Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 164 (8 milliseconds)
English	Persian
normal solution	محلول نرمال
Other Matches
solution	چاره سازی
cn solution	محلول گاز اشک اور
cn solution	گازاشک اور مایع
solution	پاسخ یک مشکل
solution	انحلال
solution	محلول
solution	راه حل
solution	شولش
solution	حل محلول
solution	تادیه تسویه
solution	حل
unique solution	راه حل یگانه
metastable solution	محلول شبه پایدار
optimal solution	راه حل بهینه
optimal solution	راه حل مطلوب
saturated solution	محلول سیر شده
shellac solution	لاک الکل
iterative solution	راه حل تکراری
ideal solution	محلول ایده ال
heat of solution	گرمای انحلال
graph solution	حل ترسیمی
fehling solution	محصول فهلینگ
exothermic solution	انحلال گرماده
exact solution	حل دقیق
endothermic solution	انحلال گرماگیر
solution gas	گاز حل شده
soap solution	اب صابون
soap solution	محلول صابون
stock solution	محلول ذخیره
supersaturated solution	محلول فوق سیر شده
supersaturated solution	محلول ابر سیر شده
unique solution	راه حل منحصر بفرد
unique solution	جواب منحصر بفرد
solution [process]	راه حل
[procedure of] solution	راه حل
standard solution	محلول استاندارد
solution to a problem	راه حل یک مسئله
soda solution	محلول جوش شیرین
soild solution	محلول جامد
solid solution	محلول جامد
solid solution	کریستال مخلوط
solution of a problem	حل یک مسئله
solution of continuity	گسیختگی
solution polymerization	بسپارش محلولی
solution of battery	الکترولیت باتری
antifreezing solution	ضد یخ
antifreezing solution	محلول ضد یخ
acid solution	محلول اسید
approximate solution	حل تقریبی
battery solution	محلول باتری
alkaline solution	محلول قلیایی
benedict's solution	محلول بندیکت
danc solution	نوعی محلول شیمیایی برای رفع الودگی عوامل تاول زا
cutting solution	محلول برش
corner solution	راه حل گوشهای
caustic solution	محلول سوزاور
buffer solution	محلول بافر
solution heat treatment	عملیات حرارتی محلول
We must find a basic solution.	باید یک فکر اساسی کرد
A solution suddenly proffered itself.	ناگهان راه حلی به نظر رسید.
substitutional solid solution	محلول جامد جانشینی
molar heat of solution	گرمای مولی انحلال
differential heat of solution	گرمای انحلال تفاضلی
total heat of solution	گرمای کل انحلال
integral heat of solution	گرمای کل انحلال
This would provide an obvious solution [to the problem] .	این می تواند یک راه حل واضح [به مشکل] فراهم می کند.
normal	عادی معمولی
normal	عمود
normal	روش ساخت اطلاعات در پایگاه داده برای جلوگیری از افزونگی و بهبود کارایی ذخیره
normal	نرمال
normal	قائم
normal	معمولا یا آنچه به ترتیب رخ دهد
normal	متعارف بهنجار
normal	محدوده مورد نظر برای نتیجه یا عدد
normal	هر محدوده خارج آن خطا محسوب میشود
normal	قالب استاندارد برای فضای ذخیره سازی داده
normal	بهنجار
normal	عادی
normal	معمولی
normal	هنجار معمول
normal	طبیعی
normal	قایم
normal	به هنجار
normal	میانه متوسط
I racked ( cudgeled ) my brain to find a solution .	به مغزم فشارآوردم تا راه حلی پیدا کنم
normal distribution	توزیع گوسی [ریاضی]
normal termination	پایان عادی
normal stress	تنش نرمال
normal stress	تنش شاغولی
normal state	حالت نرمال
normal slump	درازمایش افت مخروطی بتن حالتی است که بتن پس ازنشست شکل مخروطی ناقص خود را حفظ کند
normal school	دارالمعلمین
normal school	دانش سرا
normal vector	بردار عمود
normal vector	بردار قائم
Can't you just say hello like a normal person?	نمیتونی مثل یک آدم معمولی سلام بدی؟
Now I'm back to normal.	حالا به حالت عادی برگشتم.
normal form	صورت هنجار
normal distribution	توزیع نرمال [ریاضی]
normal voltage	ولتاژ عادی
normal salt	نمک خنثی
it is of a normal size	دارای اندازه عادی یا معمولی است
normal fault	گسل طبیعی
normal force	تلاش عمودی
normal force	نیروی عمودی
normal form	صورت عادی
angle ti the normal	زاویه نرمال
normal function	تابع بهنجار
normal good	کالای معمولی
normal good	کالای عادی
normal hydrocarbon	هیدروکربن نرمال
normal exit	درروی عادی
normal acceleration	شتاب عمودی
normal acceleration	شتاب قائم
normal axis	محور قائم
normal axis	محور عمودی
normal charge	خرج معمولی توپ
normal curve	منحنی نرمال
normal curve	منحنی بهنجار
normal band	نوار متعارفی
normal distribution	توزیع نرمال
normal distribution	توزیع بهنجار
normal interval	فاصله معمولی صف
normal interval	از جلونظام
normal price	قیمت عادی
normal plane	صفحه قائم
normal plane	توزیع نرمال
normal price	قیمت عادی قیمت معمولی
normal opening	گشایش نرمال یا فرانسوی
normal profit	سود متعارف
normal price	قیمت متعارف
normal profit	سود عادی
normal range	محدوده عادی
normal maintenance	محافظت عادی
normal maintenance	نگاهداری بهنجار
normal permeability	نفوذپذیری معمولی
normal interval	فرمان از جلو نظام
normal temperature and pressure	شرایط استاندارد
normal boiling point	نقطه جوش متعارفی
normal sulphation of battery	سولفاتی شدن معمولی
normal bivariate distribution	توزیع دو متغیری نرمال
I'd like a shampoo for normal hair.	من یک شامپو برای موهای معمولی میخواهم.
normal probability curve	منحنی بهنجار احتمال
normal shock wave	موج ضربهای عمود
log normal distribution	لگاریتم توزیع عادی
normal temperature and pressure	شرایط متعارف فشار و دمای متعارف
normal temperature and pressure	شرایط متعارفی
normal magnetization curve	خم مغناطیس پذیری معمولی
normal glow discharge	تخلیه تابناک متعارف
normal freezing point	نقطه انجماد متعارفی
normal zeeman splitting	شکافتگی بهنجار زیمان
normal zeeman effect	اثر بهنجار زیمان
normal water level	تراز بهنجار اب
normal rate of return	نرخ بازده متعارف
normal pool level	تراز بهنجار مخزن
normal error curve	منحنی خطای نرمال
normal distribution curve	منحنی توزیع نرمال
normal distribution curve	منحنی توزیع بهنجار
normal energy level	تراز متعارفی
in normal situations on public roads	در ترافیک معمولی خیابان
yield point at normal temperature	نقطه تسلیم در دمای بالا
machine wash in warm water at a normal setting	شستشوباماشیندرآبگرم ونرمال
machine wash in hot water at a normal setting	شستشوباماشیندرآبنرم وگرم

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com