English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 109 (7 milliseconds)
English Persian
noise suppressor صدا خفه کن
Other Matches
suppressor جلوگیری کننده
suppressor موقوف کننده
suppressor مقاومت ضد تداخل
suppressor فرونشاننده
suppressor وسیلهای که مانع را حذف میکند
suppressor موقوف سازنده
flash suppressor شعله پوش
flash suppressor خنثی کننده شعله دهانه توپ
suppressor area ناحیه بازدارنده
echo suppressor طنین زدا
ground suppressor برطرف کننده کوتهمداری
grid suppressor مقاومت میرایی شبکه مقاومت شبکه سوپرسورشبکه
suppressor variable متغیر بازدارنده
suppressor grid voltage ولتاژ شبکه ترمز
noise سروصدا
noise اختلال
noise سر و صدا
what noise is that? این چه صدایی است
noise نویز
noise صدا
noise پارازیت
noise عامل مخل
noise همهمه
noise شایعه و تهمت
noise خش
noise صدا راه انداختن پارازیت
noise طنین
noise قیل وقال
noise سر وصدا
noise شلوغ
noise اوا
noise اختلال در سیگنال به علت اشکار در مدتهای زمانی کوتاه
noise توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
noise نوفه
noise سیگنال تصادفی آماده اضافه بر هر سیگنال درخواستی
noise که از طریق میدان الکتریکی یا مغناطیسی
noise منبع تغذیه
noise استاتیک یا حرارت ایجاد شده است و نیز از ستاره ها یا خورشید
noise انتشار دادن
noise سر و صدا
noise suppression جلوگیری ازپارازیت
noise potential پتانسیل نویز
they make much noise خیلی صدا می کنند
shot noise اثر ساچمهای
schottky noise همهمه شوتکی
noise silencer خاموشگر همهمه
noise suppression پارازیت گیری
quantization noise اختلال تدریج
they make much noise زیاد شلوق می کنند
picture noise پارازیت روی تمام صفحه نمایش
The noise kept me awake . سروصدا نگذاشت بخوابم
The noise died down. سروصدا ها خوابید
big noise آدم مهمدریکارگان
white noise نویز سفید
white noise نوفه سفید
to make a noise منتشر شدن
to make a noise پهن شدن
to make a noise شلوق کردن
to make a noise صدا کردن
to make noise سر و صدا کردن
noise pollution الودگی صدا
ambient noise نوعی صدای زیرابی
he makes most noise میکند
humming noise اغتشاش صوتی
i am unused to that noise من به ان صدا اشنا نیستم
grid noise پارازیت شبکه
impluse noise نویز ضربه جریان
indistinct noise صدای اهسته و نامعلوم
induced noise پارازیت القاء شده
induced noise نویزجریان قوی
he makes most noise او از همه بیشتر صدا یا
grid noise نویز شبکه
ambient noise صدای اطراف
background noise همهمه
background noise اصوات مزاحم
background noise پارازیت
background noise در پیمایش نوری این مسئله نوعی تداخل الکتریکی است که توسط لکههای جوهر و یاذرههای مرکب چاپ بر روی زمینه تصویر فاهر میشود
background noise صدای پس زمینه
background noise اختلال پس زمینه
galactic noise تشعشع رادیویی کهکشان صوت پراکنی از جانب کهکشان
input noise پارازیت ورودی
input noise پارازیت اولیه
noise limiter همهمه کاه
noise generator خش زا
noise level میزان خش
noise level سطح پارازیت
noise immunity مصونیت از اختلال
noise margin تفاوت خش
make a noise شلوغ کردن
make a noise سر و صدا کردن
magnetic noise نویز مغناطیسی
noise pollution نوف الایی
line noise پارازیت خط
line noise اختلال
noise transmitter فرستنده پارازیت
intensity of noise شدت پارازیت
noise filter صافی همهمه
input noise voltage ولتاژ پارازیت اولیه
magnetic fluctuation noise اثر برکهاوزن
singal to noise ratio نسبت سیگنال به اغتشاش
The noise distracts my attention . سروصد ا حواسم را پرت می کند
to make a noise in the world مشهور شدن
Dont make so much noise. اینقدر سروصدانکن
signal to noise ratio نسبت پیام به همهمه
His invevtion made a noise in the world. اختراعش دردنیا سروصدائی براه انداخت
noise reducing antenna system انتن ضد همهمه
He is a bih shot ( noise ) in this town . جزو کله گنده های شهر است
I hear a strange noise ( voice , sound ) . صدای غریبی به گوشم می رسد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com