Dictiornary-Farsi | normal salt | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 187 (9 milliseconds)

English	Persian
normal salt	نمک خنثی


Other Matches

Where you have eaten salt , do not break the salt-. <proverb>	جایى که نمک خوردى نمکدان مشکن .
To sprinkle with salt . To salt .	نمک زدن ( پاشیدن )
salt away <idiom>	پس انداز کردن
salt away	نمک سود کردن
salt away	نمک زدن به
salt down	نمک سود کردن
an old salt	ملاح
salt down	نمک زدن به
salt down	اندوختن
salt away	اندوختن
an old salt	ملوان
salt	نمک طعام
an old salt	شخص ازموده
salt	نمک میوه
salt	نمکهای طبی
salt	نمکدان
salt	نمکزار
salt	نمک زده ن به
salt	نمک پاشیدن
salt	شورکردن
salt pan	نمکزار
salt	نمک
salt marsh	نمکزار
salt mine	کان نمک
salt pan	برکه شور
salt peter	شوره قلمی
salt index	نمایه نمک
pepper and salt	فلفل نمکی
salt peter	نیترات پتاسیم شوره برگ تنباکو
salt marsh	باتلاق نمکزار
salt lick	سنگ نمک
salt lake	دریاچه شور
pepper and salt	پارچه فلفل نمکی رنگ فلفل نمکی
salt grass	علف شوره زار
salt glaze	لعاب نمکی
percent salt	درصد نمک
salt bridge	پل نمک
To take with a pinch of salt.	خیلی جدی نگرفتن
salt-and-pepper	نمک و فلفل
salt-and-pepper	فلفل نمکی
salt-and-pepper	خاکستری
salt taste	طعمشوری
To take with a pinch of salt.	با شک وتردید تلقی کردن
After all I have eaten his salt.	هر چه باشد با هم نان ونمک خوردیم.
I have eaten his salt .	نمک اوراخورده ام
take something with a grain of salt <idiom>	بدل نگرفتن
worth one's salt <idiom>	بهایی که شخص میپردازد
salt bag	نمکدان
salt cellars	نمکدان
salt cellar	نمکدان
with a grain of salt	بقیداحتیاط بااندک تردید
salt pit	کان نمک
salt seller	نمک فروش
salt vein	رگه نمک
salt water	اب نمک
salt works	کارخانه نمک سازی
to earn one's salt	نان خود را در اوردن
to soak out the salt of	توی اب گذاشتن وکم نمک کردن
to take with a grain of salt	اغراق امیز دانستن
to take with a grain of salt	باورنکردن
salt bag	کیسه نمک [بافتی پارچه ای یا زیر و رو و یا بصورت قالیچه کوچک دارای پرز که جهت نگهدای از نکمک یا غلات بافته شده.]
ammonium salt	نمک امونیوم
garlic salt	سیر نمک
glauber salt	سولفات سدیم
may i trouble you for the salt	نمک رابدهید اینطرف
bay salt	نمک دریا
epsom salt	سولفات دومنیزی
double salt	ملح مضاعف
double salt	نمک مضاعف
diazonium salt	نمک دی ازونیوم
basic salt	نمک بازی
rock salt	نمک سنگی
acid salt	نمک اسیدی
garlic salt	سیر و نمک
epsom salt	نمک فرنگی اصل
glauber salt	سولفات دوسود
glauber's salt	سولفات سدیم
may i trouble you for the salt	بیزحمت
glauber's salt	سولفات دوسود
i am not made of salt	مگر من نمک هستم که ازباران بترسم
he is not worth his salt	لایق نگاهداشتن نیست بنگاهداشتنش نمیارزد
hydrous salt	نمک ابدار
to eat salt with a person	باکسی نان ونمک خوردن مهمان کسی بودن
salt bath furnace	کوره حمام نمک
salt bath hardening	سخت گردانی حمام نمک
May I trouble you to pass the salt please.	ممکن است بی زحمت حرف نزنی ( درمقام طعنه )
Adventurism is the salt of life .	ماجرا جوئی شور ونمک زندگه است
normal	متعارف بهنجار
normal	به هنجار
normal	نرمال
normal	معمولا یا آنچه به ترتیب رخ دهد
normal	بهنجار
normal	میانه متوسط
normal	طبیعی
normal	هنجار معمول
normal	معمولی
normal	عادی
normal	روش ساخت اطلاعات در پایگاه داده برای جلوگیری از افزونگی و بهبود کارایی ذخیره
normal	قالب استاندارد برای فضای ذخیره سازی داده
normal	هر محدوده خارج آن خطا محسوب میشود
