Dictiornary-Farsi | normal good | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
normal good	کالای معمولی
normal good	کالای عادی


Other Matches

What is good for the goose is good for the gander . One cant apply double standards .	یک بام ودو هوانمی شود
Good gracious ! Good heaven ! My god !	پناه برخدا
HE is good at math. He has a good head for figures.	حسابش ( ریاضیات ) خوب است
normal	هنجار معمول
normal	معمولی
normal	نرمال
normal	قائم
normal	متعارف بهنجار
normal	محدوده مورد نظر برای نتیجه یا عدد
normal	طبیعی
normal	عمود
normal	به هنجار
normal	بهنجار
normal	قایم
normal	عادی معمولی
normal	میانه متوسط
normal	عادی
normal	معمولا یا آنچه به ترتیب رخ دهد
normal	روش ساخت اطلاعات در پایگاه داده برای جلوگیری از افزونگی و بهبود کارایی ذخیره
normal	هر محدوده خارج آن خطا محسوب میشود
normal	قالب استاندارد برای فضای ذخیره سازی داده
normal function	تابع بهنجار
normal form	صورت هنجار
normal form	صورت عادی
normal force	نیروی عمودی
normal force	تلاش عمودی
normal fault	گسل طبیعی
normal exit	درروی عادی
normal curve	منحنی نرمال
normal termination	پایان عادی
normal vector	بردار عمود
normal vector	بردار قائم
normal voltage	ولتاژ عادی
it is of a normal size	دارای اندازه عادی یا معمولی است
Now I'm back to normal.	حالا به حالت عادی برگشتم.
normal acceleration	شتاب عمودی
normal acceleration	شتاب قائم
normal interval	فاصله معمولی صف
normal distribution	توزیع بهنجار
normal distribution	توزیع نرمال
normal curve	منحنی بهنجار
normal charge	خرج معمولی توپ
normal band	نوار متعارفی
normal axis	محور عمودی
normal axis	محور قائم
Can't you just say hello like a normal person?	نمیتونی مثل یک آدم معمولی سلام بدی؟
normal plane	صفحه قائم
normal permeability	نفوذپذیری معمولی
normal plane	توزیع نرمال
normal range	محدوده عادی
normal school	دانش سرا
normal stress	تنش نرمال
normal stress	تنش شاغولی
normal price	قیمت متعارف
normal price	قیمت عادی قیمت معمولی
normal price	قیمت عادی
normal state	حالت نرمال
normal profit	سود متعارف
normal salt	نمک خنثی
angle ti the normal	زاویه نرمال
normal solution	محلول نرمال
normal slump	درازمایش افت مخروطی بتن حالتی است که بتن پس ازنشست شکل مخروطی ناقص خود را حفظ کند
normal hydrocarbon	هیدروکربن نرمال
normal distribution	توزیع گوسی [ریاضی]
normal interval	از جلونظام
normal interval	فرمان از جلو نظام
normal maintenance	نگاهداری بهنجار
normal maintenance	محافظت عادی
normal opening	گشایش نرمال یا فرانسوی
normal school	دارالمعلمین
normal distribution	توزیع نرمال [ریاضی]
normal profit	سود عادی
normal temperature and pressure	شرایط استاندارد
normal zeeman splitting	شکافتگی بهنجار زیمان
log normal distribution	لگاریتم توزیع عادی
normal energy level	تراز متعارفی
I'd like a shampoo for normal hair.	من یک شامپو برای موهای معمولی میخواهم.
normal sulphation of battery	سولفاتی شدن معمولی
normal zeeman effect	اثر بهنجار زیمان
normal water level	تراز بهنجار اب
normal freezing point	نقطه انجماد متعارفی
normal temperature and pressure	شرایط متعارف فشار و دمای متعارف
normal magnetization curve	خم مغناطیس پذیری معمولی
normal error curve	منحنی خطای نرمال
normal distribution curve	منحنی توزیع نرمال
normal distribution curve	منحنی توزیع بهنجار
normal boiling point	نقطه جوش متعارفی
normal bivariate distribution	توزیع دو متغیری نرمال
normal probability curve	منحنی بهنجار احتمال
