Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 164 (9 milliseconds)
English
Persian
object of appeal
پژوهش خواسته
object of appeal
مستانف عنه
object of appeal
فرجام خواسته
Other Matches
appeal
چنگ زدن
appeal
تشبث کردن استیناف دادن
appeal
فرجام
appeal
توسل
appeal
جاذبه
appeal
استیناف
appeal
جذبه
appeal
التماس
appeal
درخواست
appeal
رجوع
appeal
پژوهش
appeal
[to]
or
[for]
درخواست
[برای]
[استیناف در دادگاه]
to appeal
[to]
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
courts of appeal
محکمه استیناف دادگاه پژوهشی
courts of appeal
دادگاه استان
court of appeal
دادگاه استان
court of appeal
محکمه استیناف دادگاه پژوهشی
court of appeal
دادگاه استیناف
sex appeal
جاذبه جنسی
court of appeal
دادگاه پژوهش
courts of appeal
دادگاه استیناف
courts of appeal
دادگاه پژوهش
courts of appeal
دادگاه عالی محکمه استیناف
threat appeal
توسل به تهدید
court of appeal
دادگاه عالی محکمه استیناف
lodge an a appeal
شکایت کردن
fear appeal
توسل به ترس
to forfeit an appeal
درخواست تجدید نظر را از دست دادن
[قانون]
consumer appeal
تاثیر محصول روی مصرف کننده
To appeal (turn)to someone for help.
دست به دامن کسی شدن
appeal to arbitration
توسل به داوری
appeal to arbitration
رجوع به حکمیت
appeal play
تقاضای بازیگر برای اعلام رای داور نسبت به خطای حریف
appeal for tenders
درخواست مزایده
lodge an a appeal
عرضحال دادن
person aganist whom appeal
فرجام خواه
petition to court of appeal
عرضحال استینافی
person aganist whom appeal
court supreme the madeto been has ممیزعنه
his appeal met no response
پاسخی پدر خواست که اوترسید
appeal to the supreme court
فرجام خواستن
to a one's object
مقصودخودرا انجام دادن
object of d.
مراد
object
دلیل اوردن
object of will
موصی به
object of d.
ارزو
no object
چیزی نیست
no object
اهمیت ندارد
object of d.
کامه
object
مقصود
object
اعتراض کردن
object
اعتراض داشتن
object
مورد
object
مفعول
object
موضوع
object
شیئی
object
مخالفت کردن
object
کالا اعتراض کردن
object
هدف
object
موضوع منظره
object
شی ء
object
چیز ماده خارجی
object
پانج کارت که حاوی برنامه است
object
دادهای که تصویر یا صوت مشخص تولید میکند
object
متغیر سیستم خبره در یک عمل با دلیل
object
داده در یک عبارت که توسط اپراتور اجرا میشود. مراجعه شود به ARGUMENT
object
OPERAND
object
ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
object
چیز
object
نماش داده می شوند
object
سیستم کامپیوتری که برنامهای برای آن نوشته و کامپایل شده است
object
فایلی که حاوی کد اصلی برای تابع یا برنامهای است
object
امکانی در windows.x که امکان تبدیل داده از برنامهای که OLE را پشتیبانی نمیکند دارد به طوری که به صورت شی OLE در برنامه دیگری به کار می رود
object
برنامه کامپیوتری به صورت کد اصلی که توسط کامپایلر یا اسمبلر تولید شده است
Whoever else that may object .
هر کس دیگه که اعتراض کند
object
که دودویی که مستقیما واحد پردازش مرکزی را عمل میکند.
object
زبان برنامه پس از ترجمه
object
نرم افزاری که با استاندارد COBRA اشیا را بهم متصل میکند
object program
برنامه مقصد دستورالعملهایی که ازcompiler یا assemblerنتیجه شده و اماده اند تا درکامپیوتر اجرا شوند
Money is no object at all .
