Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 170 (8 milliseconds)
English	Persian
normal opening	گشایش نرمال یا فرانسوی
Other Matches
opening	دهانه
the opening	الفاتحه
for opening	برایبازکردن
opening	شروع
opening	گشایش
opening	شکافتن دفاع
opening	سوراخ
opening	چشمه
opening	سراغاز
opening	جای خالی سوراخ
opening	افتتاح گشایش
paris opening	گشایش پاریس شطرنج
outward opening	دهانه خارجی
polish opening	گشایش
opening joints	درز گشایی
opening bank	بانک باز کننده اعتبار
opening leaf	لنگه واشو
polish opening	لهستانی
larsen's opening	حمله نیمزوویچ
larsen's opening	گشایش لارسن
joke opening	دفاع مدرن شطرنج
joke opening	گشایش مضحک
inverted opening	گشایش معکوس
opening capital	سرمایه اولیه
his opening remarks	نخستین گفتههای وی
english opening	گشایش انگلیسی
joint opening	دهانه یک درز
ponziani's opening	گشایش پونتسیانی
opening of negotiations	افتتاح مذاکرات [معاملات]
opening time	زمانشروعبکارمغازهبانککتابخانهو...
opening night	شباولیناجراییکقطعههنری
opening hours	ساعاتی که بانک، کتابخانه و سایر مراکز باز می شود.
pulmonary opening	دهانهدیوی
genital opening	دهانهیدستگاهتناسلی
excretory opening	مجرایدفع
wall opening	روزنه دیوار
the opening chapter	فاتحه
the opening chapter	نخستین فصل
sokolsky opening	گشایش لهستانی
sokolsky opening	گشایش سوکولسکی
scotch opening	گشایش اسکاتلندی
saragossa opening	گشایش ساراگوسا
reti opening	گشایش رتی شطرنج
discharge opening	مجرای تخلیه
blocked opening	در مسدود
anderssen opening	گشایش اندرسن
discharge opening	راهگاه تخلیه
benko opening	گشایش بنکو
bird's opening	گشایش برد
bishops opening	گشایش فیل شطرنج
blocked opening	درگاه بسته
alapin's opening	گشایش الاپین
circuit opening	حالت قطع مدار
circuit opening	حالت مدارباز
delayed opening	سیستم پرتاب چتر با باز شدن تاخیری سیستم تاخیر در بازشدن چتر
fire place opening	اتشخان اجاق
queen's pawn opening	گشایش پیاده وزیر شطرنج
lock filling opening	قفلبازکنندهمکش
trimmed opening in a floor	قیف زغالرو
ring opening polymerization	بسپارش حلقه گشا
ring opening reaction	واکنش حلقه گشا
ruy lopez opening	گشایش روی لوپس
gates opening indicator	شاخص باز شدن دریچه ها
elasticized leg opening	کشلبهشورت
orang utan opening	گشایش سوکولسکی
trimmed opening in a floor	قیف اشغالرو
the opening chapter of the quran	فاتحه الکتاب
orang utan opening	گشایش لهستانی
orang utan opening	گشایش اورانگوتان
We have no vacant position ( opening ) in this company .	دراین شرکت محل ( جا و سمت ) خالی نداریم
bail arm opening mechanism	ماشینبازکنندهبازویمتحرک
casement window opening inwards	پنجرهدودر
lock filling and emptying opening	قفلبازوبستهکردنوتخلیهوپرکردن
normal	قایم
normal	عمود
normal	نرمال
normal	قائم
normal	متعارف بهنجار
normal	روش ساخت اطلاعات در پایگاه داده برای جلوگیری از افزونگی و بهبود کارایی ذخیره
normal	محدوده مورد نظر برای نتیجه یا عدد
normal	هر محدوده خارج آن خطا محسوب میشود
normal	قالب استاندارد برای فضای ذخیره سازی داده
normal	معمولا یا آنچه به ترتیب رخ دهد
normal	به هنجار
normal	عادی
normal	معمولی
normal	هنجار معمول
normal	طبیعی
normal	میانه متوسط
normal	بهنجار
normal	عادی معمولی
normal voltage	ولتاژ عادی
normal vector	بردار قائم
normal vector	بردار عمود
normal termination	پایان عادی
normal stress	تنش نرمال
normal distribution	توزیع گوسی [ریاضی]
normal plane	توزیع نرمال
normal distribution	توزیع نرمال [ریاضی]
Can't you just say hello like a normal person?	نمیتونی مثل یک آدم معمولی سلام بدی؟
Now I'm back to normal.	حالا به حالت عادی برگشتم.