normal temperature and pressure	شرایط متعارفی
normal rate of return	نرخ بازده متعارف
normal pool level	تراز بهنجار مخزن
normal shock wave	موج ضربهای عمود
normal glow discharge	تخلیه تابناک متعارف
in normal situations on public roads	در ترافیک معمولی خیابان
yield point at normal temperature	نقطه تسلیم در دمای بالا
machine wash in hot water at a normal setting	شستشوباماشیندرآبنرم وگرم
machine wash in warm water at a normal setting	شستشوباماشیندرآبگرم ونرمال
good	پاک معتبر
Go while the going is good .	تا فرصت با قی است برو
good	سودمند
good	معتبر موجه نسبتا" زیاد
good	خیر فایده
What is the use ? what good wI'll it do ?	فایده اش چیست ؟
good	اجناس
good looks	زیبایی
good looks	قشنگی
good	مسیر خاکی مرطوب و محکم
good	صحیح
good	ممتاز ارجمند
well and good <idiom>	رضایت بخش
for good	بطور قطعی
good look	خوش نما
good	کامیابی
good	خیر
good	سود مال التجاره
good	مال منقول محموله
good	کالا
good	جنس
for good <idiom>	برای همیشه ،پایدار
do someone good <idiom>	سود بردن از کسی
good	توپ زنده
so far, so good <idiom>	تا حالاهمه چیز روبه راه است
He went for good.	رفت و دیگه نیامد
He is good for nothing.	به هیچ دردنمی خورد
good will	حق کسب و پیشه وتجارت
do good	نیکی کردن
do good	احسان کردن
do good to others	بدیگران نیکی کنید
of a good d.	خوش حالت
of a good d.	خوش مشرب
well and good	باشد چه ضرر دارد
it is in good keep	انراخوب نگاه میدارند
it is in good keep	خوب نگاه داشته یاحفافت شونده
particular good	عین شخصی
to come to good	راست امدن
to come to good	عاقبت بخیرشدن
to come to good	نتیجه خوب دادن
good will	سرقفلی
good will	میل
good will	رضامندی
very good	بسیار خوب
What is good enough for others should be good enough for you.	خونت که از بقیه رنگین تر نیست
as good as	بهمان خوبی
You did well. Good for you.	خوب کردی
as good as	خیلی خوب
no new is good new	یارویدادتازه خودیک خبر خوشی است
no new is good new	نبودن خبر
by the good of	با مساعی جمیله
by the good of	با کمک
much of it was good	مقدار زیادی از ان خوب بود خیلیش خوب بود
come to good	نتیجه خوب دادن
your is not as good as his	مال شما انقدر خوب نیست که مال او
good will	حسن نیت
in good f.	نیت پاک
good looking	زیبا
good d.	صبح شما بخیر
good d.	بامدادنیک
Good for you	دست خوش
to be good-looking	خوشگل بودن
good-looking <adj.>	خوشرو
good f.	خوش قلبی
good f.	مهربانی
good-looking <adj.>	خوش قیافه
good	مهربان
It's good to see you again.	خیلی خوشحالم از اینکه شما را دوباره میبینم.
to look good	خوشگل بودن
very good	خیلی خوب
good a	عصر شمابخیر
good-for-nothing	شخص یا چیز بیمعنی
good-for-nothing	حرف مفت
I'm still not quite sure how good you are.	من هنوز هم نمی دونم که تو واقعا چقدر خوب هستی.
good by	خدا حافظ بدرود
good by	وداع
to be good-looking	زیبا بودن
to look good	زیبا بودن
good looking	خوشگل
good	قابل
good-looking	خوش منظر
good	شایسته
good	پسندیده خوش
good	نیک
to be up to no good	کار بدی [خطایی] کردن
good	نیکو
good	سودمند مفید
good	خوب
good-looking	شکیل
good-looking	زیبا
good-looking	خوشگل
good for nothing	بی عرضه
good for nothing	بی ارزش
for good	برای همیشه
We've never had it so good. <idiom>	وضع [مالی] ما تا حالا اینقدر خوب نبوده است.
good looking	شکیل
good looking	خوش منظر
good for nothing	بی مصرف
of good quality	خوب
of good quality	مرغوب
of good report	نیک نام
of good standing	معتبر

normal good

کالای معمولی

normal good

کالای عادی