Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 160 (8 milliseconds)
English
Persian
nose dive
شیرجه ناگهانی در هواپیما تنزل ناگهانی قیمت
nose dive
ناگهان شیرجه رفتن یا تنزل کردن
Other Matches
inward dive
شیرجه پشت به استخر
take a dive
تظاهر به ناک اوت
dive
غوطه خوردن
dive
غور
dive
شیرجه
dive
تفحص کردن
dive
فرو رفتن
dive
غواصی کردن
dive
شیرجه رفتن
power dive
شیرجه
power dive
شیرجه رفتن هواپیما
swan dive
شیرجه
no decompression dive
غواصی کوتاه مدت یا در عمق کم که به هنگام صعود نیازبه توقف یا مکث در زیر اب ندارد
forward dive
شیرجه رو به اب با چرخش
dive schedule
جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
power dive
با استفاده از نیروی موتور طیاره
racing dive
شیرجه افقی دراغاز مسابقه
reverse dive
شیرجه وارونه
backward dive
شیرجهبهپشت
height of the dive
ارتفاعپرش
starting dive
شیرجهآغاز
swan dive
شیرجه فرشته
surface dive
غوص گرفتن در حال شنای درسطح اب
twist dive
پیچپرش
skin dive
غوص کردن
skin dive
زیر ابی رفتن
scuba dive
فرورفتن غواص به زیر اب باوسایل
dive flap
ترمز هوایی از نوع فلپ
dive bombing
بمباران کردن در حالت شیرجه
dive bomber
هواپیمای بمب افکن شیرجه هواپیمای عمودرو
back dive
شیرجه از پشت و فرود با پا
armstand dive
شیرجه توام با بالانس
crash dive
ناگهان بزیر اب رفتن
armstand dive
بالانس برگشت
dive angle
زاویه شیرجه هواپیما
nose
دماغه
look down one's nose at someone or something
<idiom>
نفرت خودرانشان دادن
on the nose
بردن شرط
nose up
چرخش حول محور عرضی وخارج شدن محور طولی ازوضعیت تراز بطرف اوج
on the nose
<idiom>
دقیقا
right under one's nose
<idiom>
مشهود
under one's nose
<idiom>
دم دست
nose down
خارج شدن هواپیما از پروازتراز بطرف شیرجه و کاهش ارتفاع
nose
نوک برامده هر چیزی
nose
برجستگی
nose
دماغه جلویی تخته موج سواری
nose
بینی اسب
nose
بوکشیدن
nose
بینی مالیدن به مواجه شدن با
nose
دماغه جلو کشتی
nose
سر لوله
nose
دهانه
nose
دماغه کلاهک موشک
nose
پوزه
nose
عضو بویایی
Just under his nose.
درست پایین پایش
nose around
[about]
<idiom>
چیزی را سری نگه داشتن کاوش کردن
it is under his nose
پیش روی اوست
nose
بینی
under one's nose
<adv.>
جلوی چشم کسی
it is under his nose
درست جلوچشم اوست
nose down
<idiom>
پایین آوردن دماغه
(have one's) nose in something
<idiom>
فضولی کردن
dorsum of nose
تیغهبینی
parson's nose
دم مرغیاهرپرندهپختهنشده
drinker’s nose
آدم الکلی
[اصطلاح روزمره]
tip of nose
نوکبینی
boozer's nose
آدمی که دماغش قرمز است
[چونکه بیش از اندازه مشروب می نوشد]
[اصطلاح روزمره]
nose pad
لاییبینی
red-nose
آدمی که دماغش قرمز است
[چونکه بیش از اندازه مشروب می نوشد]
[اصطلاح روزمره]
bar nose
دماغهمیله
bridge of nose
برآمدگیبینی
nose of the quarter
دماغهیکچهارمی
nose leather
چرم بینی
nose leaf
لایهبینی
drinker’s nose
آدمی که دماغش قرمز است
[چونکه بیش از اندازه مشروب می نوشد]
[اصطلاح روزمره]
external nose
نمایبیرونیبینی
he has Roman nose
او بینی عقابی دارد
My nose is running.