normal interval	از جلونظام
normal stress	تنش شاغولی
normal state	حالت نرمال
it is of a normal size	دارای اندازه عادی یا معمولی است
normal form	صورت عادی
normal form	صورت هنجار
normal fault	گسل طبیعی
normal function	تابع بهنجار
normal good	کالای معمولی
normal good	کالای عادی
normal hydrocarbon	هیدروکربن نرمال
normal interval	فاصله معمولی صف
angle ti the normal	زاویه نرمال
normal force	نیروی عمودی
normal force	تلاش عمودی
normal exit	درروی عادی
normal acceleration	شتاب عمودی
normal acceleration	شتاب قائم
normal axis	محور قائم
normal axis	محور عمودی
normal band	نوار متعارفی
normal charge	خرج معمولی توپ
normal curve	منحنی نرمال
normal curve	منحنی بهنجار
normal distribution	توزیع نرمال
normal distribution	توزیع بهنجار
normal interval	فرمان از جلو نظام
normal profit	سود عادی
normal salt	نمک خنثی
normal solution	محلول نرمال
normal range	محدوده عادی
normal profit	سود متعارف
normal school	دارالمعلمین
normal price	قیمت عادی
normal price	قیمت عادی قیمت معمولی
normal price	قیمت متعارف
normal maintenance	نگاهداری بهنجار
normal maintenance	محافظت عادی
normal permeability	نفوذپذیری معمولی
normal plane	صفحه قائم
normal slump	درازمایش افت مخروطی بتن حالتی است که بتن پس ازنشست شکل مخروطی ناقص خود را حفظ کند
normal school	دانش سرا
normal shock wave	موج ضربهای عمود
I'd like a shampoo for normal hair.	من یک شامپو برای موهای معمولی میخواهم.
normal bivariate distribution	توزیع دو متغیری نرمال
normal temperature and pressure	شرایط متعارفی
normal temperature and pressure	شرایط متعارف فشار و دمای متعارف
normal boiling point	نقطه جوش متعارفی
log normal distribution	لگاریتم توزیع عادی
normal temperature and pressure	شرایط استاندارد
normal sulphation of battery	سولفاتی شدن معمولی
normal freezing point	نقطه انجماد متعارفی
normal rate of return	نرخ بازده متعارف
normal zeeman effect	اثر بهنجار زیمان
normal zeeman splitting	شکافتگی بهنجار زیمان
normal glow discharge	تخلیه تابناک متعارف
normal error curve	منحنی خطای نرمال
normal energy level	تراز متعارفی
normal pool level	تراز بهنجار مخزن
normal distribution curve	منحنی توزیع نرمال
normal distribution curve	منحنی توزیع بهنجار
normal water level	تراز بهنجار اب
normal magnetization curve	خم مغناطیس پذیری معمولی
normal probability curve	منحنی بهنجار احتمال
yield point at normal temperature	نقطه تسلیم در دمای بالا
in normal situations on public roads	در ترافیک معمولی خیابان
machine wash in hot water at a normal setting	شستشوباماشیندرآبنرم وگرم
machine wash in warm water at a normal setting	شستشوباماشیندرآبگرم ونرمال

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com