Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 108 (7 milliseconds)
English	Persian
nuclear winter	زمستان اتمی
Other Matches
the f. winter	زمستان اینده
winter	شتا
winter	قشلاق کردن زمستانرا بر گذار کردن زمستانی
all over winter	سراسر زمستان
winter	زمستان
winter tide	فصل زمستان
in the midst of winter	در قلب زمستان
winter storage	مخزن زمستانه
winter book	تعیین امتیاز شرطبندی درزمستان برای مسابقه فصل بعد
in the midst of winter	در چله زمستان
in the midst of winter	در وسط زمستان
winter squash	کدوی اسلامبولی
winter squash	کدوی حلوایی
winter cherry	کاکنج عروس پس پرده
winter crookneck	کدوی زمستانی کدوی گردن کج زمستانی
winter kill	در سرمای زمستان از بین رفتن
winter kill	زمستان کش
winter melon	خربوزه انباری خربوزه شیرین انباری
winter quarters	پادگان زمستانی اقامتگاه زمستانی
winter quarters	قشلاق
winter solstice	انقلاب زمستانی
the dead of winter	چله زمستان
depth of winter	چله زمستان
winter sports	ورزشهایزمستانی
to weather something in winter	چیزی را در معرض [ آب و] هوای زمستانی گذاشتن
winter olympic	بازیهای المپیک زمستانی
winter squash	کدوی زرد
The squirrels are storing up nuts for the winter.	سنجاب ها فندقی برای زمستان ذخیره می کنند .
nuclear	مربوط به اتمی
non-nuclear	ناوابسته به اتم و نیروی اتمی
non-nuclear	نااتمی
non-nuclear	غیراتمی
nuclear	هستهای
nuclear	مغزی
nuclear	اتمی
nuclear reaction	فرایند هستهای
nuclear reaction	واکنش هستهای
nuclear pile	پیل هستهای
nuclear radius	شعاع هسته
nuclear radiation	تشعشع هستهای
nuclear power	انرژی هستهای
nuclear power	نیروی هستهای
nuclear particle	هستک
nuclear size	اندازه هسته
nuclear stalemate	گلوله اتمی خارج از رده گلوله اتمی ممنوعه
nuclear strike	تک اتمی
nuclear membrane	عضوهستهای
nuclear-free	مکانیکهدرآناستفادهازسلاحوانرژیهستهایقدغنباشد
nuclear warfare	میدان جنگ اتمی
nuclear warfare	جنگ اتمی
nuclear transformation	تبدیل هستهای
nuclear submarine	زیردریایی هستهای nuclear-poweredsubmarine : syn
nuclear structure	ساختار هستهای
nuclear strike	تک هستهای
nuclear whorl	پیچهستهای
nuclear reactor	راکتور هستهای
nuclear configuration	ترکیب هستهای
nuclear corrosion	فرسایش هستهای
nuclear detector	اشکارساز هستهای
nuclear dud	بمب عمل نکرده اتمی
nuclear electricity	الکتریسیته هستهای
nuclear electron	الکترون هسته
nuclear energy	انرژی هستهای
nuclear chemistry	شیمی هستهای
nuclear charge	بار هسته
nuclear cell	پیل اتمی
nuclear reactor	واکنشگاه هستهای
nuclear reactors	پیل اتمی
nuclear reactors	راکتور هستهای
nuclear reactors	واکنشگاه هستهای
nuclear families	خانواده هستهای
nuclear family	خانواده هستهای
nuclear reactor	پیل اتمی
nuclear engineering	تکنولوژی هستهای
nuclear technology	تکنولوژی هستهای
nuclear equipoise	گلوله اتمی ممنوعه
nuclear parity	قدرت اتمی یکسان
nuclear number	عدد هستهای
nuclear number	عدد جرمی
nuclear magneton	مگنتون هسته
nuclear fusion	همجوشی هستهای
nuclear fusion	گداخت هستهای
nuclear fusion	گداز هستهای
nuclear equipoise	گلوله اتمی که نبایستی مورداستفاده قرار گیرد
nuclear fission	انشقاق هستهای
nuclear fission	شکافت هستهای
nuclear parity	همطرازی اتمی
nuclear forces	نیروهای هستهای
nuclear fusion	ذوب هستهای
nuclear power production	تولید انرژی هستهای
nuclear power plant	تاسیسات انرژی هستهای
nuclear power station	نیروگاه هسته ای
nuclear power plant	نیروگاه هسته ای
nuclear power station	نیروگاه هستهای
nuclear powered submarine	submarine nuclear
nuclear fusion energy	انرژی ذوب هستهای
nuclear biological chemical	شیمیایی میکربی هستهای
nuclear binding energy	انرژی اتصال هستهای
magnetic nuclear resonance	تشدید مغناطیسی هسته رزونانس مغناطیسی هسته
effective nuclear charge	بار موثر هسته
civil nuclear powers	کشوردارای قدرت اتمی
civil nuclear powers	کشورهایی که توانایی استفاده از سلاح اتمی را دارند
attack nuclear carrier	ناو هواپیمابر افندی هستهای
nuclear boiler room	اتاقکمولدبخارهستهای
nuclear magnetic resonance	تشدید مغناطیس هسته رزونانس مغناطیس هسته
production of electricity from nuclear energy	تولیدالکتریسیتهازانرژیهستهای
a declared [pronounced] opponent of nuclear power	مخالف آشکار [اعلام شده] انرژی هسته ای

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com