Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (2 milliseconds)
English	Persian
normal zeeman effect	اثر بهنجار زیمان
Other Matches
normal zeeman splitting	شکافتگی بهنجار زیمان
zeeman effect	اثر زیمان
zeeman effect	اثر زیمن
zeeman	پدیدهای که در ان هر یک ازطیفهای خطی با عبور ازمیدان مغناطیسی به دو یاچند جزء تجزیه میشوند
zeeman energy level	سطح انرژی زیمن
normal	بهنجار
normal	عمود
normal	نرمال
normal	متعارف بهنجار
normal	محدوده مورد نظر برای نتیجه یا عدد
normal	هر محدوده خارج آن خطا محسوب میشود
normal	قالب استاندارد برای فضای ذخیره سازی داده
normal	روش ساخت اطلاعات در پایگاه داده برای جلوگیری از افزونگی و بهبود کارایی ذخیره
normal	معمولا یا آنچه به ترتیب رخ دهد
normal	به هنجار
normal	میانه متوسط
normal	طبیعی
normal	هنجار معمول
normal	معمولی
normal	عادی
normal	عادی معمولی
normal	قایم
normal	قائم
normal interval	فرمان از جلو نظام
normal maintenance	نگاهداری بهنجار
normal force	تلاش عمودی
normal fault	گسل طبیعی
normal exit	درروی عادی
normal interval	از جلونظام
normal interval	فاصله معمولی صف
normal hydrocarbon	هیدروکربن نرمال
normal force	نیروی عمودی
normal good	کالای عادی
normal good	کالای معمولی
normal form	صورت عادی
normal function	تابع بهنجار
normal distribution	توزیع بهنجار
normal distribution	توزیع نرمال
it is of a normal size	دارای اندازه عادی یا معمولی است
Can't you just say hello like a normal person?	نمیتونی مثل یک آدم معمولی سلام بدی؟
normal form	صورت هنجار
normal acceleration	شتاب عمودی
normal acceleration	شتاب قائم
normal axis	محور عمودی
Now I'm back to normal.	حالا به حالت عادی برگشتم.
normal band	نوار متعارفی
normal charge	خرج معمولی توپ
normal curve	منحنی نرمال
normal curve	منحنی بهنجار
normal axis	محور قائم
normal voltage	ولتاژ عادی
normal range	محدوده عادی
normal salt	نمک خنثی
normal school	دانش سرا
normal school	دارالمعلمین
normal permeability	نفوذپذیری معمولی
normal state	حالت نرمال
normal slump	درازمایش افت مخروطی بتن حالتی است که بتن پس ازنشست شکل مخروطی ناقص خود را حفظ کند
normal solution	محلول نرمال
normal stress	تنش شاغولی
normal stress	تنش نرمال
normal termination	پایان عادی
normal vector	بردار عمود
normal vector	بردار قائم
normal profit	سود عادی
normal price	قیمت عادی
normal distribution	توزیع نرمال [ریاضی]
angle ti the normal	زاویه نرمال
normal distribution	توزیع گوسی [ریاضی]
normal opening	گشایش نرمال یا فرانسوی
normal plane	توزیع نرمال
normal profit	سود متعارف
normal plane	صفحه قائم
normal price	قیمت متعارف
normal maintenance	محافظت عادی
normal price	قیمت عادی قیمت معمولی
normal magnetization curve	خم مغناطیس پذیری معمولی
normal probability curve	منحنی بهنجار احتمال
normal error curve	منحنی خطای نرمال
I'd like a shampoo for normal hair.	من یک شامپو برای موهای معمولی میخواهم.
normal temperature and pressure	شرایط متعارفی
normal energy level	تراز متعارفی
normal water level	تراز بهنجار اب
normal temperature and pressure	شرایط متعارف فشار و دمای متعارف
normal temperature and pressure	شرایط استاندارد
normal sulphation of battery	سولفاتی شدن معمولی
log normal distribution	لگاریتم توزیع عادی
normal shock wave	موج ضربهای عمود
normal boiling point	نقطه جوش متعارفی
normal bivariate distribution	توزیع دو متغیری نرمال
normal freezing point	نقطه انجماد متعارفی
normal rate of return	نرخ بازده متعارف
normal glow discharge	تخلیه تابناک متعارف
normal distribution curve	منحنی توزیع بهنجار
normal distribution curve	منحنی توزیع نرمال
normal pool level	تراز بهنجار مخزن
yield point at normal temperature	نقطه تسلیم در دمای بالا
in normal situations on public roads	در ترافیک معمولی خیابان
machine wash in hot water at a normal setting	شستشوباماشیندرآبنرم وگرم
machine wash in warm water at a normal setting	شستشوباماشیندرآبگرم ونرمال
to the effect that	دایربراینکه
to come into effect	مجری شدن
to this effect	باین معنی
with effect from	از تاریخ ...
