Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 202 (3 milliseconds)
English	Persian
nuclear power station	نیروگاه هستهای
nuclear power station	نیروگاه هسته ای
Other Matches
nuclear power	انرژی هستهای
nuclear power	نیروی هستهای
nuclear power plant	نیروگاه هسته ای
nuclear power production	تولید انرژی هستهای
nuclear power plant	تاسیسات انرژی هستهای
a declared [pronounced] opponent of nuclear power	مخالف آشکار [اعلام شده] انرژی هسته ای
power station	نیروگاه
power station	ایستگاه مولدنیرو
power station	کارخانه برق
power converter station	پست تبدیل قدرت
power converter station	پست تبدیل
atomic power station [plant]	نیروگاه هسته ای
low voltage power station	نیروگاه فشار ضعیف
high power radio station	ایستگاه رادیویی بزرگ
cross section of a hydroelectric power station	قسمتعبورایستگاهقدرتانرژیآبی
hunger for power [craving for power]	میل شدید به قدرت
nuclear	مربوط به اتمی
nuclear	اتمی
nuclear	مغزی
nuclear	هستهای
non-nuclear	غیراتمی
non-nuclear	نااتمی
non-nuclear	ناوابسته به اتم و نیروی اتمی
nuclear corrosion	فرسایش هستهای
nuclear cell	پیل اتمی
nuclear fusion	ذوب هستهای
nuclear charge	بار هسته
nuclear energy	انرژی هستهای
nuclear chemistry	شیمی هستهای
nuclear particle	هستک
nuclear configuration	ترکیب هستهای
nuclear dud	بمب عمل نکرده اتمی
nuclear electron	الکترون هسته
nuclear electricity	الکتریسیته هستهای
nuclear detector	اشکارساز هستهای
nuclear forces	نیروهای هستهای
nuclear family	خانواده هستهای
nuclear fission	شکافت هستهای
nuclear equipoise	گلوله اتمی که نبایستی مورداستفاده قرار گیرد
nuclear reactor	راکتور هستهای
nuclear equipoise	گلوله اتمی ممنوعه
nuclear technology	تکنولوژی هستهای
nuclear engineering	تکنولوژی هستهای
nuclear fission	انشقاق هستهای
nuclear reactor	واکنشگاه هستهای
nuclear reactors	پیل اتمی
nuclear reactors	راکتور هستهای
nuclear reactors	واکنشگاه هستهای
nuclear families	خانواده هستهای
nuclear size	اندازه هسته
nuclear radiation	تشعشع هستهای
nuclear radius	شعاع هسته
nuclear reaction	فرایند هستهای
nuclear reaction	واکنش هستهای
nuclear reactor	پیل اتمی
nuclear stalemate	گلوله اتمی خارج از رده گلوله اتمی ممنوعه
nuclear strike	تک اتمی
nuclear strike	تک هستهای
nuclear transformation	تبدیل هستهای
nuclear warfare	جنگ اتمی
nuclear warfare	میدان جنگ اتمی
nuclear winter	زمستان اتمی
nuclear membrane	عضوهستهای
nuclear whorl	پیچهستهای
nuclear-free	مکانیکهدرآناستفادهازسلاحوانرژیهستهایقدغنباشد
nuclear submarine	زیردریایی هستهای nuclear-poweredsubmarine : syn
nuclear fusion	گداز هستهای
nuclear fusion	گداخت هستهای
nuclear magneton	مگنتون هسته
nuclear structure	ساختار هستهای
nuclear number	عدد هستهای
nuclear parity	همطرازی اتمی
nuclear parity	قدرت اتمی یکسان
nuclear pile	پیل هستهای
nuclear number	عدد جرمی
nuclear fusion	همجوشی هستهای
attack nuclear carrier	ناو هواپیمابر افندی هستهای
effective nuclear charge	بار موثر هسته
civil nuclear powers	کشورهایی که توانایی استفاده از سلاح اتمی را دارند
civil nuclear powers	کشوردارای قدرت اتمی
nuclear fusion energy	انرژی ذوب هستهای
nuclear biological chemical	شیمیایی میکربی هستهای
nuclear binding energy	انرژی اتصال هستهای
magnetic nuclear resonance	تشدید مغناطیسی هسته رزونانس مغناطیسی هسته
nuclear magnetic resonance	تشدید مغناطیس هسته رزونانس مغناطیس هسته
nuclear boiler room	اتاقکمولدبخارهستهای
nuclear powered submarine	submarine nuclear
production of electricity from nuclear energy	تولیدالکتریسیتهازانرژیهستهای
way station	ایستگاههای فرعی بین راهی جاده یا خط اهن
way station	ایستگاه واسطه مخابراتی تله تایپ و تلگرافی
sub station	پست فرعی
Is the next station ... ?	آیا ایستگاه بعدی ... است؟
Where is the station?	ایستگاه کجاست؟
way station	ایستگاه رله مخابراتی
station	مرکز
on station	روی هدف
station	محل
station	پست
station	درپست معینی گذاردن
station	مقام مستقرکردن
station	رتبه
station	موقعیت اجتماعی وضع