normal	محدوده مورد نظر برای نتیجه یا عدد
normal	عمود
normal	قایم
normal	عادی معمولی
normal	قائم
To rub salt in somebodys wound .	نمک بر زخم کسی پاشیدن
salt bath case hardening	سخت گردانی سطحی حمام نمک
normal axis	محور قائم
normal exit	درروی عادی
normal force	تلاش عمودی
normal force	نیروی عمودی
normal form	صورت عادی
normal form	صورت هنجار
normal function	تابع بهنجار
normal good	کالای معمولی
normal good	کالای عادی
normal hydrocarbon	هیدروکربن نرمال
angle ti the normal	زاویه نرمال
normal interval	فاصله معمولی صف
normal interval	از جلونظام
normal interval	فرمان از جلو نظام
normal vector	بردار قائم
normal axis	محور عمودی
normal distribution	توزیع گوسی [ریاضی]
normal distribution	توزیع نرمال [ریاضی]
Can't you just say hello like a normal person?	نمیتونی مثل یک آدم معمولی سلام بدی؟
normal band	نوار متعارفی
Now I'm back to normal.	حالا به حالت عادی برگشتم.
normal fault	گسل طبیعی
normal charge	خرج معمولی توپ
normal curve	منحنی نرمال
normal curve	منحنی بهنجار
normal distribution	توزیع نرمال
normal distribution	توزیع بهنجار
normal plane	صفحه قائم
normal maintenance	نگاهداری بهنجار
normal slump	درازمایش افت مخروطی بتن حالتی است که بتن پس ازنشست شکل مخروطی ناقص خود را حفظ کند
normal maintenance	محافظت عادی
normal profit	سود عادی
it is of a normal size	دارای اندازه عادی یا معمولی است
normal solution	محلول نرمال
normal state	حالت نرمال
normal range	محدوده عادی
normal vector	بردار عمود
normal stress	تنش نرمال
normal school	دانش سرا
normal voltage	ولتاژ عادی
normal profit	سود متعارف
normal acceleration	شتاب عمودی
normal opening	گشایش نرمال یا فرانسوی
normal permeability	نفوذپذیری معمولی
normal plane	توزیع نرمال
normal termination	پایان عادی
normal acceleration	شتاب قائم
normal stress	تنش شاغولی
normal price	قیمت متعارف
normal price	قیمت عادی قیمت معمولی
normal school	دارالمعلمین
normal price	قیمت عادی
normal pool level	تراز بهنجار مخزن
normal temperature and pressure	شرایط استاندارد
normal shock wave	موج ضربهای عمود
normal temperature and pressure	شرایط متعارف فشار و دمای متعارف
normal boiling point	نقطه جوش متعارفی
normal bivariate distribution	توزیع دو متغیری نرمال
I'd like a shampoo for normal hair.	من یک شامپو برای موهای معمولی میخواهم.
normal sulphation of battery	سولفاتی شدن معمولی
normal temperature and pressure	شرایط متعارفی
normal error curve	منحنی خطای نرمال
normal glow discharge	تخلیه تابناک متعارف
normal freezing point	نقطه انجماد متعارفی
normal probability curve	منحنی بهنجار احتمال
log normal distribution	لگاریتم توزیع عادی
normal rate of return	نرخ بازده متعارف
normal zeeman splitting	شکافتگی بهنجار زیمان
normal distribution curve	منحنی توزیع نرمال
normal magnetization curve	خم مغناطیس پذیری معمولی
normal energy level	تراز متعارفی
normal water level	تراز بهنجار اب
normal zeeman effect	اثر بهنجار زیمان
normal distribution curve	منحنی توزیع بهنجار
yield point at normal temperature	نقطه تسلیم در دمای بالا
in normal situations on public roads	در ترافیک معمولی خیابان
machine wash in warm water at a normal setting	شستشوباماشیندرآبگرم ونرمال
machine wash in hot water at a normal setting	شستشوباماشیندرآبنرم وگرم
There is too much salt in the soup . the soup is too salty.	سوپ خیلی شور است