Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
north star
ستاره قطبی
north star
ستاره شمالی
north star
جدی
Search result with all words
the north star
ستاره قطبی یا شمالی
Other Matches
north north east
میان شمال و شمال خاور
north
شمال
north
باد شمال
north
روبه شمال
north
شمالی
north
در شمال
north
<adj.>
شمال
north western
شمال غربی
north wester
باد شمال باختر
north-western
شمال غربی
north wester
باد کج
magnetic north
شمال مغناطیسی
north wind
باد شمال
on the north side of
پهلوی من بنشینید
the north pole
قطب شمال
true north
شمال واقعی
north west
در حال باختر
north west
شمال غرب شمال غربی
grid north
شمال شبکه
net north
نت نورت
north britain
اسکاتلند
north by cast
میان شمال و شمال شرقی
north circle
دایره شمالگان
north country
انگلستان شمالی
north east
شمال خاور
north east
شمال شرق شمال شرقی
north east
در شمال خاور
north easter
باد شمال خاور
compass north
شمال قطب نما
compass north
شمال مغناطیسی
north west
شمال باختر
true north
شمال جغرافیایی
north-east
شمال شرقی در شمال شرق
north-west
شمال غرب
true north
شمال حقیقی
North Pole
قطب شمال
north-westerly
در شمال باختر
north-westerly
وابسته بشمال باختر
north-westerly
شمال غربی
north westerly
در شمال باختر
north westerly
وابسته بشمال باختر
north westerly
شمال غربی
north-easterly
درشمال خاور
north-easterly
وابسته بشمال خاور
north-easterly
شمال شرقی
north easterly
درشمال خاور
north easterly
وابسته بشمال خاور
north easterly
شمال شرقی
north-west
شمال غربی در شمال غرب
north-eastern
رو به شمال شرق
North Korea
کرهشمالی
north briton
اسکاتلندی
north-east
شمال شرق
north-eastern
به سوی شمال شرق
north-eastern
از شمال خاوری
north-eastern
وابسته به شمال شرق ایالات متحده
North Sea
دریایشمالی
this line lies north
جنوبی است
this line lies north
این خط شمالی
Pineapple does not grow in the North.
درشمال آناناس عمل نمی آید
magnetic north pole
قطب شمال مغناطیسی
north light roof
بام شمال نور
celestial north pole
قطب شمال عالم
North Atlantic Treaty Organization
ناتو
north atlantic treaty organization (nato
پیمانی که در 9491 باشرکت 51 کشور به وجود امدو هدف ان در واقع مقابله نظامی با پیمان ورشو وبلوک شرق است
north atlantic treaty organization (nato
سازمان پیمان اتلانتیک شمالی
major North American road signs
عمدهترینعلائمجادهایدرآمریکایشمالی
two star
سرلشکر
co-star
همبازیگر
co-star
همبازی
co-star
همبازیگری کردن
co-star
نقش مشترک داشتن
two star
دریا دار
two star
دوستارهای
star
کوکب
star
نوعی قایق دونفره
star
انجم
all star
تیم تمام ستاره
star
ستاره نمایش وسینماشدن درخشیدن
star
نجم
star
باستاره زینت کردن
star
نشان ستاره اختر
d. star
ستاره جفتی
star
ستاره
five star
افسر پنج ستارهای
all-star
تیم تمام ستاره
star catalogue
فهرست ستارگان
star chart
نقشه ستارگان
star chamber
جابرانه وسری
star chamber
دادگاه عالی مدنی وجنایی
star turn
موضوع مهم وقابل توجه
star voltage
ولتاژ ستاره
star washer
واشر ستاره ای
star bit
بیت ستاره
star anise
بادیان ختایی
star turn
ستاره یا شخصیت برجسته جماعت
star network
شبکه ستارهای
star of bethlehem
ستاره بیت اللحم
star of bethlehem
عیسی
star program
برنامه کامل
star program
بدون خطا اجرا شود
star sapphire
یاقوت کبود درخشان
star shell
گلوله نورافشان
star shell
گلوله منور
star spangled
مزین به ستاره
star spangled
ستاره نشان
star handle
دستگیره گردان
star circuit
مدار ستارهای
shooting star
شهاب ثاقب
star facet (8)
تراشستارهای
film star
ستارهیکفیلم- سوپراستار
Pole Star
جدی
rising star
آیندهدار باآتیه
star sign
علامتزودیاک
star-studded
فیلمیااجرائیکهستارههایزیادیدرآنبازیمیکنند
shooting star
تیرشهاب
Lesghi star
ستاره لسگی
[این طرح را ستاره شاهسون نیز می نامند و در فرش های ترکیه و قفقاز و ایران بکار می رود. خود طرح از یک ستاره هشت وجهی با چهار فلش به سمت داخل تشکیل می گردد.]