station	توقفگاه نظامیان وامثال ان
on station	پروازهواپیما بالای هدف
station	ایستگاه
station	جایگاه
station	ایستگاه اتوبوس وغیره
station	سکون پاتوق
station	وقفه
on station	اماده باش بالای هدف
station	جا درحال سکون
station	محل ماموریت
station	مستقرکردن
station	وضعیت موقت یک ایستگاه که داده را بازیابی میکند
on station	رسیدن به هدف
station	پاسگاه
station	نرم افزار و سخت افزار در مشخصات FDDJ که حاوی اطلاعات کنترل هستند
station	استقرار یافتن
station	پایگاه
station	محل ایستادن تیرانداز درمسابقه
station	یا مقصد استفاده میشود
station	میز به همراه کامپیوتر , صفحه کلید , صفحه نمایش , چاپگر و غیره که کسی در آنجا کار میکند
flag station	جایی که قطاربادیدن پرچم ویژه نگاه میدارندوایستگاه دائمی نیست
exempted station	یکان مخصوص
fiscal station	تاسیسات سریال
passenger station	ایستگاهمسافرین
exposure station	ایستگاه عکاسی هوایی
exempted station	یکان استثنایی از نظر سلسله مراتب
relay station	ایستگاه واسطه
enquiry station	ایستگاه پرس و جو
exposure station	ایستگاه هوایی
relay station	ایستگاه رله
remote station	ایستگاه دور دست
remote station	ایستگاه راه دور
goods station	ایستگاهکالاهایتجارتی
fuelling station	ایستگاه سوختگیری
intercom station	ایستگاهداخلی
forward station	پاسگاه جلویی
fiscal station	قسمت اداری یا مالی که در یک سلسله به ترتیب شماره قرارگرفته باشد
forward station	ایستگاه جلو
gauging station	ایستگاه اندازه گیری سرعت وعمق اب در کانال یا رودخانه
local station	ایستگاهکانونی
generating station	کارخانه برق
remote station	ایستگاه دوردست
emergency station	محل اضطراری
regulating station	پست تنظیم حرکات و عبور ومرور پرسنل و خودروها
reference station	ایستگاه مبداء سنجش جذر ومد دریایی
pumping station	ایستگاه تلمبه زنی
departure station	مبداء حرکت
defence station	readiness of degree third
declinating station	ایستگاه اندازه گیری انحراف مغناطیس دستگاهها ایستگاه اندازه گیری انحراف
To marry below ones station.	با همسری از طبقه پائین تر ازدواج کردن
cruising station	readiness of degree forth
courier station	دفترنامه رسانان
courier station	دفتر پیک
courier station	مقرر پیک
railway station	ایستگاه قطار
pumping station	تلمبه خانه
coach station	پارکینگوایستگاهدرشکه
underground station	ایستگاهزیرزمینی
transmitting station	ایستگاهارسال
reception station	دفترسربازگیری و اعزام به یکانها
receiving station	ایستگاهدریافت
station circle	چرخههواشناسی
station entrance	ورودیایستگاه
station model	مدلهواشناسی
reception station	پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام
station platform	سکویایستگاه
reading station	ایستگاه خواندن
railway station	ایستگاه راه اهن
duty station	محل خدمت
train station	ایستگاهقطار
dressing station	درمانگاه کمکهای اولیه وزخم بندی
transformer station	پست ترانسفورماتور
naval station	پایگاه دریایی
station complement	پرسنل خدماتی پایگاه
station house	ایستگاه کلانتری
station house	مرکزکلانتری
station house	ایستگاه راه اهن
station keeping	در خط نگهداشتن ناو
station list	فهرست قسمتهای پایگاه دفترچه راهنمای قسمتهای مختلف پایگاه
station log	دفتر ثبت وقایع پست مخابراتی
station log	دفتر وقایع ایستگاه مخابراتی
station number	شماره پست مخابراتی شماره ترتیب محل بارها درداخل هواپیما
station time	زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
loading station	ایستگاه بارگیری
station complement	پرسنل ثابت یک پایگاه
station car	اتومبیل استیشن
mobile station	فرستنده متحرک
serivce station	ایستگاه بنزین گیری وتعمیرگاه
shunting station	ایستگاه فرعی راه اهن برای جابجا کردن واگن ولوکوموتیو
slave station	ایستگاه فرعی
polling station	حوزهرایگیری
master station	پست اصلی مخابرات
master station	ایستگاه اصلی
master station	شاه ایستگاه
station bill	لوحه نشان دهنده محلهای پرسنل
station bill	جدول محلها
station break	وقفه برنامه فرستنده رادیویی وتلویزیونی
subscriber's station	مرکز مشترک

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com