پول اصلا" مطرح نیست
object of sale
کالا
object of sale
مبیع
object of protest
معترض علیه
object of protest
واخواسته
object of judgment
محکوم به
object of lease
مستاجره
object routin
روال مقصود
object of sale
مثمن
object of lease
عین مستاجره مورد اجاره
object of testimony
مشهود به
object of transaction
مورد معامله
sex object
زنیکهفقطازلحاظجنسیدارایجذابیتباشدونهازلحاظشخصیتوتوانایی
stimulus object
شیئی محرک
perception of an object
مشاهده یا دیدن چیزی
parent object
صفحهای که حاوی شی ارجاعی است
object symptoms
نشانههای پیدا یا بیرون نما
object program
برنامه مقصود
object point
مقصد
object point
سمت مورد توجه
object oriented
استفاده میکند
object oriented
استفاده میکند تا شکل تصویر را شرح دهد به جای اینکه در شکل پیکس ایجاد کند
object oriented
تصویری که از بردارهای تعریف
object oriented
زبان برنامه نویسی که برای برنامه نویس شی گرا مثل C++ به کار می رود
object oriented
روش برنامه نویسی مثل ++C که هر قطعه برنامه به عنوان یک شی که در ارتباط با سایر اشیا است در برنامه به کار می رود
object of worship
موضوع پرستش یاستایش
object of worship
معبود
object balls
توپهایهدف
direct object
مفعول مستقیم
love object
شیئی محبوب
object ball
گویی که با گوی اصلی بیلیاردمورد ضربت قرار می گیرد
object case
حالت مفعولی یا مفعولیت
object cathexis
نیروگذاری در شیئی
object choice
شیئی گزینی
object code
برنامه مقصود دستورالعملهای مقصود
object code
خروجی یک کامپایلر یا اسمبلرکه خود کد ماشینی قابل اجرابوده یا برای پردازش بیشتربه منظور تولید چنین کدی مناسب است کد مقصود برنامه مقصود
object code
برنامه مقصد
object code
دستورالعمل مقصود
object computer
کامپیوتر مقصود
if you dont object
اگر مانعی نیست
if you dont object
اگر بدتان نمیاید
his conduct is object
رفتارش قابل اعتراض است رفتارش رضایتبخش نیست
direct object
مفعول بیواسطه
direct object
مفعول صریح
indirect object
مفعول غیر مستقیم
object lesson
درسی که با نشان دادن چیزهای موضوع درس توام میشود
object lesson
درس علمی
object lessons
درسی که با نشان دادن چیزهای موضوع درس توام میشود
object lessons
درس علمی
celestial object
celestial
concrete object
عین خارجی
goal object
شیئی هدف
object computer
OB بکار می رودکامپیوتری که برای اجرای یک برنامه ECT
object libido
زیستمایه
object machine
ماشین مقصود
object module
واحد مقصود
object module
واحد مقصد
object module
واحد مقصود ماژول مقصود
object of claim
مدعی به
object of claim
خواسته
object of claim
خواسته دعوی
object of claim
مدعی به متنازع فیه
object libido
متمرکزبر شیئی
object genitive
مضاف الیه مفعولی
object constancy
ثبات شیئی
object language
زبان مقصد
object language
زبان مقصود
object glass
عدسی شیئی
object deck
دسته کارت مقصود
object glass
عدسی دوربین یاریزبین که نزدیک تراست بچیزی که میخواهندببند
To achieve ones object ( aim ) .
به مقصود خود رسیدن
object oriented graphics
نگاره سازی موضوعی
object language programming
برنامه نویسی به یک زبان ماشین قابل اجرا در یک کامپیوتر بخصوص
object of claim in respect of which
the to made is appeal an
object of claim in respect of which
court supreme
object method of teaching
شیوه امزش بانشان دادن چیزهای موضوع درس یاتصویرانها
OLE container object
شی ای که حاوی مرجع به شی متصل است یا یک کپی از شی توکار
object of claim in respect of which
فرجام خواسته
object assembly test
ازمون الحاق قطعات
object oriented programming
برنامه نویسی مقصود گرا
His only aim and object is to make afortune .
تنها قصدش پولدار شدن است
object oriented programming language
زبان برنامه نویسی موضوعی
What kind of talk is that ? I object to your remarks (state ments)
این چه فرمایش است می فرمایید ! ( در مقام اعتراض )
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com