Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English
Persian
object code
برنامه مقصود دستورالعملهای مقصود
object code
خروجی یک کامپایلر یا اسمبلرکه خود کد ماشینی قابل اجرابوده یا برای پردازش بیشتربه منظور تولید چنین کدی مناسب است کد مقصود برنامه مقصود
object code
برنامه مقصد
object code
دستورالعمل مقصود
Other Matches
object of d.
مراد
object
دادهای که تصویر یا صوت مشخص تولید میکند
object
ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
object
نماش داده می شوند
object
که دودویی که مستقیما واحد پردازش مرکزی را عمل میکند.
object
سیستم کامپیوتری که برنامهای برای آن نوشته و کامپایل شده است
object
فایلی که حاوی کد اصلی برای تابع یا برنامهای است
object
نرم افزاری که با استاندارد COBRA اشیا را بهم متصل میکند
object
متغیر سیستم خبره در یک عمل با دلیل
object
داده در یک عبارت که توسط اپراتور اجرا میشود. مراجعه شود به ARGUMENT
object
OPERAND
to a one's object
مقصودخودرا انجام دادن
object of will
موصی به
Whoever else that may object .
هر کس دیگه که اعتراض کند
no object
چیزی نیست
no object
اهمیت ندارد
object of d.
ارزو
object of d.
کامه
object
زبان برنامه پس از ترجمه
object
برنامه کامپیوتری به صورت کد اصلی که توسط کامپایلر یا اسمبلر تولید شده است
object
امکانی در windows.x که امکان تبدیل داده از برنامهای که OLE را پشتیبانی نمیکند دارد به طوری که به صورت شی OLE در برنامه دیگری به کار می رود
object
مقصود
object
موضوع
object
شیئی
object
مخالفت کردن
object
شی ء
object
موضوع منظره
object
هدف
object
مفعول
object
کالا اعتراض کردن
object
چیز
object
پانج کارت که حاوی برنامه است
object
دلیل اوردن
object
اعتراض کردن
object
اعتراض داشتن
object
مورد
object
چیز ماده خارجی
object of worship
معبود
object of transaction
مورد معامله
object of worship
موضوع پرستش یاستایش
object of testimony
مشهود به
object of sale
مثمن
object of protest
معترض علیه
object of sale
کالا
object of sale
مبیع
object of protest
واخواسته
object oriented
روش برنامه نویسی مثل ++C که هر قطعه برنامه به عنوان یک شی که در ارتباط با سایر اشیا است در برنامه به کار می رود
object oriented
زبان برنامه نویسی که برای برنامه نویس شی گرا مثل C++ به کار می رود
celestial object
celestial
perception of an object
مشاهده یا دیدن چیزی
parent object
صفحهای که حاوی شی ارجاعی است
object genitive
مضاف الیه مفعولی
object symptoms
نشانههای پیدا یا بیرون نما
concrete object
عین خارجی
object routin
روال مقصود
object program
برنامه مقصد دستورالعملهایی که ازcompiler یا assemblerنتیجه شده و اماده اند تا درکامپیوتر اجرا شوند
object program
برنامه مقصود
object point
مقصد
object point
سمت مورد توجه
object oriented
استفاده میکند
object oriented
استفاده میکند تا شکل تصویر را شرح دهد به جای اینکه در شکل پیکس ایجاد کند
object oriented
تصویری که از بردارهای تعریف
stimulus object
شیئی محرک
object of lease
عین مستاجره مورد اجاره
object of lease
مستاجره
object language
زبان مقصد
object language
زبان مقصود
object glass
عدسی دوربین یاریزبین که نزدیک تراست بچیزی که میخواهندببند
object glass
عدسی شیئی
his conduct is object
رفتارش قابل اعتراض است رفتارش رضایتبخش نیست
object deck
دسته کارت مقصود
object constancy
ثبات شیئی
object computer
OB بکار می رودکامپیوتری که برای اجرای یک برنامه ECT
object computer
کامپیوتر مقصود
if you dont object
اگر بدتان نمیاید
if you dont object
اگر مانعی نیست
object choice
شیئی گزینی
object cathexis
نیروگذاری در شیئی
object case
حالت مفعولی یا مفعولیت
object ball
گویی که با گوی اصلی بیلیاردمورد ضربت قرار می گیرد
object libido
زیستمایه
goal object
شیئی هدف
object of judgment
محکوم به
object of claim
مدعی به متنازع فیه
object of claim
خواسته دعوی
object of claim
خواسته
object of claim
مدعی به
object of appeal
فرجام خواسته
object of appeal
مستانف عنه
object of appeal
پژوهش خواسته
object module
واحد مقصود ماژول مقصود
object module
واحد مقصد
object module
واحد مقصود
object machine
ماشین مقصود
object libido
متمرکزبر شیئی
love object
شیئی محبوب
direct object
مفعول صریح
sex object
زنیکهفقطازلحاظجنسیدارایجذابیتباشدونهازلحاظشخصیتوتوانایی
object balls
توپهایهدف
Money is no object at all .
