noise transmitter
فرستنده پارازیت
line noise
اختلال
line noise
پارازیت خط
magnetic fluctuation noise
اثر برکهاوزن
input noise voltage
ولتاژ پارازیت اولیه
signal to noise ratio
نسبت پیام به همهمه
Dont make so much noise.
اینقدر سروصدانکن
to make a noise in the world
مشهور شدن
singal to noise ratio
نسبت سیگنال به اغتشاش
The noise distracts my attention .
سروصد ا حواسم را پرت می کند
noise reducing antenna system
انتن ضد همهمه
He is a bih shot ( noise ) in this town .
جزو کله گنده های شهر است
His invevtion made a noise in the world.
اختراعش دردنیا سروصدائی براه انداخت
I hear a strange noise ( voice , sound ) .
صدای غریبی به گوشم می رسد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com