Dictiornary-Farsi | northern lights | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 55 (5 milliseconds)

English	Persian
northern lights	شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
northern lights	نور فجر شمالی
northern lights	سپیده شمالی فجر شمالی


Other Matches

northern	ساکن شمال
northern	شمالی
northern	بادشمالی
northern dawn	سپیده شمالی فجر شمالی
northern dawn	شفق شمالی
Northern Ireland	ایرلند شمالی
Northern hemisphere	نیمکرهشمالی
lights out	علائم مخابرات بوسیله نور هنگام خاموشی
lights out	ساعت خواب
lights	ریه جانوران
lights	شش
According to my lights .	تا آنجا که عقلم قد می دهد
leading lights	چشم و چراغ
leading lights	شمع محفل
leading lights	عضو مهم
brake lights	چراغ های ترمز
pilot lights	افروزک
According to his own lights , he was doing nothing wrong at all.	آن طور که عقلش قد می داد اعمالش صحیح بنظرش می آمد
fairy lights	چراغهایتزئینیرنگی
bright lights	شهربازیبزرگیکهدرآنوسایلبازیزیادیدرآنیافتمیشود
warning lights	چراغهشدار
rear lights	چراغهایعقب
polar lights	نورقطبی
indicator lights	نورهایراهنما
front lights	چراغهایجلو
pilot lights	پیلوت
pilot lights	شمعک
southern lights	شفق جنوبی
side lights	چراغ دریانوردی طرفین ناو
battle lights	چراغ پلیس
riding lights	چراغ لنگر
traffic lights	چراغ راهنمایی
gas lights	نور یا روشنایی گازی
tail lights	چراغ عقب ماشین
red lights	چراغ سمت چپ
red lights	چراغ خطر
red lights	چراغ قرمز
battle lights	چراغهای جنگی
battle lights	چراغ خاموشی شبانه
breakdown lights	چراغهای عدم کنترل
contact lights	چراغهای سفید در دو طرف باند موازی با خط مرکز ان
high lights	نکات مهم
high lights	موضوعات مهم مطالب مهم
list of lights	کتاب چراغها
side lights	چراغهای طرفین ناو
running lights	فارهای شناور دریایی چراغهای راه دریایی
gas lights	چراغ گازی
The lights of the aircraft were blinking.	چراغهای هواپیما خاموش ؟ روشن می شدند ( چشمک می زدند )
To turn off the lights. (T. V. ,radio).	چراغ ( تلویزیون ؟ رادیو وغیره ) راخاموش کردن
Turn left at the traffic lights.	از چراغ راهنمایی به دست چپ بپیچید.
dimmed headlights [lights] [American English]	نور پایین [خودرو]
dipped headlights [lights] [British English]	نور پایین [خودرو]