English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
object deck دسته کارت مقصود
Other Matches
deck پوشاندن
deck عرشه ناو
deck سکوی جلوی تانک
deck سکوی موتور
deck درایو نوار مغناطیسی
deck مجموعه بزرگی از کارت پانچ ها
deck پل کشتی
deck عرشه
deck عبورگاه
deck دستینه دسته
deck یکدسته ورق
deck عرشه کشتی
deck کف سطح
deck : اراستن زینت کردن
deck عرشه دار کردن
deck مقر
well deck عرشه بارگیری
well deck پل فرورفته
deck : عرشه
on deck در انتظار نوبت شنا
on deck دونده منتظر نوبت
on deck روی عرشه
on the deck در روی عرشه
on the deck روی عرشه ناو
on the deck پرواز در حداقل ارتفاع مجاز
well deck پل بارگیری
the deck was a عرشه کشتی را اب فراگرفته بود
under deck زیر عرشه
object of d. مراد
no object چیزی نیست
object of d. ارزو
object of d. کامه
Whoever else that may object . هر کس دیگه که اعتراض کند
object of will موصی به
to a one's object مقصودخودرا انجام دادن
object اعتراض کردن
no object اهمیت ندارد
object مقصود
object چیز
object دلیل اوردن
object مورد
object موضوع
object شیئی
object مخالفت کردن
object کالا اعتراض کردن
object مفعول
object هدف
object موضوع منظره
object شی ء
object اعتراض داشتن
object پانج کارت که حاوی برنامه است
object نماش داده می شوند
object ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
object دادهای که تصویر یا صوت مشخص تولید میکند
object متغیر سیستم خبره در یک عمل با دلیل
object داده در یک عبارت که توسط اپراتور اجرا میشود. مراجعه شود به ARGUMENT
object چیز ماده خارجی
object OPERAND
object امکانی در windows.x که امکان تبدیل داده از برنامهای که OLE را پشتیبانی نمیکند دارد به طوری که به صورت شی OLE در برنامه دیگری به کار می رود
object فایلی که حاوی کد اصلی برای تابع یا برنامهای است
object برنامه کامپیوتری به صورت کد اصلی که توسط کامپایلر یا اسمبلر تولید شده است
object زبان برنامه پس از ترجمه
object نرم افزاری که با استاندارد COBRA اشیا را بهم متصل میکند
object سیستم کامپیوتری که برنامهای برای آن نوشته و کامپایل شده است
object که دودویی که مستقیما واحد پردازش مرکزی را عمل میکند.
tank deck شاسی تانک
officer of the deck افسر نگهبان عرشه ناو
orlop deck عرشه زیرین کشتی جنگی
half deck پل فرعی
protective deck پل زره پوش ناو
hangar deck پل اشیانه
hurricane deck عرشه سبک فوقانی کشتی
lower deck پل پایینی
main deck عرشه اصلی ناو
main deck پل اصلی
middle deck پل میانی
weather deck عرشه باز
twin deck پل دو طبقه ناو
pin deck قسمت زیر میلههای بولینگ
poop deck عرشه کوچک فوقانی کشتی
promenade deck عرشهتفریحی
deck hand ملوان ساده
pectoral deck دکسینهای
deck hands ملوان ساده
deck hands جاشو
bottom deck کفسطح
car deck محلپارککردنماشین
control deck کنترلعرشه
deck crane بالابرعرشه
landing deck غرشهفرود
observation deck میزمشاهدات
quarter-deck ربععرشه
weather deck پل باز
poop deck بالاترین پل پاشنه
deck hand جاشو
protective deck پل حفافتی نا
quarter deck پاشنه
splinter deck پل زره پوش ناو
sun deck عرشه افتاب گیر کشتی
sun deck ایوان افتابگیر
hit the deck <idiom> از خواب بیدار شدن
top deck سرورق
upper deck پل بالایی
weather deck عرشه بدون سقف کشتی
on-deck circle دررویدایره
half deck نیمه پل
deck spillway تاوه سرریزان
deck board کف یا رویه پالت حمل مهمات
deck board کف پالت
deck log دفتر وقایع ناو
deck alert اماده باش عرشه
datum deck پل مبنا