effect	اثر
to this effect	ازاین قرار
to come into effect	قابل اجراشدن
to take effect	مجری شدن
to the effect that	مبنی براینکه
to take effect	قابل اجراشدن
by-effect	اثر فرعی
by-effect	نتیجه جانبی
by-effect	عوارض جانبی [اثر جانبی]
to go into effect	کاربرد پذیر شدن
come to effect	قابل اجرا شدن
cause and effect	علت و معلول
by-effect	اثر جانبی
to take effect	قانونی درست شدن
to go into effect	قانونی درست شدن
to take effect	قانون شدن
to go into effect	قانون شدن
to take effect	کاربرد پذیر شدن
to take effect	قابل اجرا شدن
to go into effect	قابل اجرا شدن
to say something to the effect that ...	ابراز کردن خود دایربراینکه ...
effect	انجام دادن
What effect do you think the changes will have on you?	فکر می کنید تغییرات چه تاثیری بر شما داشته باشد؟
effect	عملی کردن معلول
effect	کارموثر اجراکردن
effect	مفید
effect	مفهوم نیت
effect	معنی
effect and cause	معلول و علت
effect	نتیجه
after-effect	تاثیر بعدی
after-effect	اثر ثانوی
effect	معلول
effect	اجرا
to the [that] effect <adv.>	با مفهوم [معنی] کلی
take effect <idiom>	قانونی درست شدن
effect	تاثیر
effect	اجرا کردن
carry into effect	انجام دادن
put into effect	جامه عمل پوشاندن
carry into effect	جامه عمل پوشاندن
pigou effect	اثر پیگو
carry into effect	به انجام رساندن
carry into effect	اجرا کردن
carry into effect	صورت دادن
carry into effect	واقعیت دادن
put into effect	صورت دادن
carry into effect	واقعی کردن
put into effect	تکمیل کردن
carry into effect	عملی کردن
put into effect	تحقق بخشیدن
carry into effect	تکمیل کردن
carry into effect	تحقق بخشیدن
photovoltaic effect	اثر نور- ولتی
side effect	عوارض جانبی [اثر جانبی]
spillover effect	عوارض جانبی [اثر جانبی]
spillover effect	نتیجه جانبی
secondary effect	نتیجه جانبی
spillover effect	اثر فرعی
secondary effect	اثر فرعی
spillover effect	اثر جانبی
secondary effect	اثر جانبی
volta effect	پدیده ولتا
secondary effect	عوارض جانبی [اثر جانبی]
carry into effect	به اجرا در آوردن
put into effect	به اجرا در آوردن
photoelectric effect	اثر فوتوالکتریک
zener effect	اثر زنر
to carry into effect	اجراکردن
to bring to effect	اجراکردن
to bring to effect	انجام دادن
thermal effect	اثر گرمایی
thermal effect	اثر گرما
thermoelectric effect	اثر گرما- برق
tax effect	اثر مالیات
tau effect	پدیده تائو
zeigarnik effect	پدیده زایگارنیک
surface effect	اثر سطح
substitution effect	اثر جانشینی
subsittution effect	اثر جانشینی
put into effect	اجرا کردن
steric effect	اثر فضایی
skin effect	اثر پوست
to carry into effect	بموقع اجراگذاشتن
corn-effect	ذرتی شدن فرش که در اثر پرداخت یا قیچی کردن نامناسب بوجود می آید و پرزهای فرش همگی دارای یک ارتفاع نبوده و ظاهر پرز فرش بلند و کوتاه می شود
zener effect	اثر زنری
sound effect	جلوههایصوتی
wealth effect	"اثر پیگو "
wealth effect	اثر ثروت
special effect	جلوههایویژه
volta effect	اثر ولتا
unfavorable effect	اثر نامساعد
turning effect	اثر گردش
tunnel effect	پدیده تونلی
tunnel effect	اثر تونلی
torque effect	اثر ترک

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com