از بینی ام آب می آید
have one's nose in a book
<idiom>
دائم سر توی کتاب داشتن
the answer is right under your nose
<idiom>
جواب مثل روز روشن است
keep someone's nose to the grindstone
<idiom>
همت کردن
pay through the nose
<idiom>
برای چیزی پول زیادی خرج کردن
nose-picking
انگشت کردن در بینی
(no) skin off one's nose
<idiom>
دلبستگی به چیزی ،دلواپسی
thumb one's nose
<idiom>
با تنفر نگاه کردن
lead by the nose
<idiom>
کنترل کامل داشتن
keep one's nose to the grindstone
<idiom>
keep one's nose clean
<idiom>
red-nose
آدم الکلی
[اصطلاح روزمره]
boozer's nose
آدم الکلی
[اصطلاح روزمره]
pay through the nose
<idiom>
سرکیسه کردن
have one's nose in a book
<idiom>
کرم کتاب خوانی داشتن
Go and blow your nose.
برو دماغت رابگیر ( نظافت بینی )
To talk through ones nose.
تو دماغی حرف زدن
turn up one's nose at
<idiom>
ردکردن خوب بودن برای کسی
bull nose
چشمی سینه ناو
nose cone
مخروط دماغه
nose gear
قسمت جلوی ارابه فرود ازنوع تری سیکل صرفنظر ازفاصله ان تا دماغه
nose hit
ضربه کامل به میله شماره 1بولینگ
nose piece
قسمتی از ریز بین که حامل عدسی شیئی است
nose ribs
تیغه هایی در امتداد وتر که در تمام طول بال و تا تیرک جلویی امتداد میابند
nose ring
حلقهای که به بینی گاومیزنند تا بدان اورابکشند
nose spray
بسکهای جلوی گلوله
nose spray
بسک جلو
parsmip nose
دمبلیچه
parsmip nose
دنبال چه
parsmip nose
دمگاه
nose band
بخشی از کلگی اسب
nose band
رو دماغی
nose bag
توبره
hawk nose
بینی قوشی
hawk nose
دماغ قوشی
he paid through the nose
زیاد به او تحمیل کردند گوشش را بریدند
lead by the nose
الت قرار دادن
long nose
انبر دم باریک
long nose
دم باریک
mucus of the nose
مخاط بینی
mucus of the nose
مف
mucus of the nose
اب بینی
nose angle
زاویه نوک
polypus of the nose
بواسیر لحمی بینی
to speak through one's nose
سخن گفتن
the tip of the nose
نوک بینی
to blow nose
گرفتن بینی
to blow one's nose
بینی پاک کردن
to blow one's nose
دماغ گرفتن
to follow ones nose
کار رابدست تقدیر
to follow ones nose
واگذاردن
to follow ones nose
دنبال قسمت خودرفتن
to lead by the nose
الت قرار دادن
to speak through one's nose
تو دماغی
spindle nose
سر هرزگرد
nose cone
دماغه مخروطی شکل نوک موشک و راکت
saddle nose
بینی فرو رفته
pug nose
بینی کوتاه وکلفت سر ببالا
pope's nose
دمگاه
pope's nose
دنبال چه
snap a person's nose off
بکسی پریدن
She leads her husband by the nose .
سوار شوهرش است ( تسلط ونفوذ )
to snap one's nose or head off
بکسی پریدن واوقات تلخی کردن
flat nose plier
انبردست قابل تنظیم
flat nose plier
اچار فرانسه
fillet under the nose of a step
مغزی لبه یا دماغه پله
camlock spindle nose
هرزگرد بادامکی شکل
needle-nose pliers
دم باریک
nose landing gear
ترمزفروددماغه
snap a person's nose off
تشر زدن
septal cartilage of nose
غضروفدرونیبینی
nose ape or monkey
بوزینه خرطوم دار
My nose (hand)is bleeding.
دماغم ( دستم ) خون می آید
To glean information . To nose around .
سر وگوش آب دادن
poke nose into something
[one's life]
<idiom>
در کار کسی مداخله کردن
To try to pick up some information . to nose around. To pry about .
سر وگوشی آب دادن
Eye ( ear , nose ) drops .
قطره چشم ( گوش و بینی )
To put ones nose into other peoples affairs .
درکار دیگران فضولی کردن
ear, nose and throat specialist
متخصص گوش و حلق و بینی
[پزشکی]
cut off one's nose to spite one's face
<idiom>
به حدنهایت رسیدن عصبانیت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com