tape deck نوارچرخان
deck log دفتر وقایع دریانوردی
deck of a bridge صفحه پل
card deck دسته کارت
card deck دستینه کارت
deck cargo بار روی عرشه کشتی بارگیری برروی عرشه
deck cargo بار روی عرشه
deck seamanship ملوان پل کشتی
deck plan افق پل کشتی
deck load وسایل روی پل کشتی
deck house اتاقهای بالای عرشه اصلی کشتی
deck head سقف
deck gang ملوان پل کشتی
deck gang ملوان
deck department قسمت اداره امور باربری و کالای ناوگان
deck department قسمت اداری ناو
deck chair صندلی حصیری تاشو
deck load فرفیت عرشه
bridge deck بدنه پل
binary deck دستینه دودویی
deck switch کلید گروهی
flight deck عرشه ناو هواپیمابر
flight deck پل پرواز
flighty deck اطاق پرواز
deck alert حالت اماده باش در روی عرشه
flush deck پل سرتاسری
flight deck عرشه پرواز
freeboard deck عرشهای که در زیران ساختمانهای غیر قابل نفوذ اب قرارگرفته
gallery deck پل تشریفات
deck plan صفحه پل کشتی
double deck دوطبقه دوعرشه
deck pads پادری عرشه ناو
tape deck نوار ران
tape deck نوار چرخان
deck of a bridge کف پل
deck pads زیرپایی
object oriented استفاده میکند تا شکل تصویر را شرح دهد به جای اینکه در شکل پیکس ایجاد کند
object oriented استفاده میکند
object point سمت مورد توجه
object symptoms نشانههای پیدا یا بیرون نما
object program برنامه مقصود
object routin روال مقصود
object point مقصد
object of judgment محکوم به
Money is no object at all . پول اصلا" مطرح نیست
direct object مفعول بیواسطه
sex object زنیکهفقطازلحاظجنسیدارایجذابیتباشدونهازلحاظشخصیتوتوانایی
direct object مفعول صریح
indirect object مفعول غیر مستقیم
object balls توپهایهدف
concrete object عین خارجی
object lesson درسی که با نشان دادن چیزهای موضوع درس توام میشود
object lesson درس علمی
object lessons درسی که با نشان دادن چیزهای موضوع درس توام میشود
object lessons درس علمی
object case حالت مفعولی یا مفعولیت
celestial object celestial
object program برنامه مقصد دستورالعملهایی که ازcompiler یا assemblerنتیجه شده و اماده اند تا درکامپیوتر اجرا شوند
stimulus object شیئی محرک
perception of an object مشاهده یا دیدن چیزی
parent object صفحهای که حاوی شی ارجاعی است
direct object مفعول مستقیم
goal object شیئی هدف
object glass عدسی شیئی
object glass عدسی دوربین یاریزبین که نزدیک تراست بچیزی که میخواهندببند
object language زبان مقصود
object language زبان مقصد
object libido زیستمایه
object libido متمرکزبر شیئی
object machine ماشین مقصود
object module واحد مقصود
object module واحد مقصد
object module واحد مقصود ماژول مقصود
object of appeal پژوهش خواسته
object genitive مضاف الیه مفعولی
object constancy ثبات شیئی
object computer OB بکار می رودکامپیوتری که برای اجرای یک برنامه ECT
his conduct is object رفتارش قابل اعتراض است رفتارش رضایتبخش نیست
if you dont object اگر بدتان نمیاید
if you dont object اگر مانعی نیست
love object شیئی محبوب
object ball گویی که با گوی اصلی بیلیاردمورد ضربت قرار می گیرد
object cathexis نیروگذاری در شیئی
object choice شیئی گزینی
object code برنامه مقصود دستورالعملهای مقصود
object code خروجی یک کامپایلر یا اسمبلرکه خود کد ماشینی قابل اجرابوده یا برای پردازش بیشتربه منظور تولید چنین کدی مناسب است کد مقصود برنامه مقصود
object code برنامه مقصد
object code دستورالعمل مقصود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com