star design
طرح ستاره ای شکل
[این طرح به گونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف مورد استفاده قرار می گیرد. گاه بصورت ترنج و گاه بصورت تزئین در متن.]
shooting star
ستاره ثاقب
star diagonal
ستارهمورب
Star Wars
جنگ فضایی
evening star
برجیس
falling star
شخانه
falling star
تیر شهاب
falling star
حجر سماوی
falling star
تیرشهاب
lucky star
<idiom>
ستاره بخت واقبال
falling star
ثاقب
falling star
شهاب
word star
یک برنامه پردازش کلمه مشهور که شامل هجی کردن کلمات و ویژگی ادغام پستی استacrostic
Pole Star
ستاره قطبی
Pole Star
Polaris
star thistle
قنطوریون ستارهای گل توری
fixed star
ثوابت
evening star
عطارد
evening star
مشتری
evening star
زهره
evening star
ناهید
Energy Star
استانداردی در صفحه نمایش کامپیوتر یا سایر وسایل الکتریکی برای اینکه بگوید محصول به خوبی طراحی شده است و الکتریسیته را هدر نمیدهد
dwarf star
ستاره کوتوله
double star
ستاره مزدوج ستاره دوتایی ستاره دوگانه
double star
دوگانه
double star
دوتایی
dog star
ستاره شعرای یمانی ستاره کاروان کش
day star
خورشید
day star
ستاره بامداد
multiple star
ستاره چندگانه
morning star
ستاره بامدادی
gaint star
ستاره غول
giant star
ستاره بزرگ و درخشان
fixed star
ستاره ثابت
interconnected star
اتصال زیگزاگی
jet star
نوعی هواپیمای کوچک حمل ونقل چهار موتوره جت
evening star
ستاره شامگاهی
moring star
ستاره بامداد
moring star
ستاره صبح ناهید
moring star
شباهنگ
moring star
زهره
morning star
ستاره صبح
morning star
زهره
cascaded star
روش گره ها در شبکه با توپولوژی ستاره با بیش از یک hub که در صورت مشکل پشتیبانی از آن ایجاد میکند
campaign star
نشان جنگی ستاره
star nebula
سحابی ستارهای
silver star
نشان ستاره نقره یا عالیترین نشان خدمتی
star cloud
ابری ستارهای
star cloud
سحابی ستارهای
star nebula
ابری ستارهای
star connection
اتصال ستارهای
star connection
اتصال ستاره
star crossed
بدشانس
star crossed
دارای ستاره نحس
star finder
ستاره یاب
radio star
اختر رادیو
pulsating star
ستاره تپنده
star grass
هر نوع گیاه گل ستارهای
neutron star
ستاره نوترونی
blazing star
هرچیزی که موردتوجه دیگران باشد
blazing star
ستاره دنباله دار
binary star
ستاره دوگانه ستاره دوتایی ستاره مزدوج
star drag
وسیله کشیدن نخ روی قرقره ماهیگیری
pulsating star
ستاره ضربان دار
proto star
پیش ستاره
star globe
ستاره یاب کروی
binary star
دوتایی
heliacal rising of a star
طلوع نمودارستاره پیش ازخورشید
heliacal setting of a star
افول نمودارستاره پیش ازخورشید
star network topology
شبکهای از چندین ماشین که هر گره آن به hub مرکزی وصل است
Guernsey Star-of-Bethlehem
سیر ناپل
hitch one's wagon to a star
<idiom>
دنبال هدف رفتن
star delta switch
کلید ستاره مثلث
bronze star medal
مدال ستاره برنز
born under an unlucky star
بد اختر
open star cluster
خوشه باز ستارهای
bronze service star
نشان خدمت برنزی
He has not a single star in all the seven skies.
<proverb>
یک ستاره در هفت آسمان ندارد.
The box office star of 1980.
پول ساز ترین هنر پیشه سال 1980
section of a follicle: star anise
قسمتهایمختلفبرگه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com