پول اصلا" مطرح نیست
object lessons
درسی که با نشان دادن چیزهای موضوع درس توام میشود
direct object
مفعول بیواسطه
indirect object
مفعول غیر مستقیم
object lessons
درس علمی
direct object
مفعول مستقیم
object lesson
درس علمی
object lesson
درسی که با نشان دادن چیزهای موضوع درس توام میشود
object of claim in respect of which
the to made is appeal an
object oriented programming
برنامه نویسی مقصود گرا
object of claim in respect of which
فرجام خواسته
object language programming
برنامه نویسی به یک زبان ماشین قابل اجرا در یک کامپیوتر بخصوص
object method of teaching
شیوه امزش بانشان دادن چیزهای موضوع درس یاتصویرانها
object of claim in respect of which
court supreme
object oriented graphics
نگاره سازی موضوعی
OLE container object
شی ای که حاوی مرجع به شی متصل است یا یک کپی از شی توکار
object assembly test
ازمون الحاق قطعات
To achieve ones object ( aim ) .
به مقصود خود رسیدن
object oriented programming language
زبان برنامه نویسی موضوعی
His only aim and object is to make afortune .
تنها قصدش پولدار شدن است
What kind of talk is that ? I object to your remarks (state ments)
این چه فرمایش است می فرمایید ! ( در مقام اعتراض )
op code
رمز عمل
op code
code OPeration
op code
بخشی از دستور کد ماشین که عملی که باید انجام شود را مشخص میکند
code
مجموعه قوانین
code value
ارزش رمز
p code
روشی برای ترجمه کد منبع به یک کد واسط بنام کد Pتوسط یک کامپایلر
two out of five code
رمز دو از پنج
op code
رمزالعمل
code
برنامه دستورالعمل ها
code
رمز کردن
code
کد
code
قانون بصورت رمز دراوردن مجموعه قانون تهیه کردن
code
برنامه دستورالعملها
code
رمزی کردن
code
رمز
code
نظام نامه
code name
اسمرمز
M out of N code
سیستم کدگذاری حاوی تشخیص خطا
M out of N code
هر حرف معتبر که طول 2 بیت دارد باید حاوی M بیت دودویی "یک " باشد
code
کتاب قانون قرارداد
code
سیستم علامتها و اعداد و حروف که فضای خاصی دارد
code
تبدیل دستورات یا داده به فرم دیگر
code
قانون
code
شماره
code
قانون قاعده مقرر
code
نشانه قراردادی
code
علامت
code-named
رمزشده
Murray code
- بیت استفاده می کنند
criminal code
قوانینمربوطبهمجرمینومجازات
dialling code
پیششماره-کد
to crack a code
رمزی
[گاوصندوق یا رایانه]
را شکندن
non existent code
رمزناموجود
numeric code
رمز عددی
severity code
رمزشدت
code walk through
گردش درطول برنامه
marine code
علامت
marine code
کد
marine code
رمز
native code
کد اصلی
systematic code
رمز اصولی
self validating code
کد خود معتبرکننده
self correcting code
کد خود اصلاح
self complementing code
کد خود مکمل
telephone code
کد تلفن
self checking code
رمز خودرس
retrieval code
رمز بازیابی
return code
رمزبازگشت
result code
پیام ارسالی از مودم به کامپیوترمحلی برای بیان وضعیت مودم
relocatable code
برنامه جابجاپذیر
relative code
کد نسبی
the code of justinian
مجموعه قوانین ژوستی نین پادشاه رم
registration code
قانون ثبت اسناد
reflected code
سیستم کد گذاری که نمایش دو رویت اعداد دهی با یک بیت در زمان از یک عدد به بعدی تغییر میکند
reentrant code
برنامههای اسمبلی تولیدشده توسط ماشین
redundant code
یک مقدار دهدهی کدشده به باینری با یک بیت اضافی تست
severity code
رمزسختی
skeletal code
برنامه ناکامل با کدگذاری در ساختار ابتدایی
skeletal code
کد اسکلتی
symbolic code
کد نمادی
symbolic code
رمز نمادی
stop code
کد توقف
tape code
کد نوار
status code
رمز وضعیت اماد در یک امادگاه
specific code
کد مشخص
specific code
رمز خاص
specific code
کد دودویی که مستقیماگ واحد پردازش مرکزی را هدایت می کنند و فقط از آدرس ها مقادیر مطلق استفاده میکند
specific code
کد برنامه که طوری نوشته شده است که فقط از آدرس ها و مقادیر مطلق استفاده میکند
spaghetti code
کد اسپاگتی
source code
کد مبداء
source code
کد منبع
soundex code
کد حقوقی
soundex code
کد حقوقی پرسنلی
skeletal code
رمز اسکلتی
redundant code
رمزافزونه
r.m.a. color code
علایم رنگی جامعه رادیوسازان
quibinary code
کد
operations code
رمز عملیاتی
operations code
کد عملیاتی
operational code
کد عملیاتی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com