Total search result: 202 (9 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
object program |
برنامه مقصود |
object program |
برنامه مقصد دستورالعملهایی که ازcompiler یا assemblerنتیجه شده و اماده اند تا درکامپیوتر اجرا شوند |
|
|
Other Matches |
|
object |
دادهای که تصویر یا صوت مشخص تولید میکند |
object |
ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری |
object |
نماش داده می شوند |
object |
که دودویی که مستقیما واحد پردازش مرکزی را عمل میکند. |
object |
سیستم کامپیوتری که برنامهای برای آن نوشته و کامپایل شده است |
object |
فایلی که حاوی کد اصلی برای تابع یا برنامهای است |
object |
نرم افزاری که با استاندارد COBRA اشیا را بهم متصل میکند |
object |
زبان برنامه پس از ترجمه |
object of d. |
ارزو |
object |
داده در یک عبارت که توسط اپراتور اجرا میشود. مراجعه شود به ARGUMENT |
object |
OPERAND |
object of d. |
کامه |
object of d. |
مراد |
to a one's object |
مقصودخودرا انجام دادن |
Whoever else that may object . |
هر کس دیگه که اعتراض کند |
object of will |
موصی به |
no object |
چیزی نیست |
no object |
اهمیت ندارد |
object |
متغیر سیستم خبره در یک عمل با دلیل |
object |
برنامه کامپیوتری به صورت کد اصلی که توسط کامپایلر یا اسمبلر تولید شده است |
object |
امکانی در windows.x که امکان تبدیل داده از برنامهای که OLE را پشتیبانی نمیکند دارد به طوری که به صورت شی OLE در برنامه دیگری به کار می رود |
object |
موضوع |
object |
شیئی |
object |
مخالفت کردن |
object |
کالا اعتراض کردن |
object |
چیز |
object |
مقصود |
object |
موضوع منظره |
object |
مفعول |
object |
هدف |
object |
شی ء |
object |
چیز ماده خارجی |
object |
پانج کارت که حاوی برنامه است |
object |
دلیل اوردن |
object |
اعتراض کردن |
object |
اعتراض داشتن |
object |
مورد |
object language |
زبان مقصود |
object language |
زبان مقصد |
celestial object |
celestial |
object machine |
ماشین مقصود |
object libido |
متمرکزبر شیئی |
object libido |
زیستمایه |
object of claim |
خواسته |
object module |
واحد مقصود |
object of claim |
مدعی به |
object of appeal |
فرجام خواسته |
object of appeal |
مستانف عنه |
object of appeal |
پژوهش خواسته |
object module |
واحد مقصود ماژول مقصود |
object module |
واحد مقصد |
object glass |
عدسی دوربین یاریزبین که نزدیک تراست بچیزی که میخواهندببند |
object glass |
عدسی شیئی |
object choice |
شیئی گزینی |
object cathexis |
نیروگذاری در شیئی |
object case |
حالت مفعولی یا مفعولیت |
object ball |
گویی که با گوی اصلی بیلیاردمورد ضربت قرار می گیرد |
love object |
شیئی محبوب |
if you dont object |
اگر مانعی نیست |
if you dont object |
اگر بدتان نمیاید |
his conduct is object |
رفتارش قابل اعتراض است رفتارش رضایتبخش نیست |
object code |
برنامه مقصود دستورالعملهای مقصود |
object code |
خروجی یک کامپایلر یا اسمبلرکه خود کد ماشینی قابل اجرابوده یا برای پردازش بیشتربه منظور تولید چنین کدی مناسب است کد مقصود برنامه مقصود |
stimulus object |
شیئی محرک |
object genitive |
مضاف الیه مفعولی |
object deck |
دسته کارت مقصود |
object constancy |
ثبات شیئی |
object computer |
OB بکار می رودکامپیوتری که برای اجرای یک برنامه ECT |
object computer |
کامپیوتر مقصود |
concrete object |
عین خارجی |
object code |
دستورالعمل مقصود |
object code |
برنامه مقصد |
goal object |
شیئی هدف |
perception of an object |
مشاهده یا دیدن چیزی |
object of worship |
معبود |
object of transaction |
مورد معامله |
object of testimony |
مشهود به |
object of sale |
مثمن |
direct object |
مفعول مستقیم |
direct object |
مفعول بیواسطه |
direct object |
مفعول صریح |
indirect object |
مفعول غیر مستقیم |
object of worship |
موضوع پرستش یاستایش |
object oriented |
روش برنامه نویسی مثل ++C که هر قطعه برنامه به عنوان یک شی که در ارتباط با سایر اشیا است در برنامه به کار می رود |
object oriented |
زبان برنامه نویسی که برای برنامه نویس شی گرا مثل C++ به کار می رود |
parent object |
صفحهای که حاوی شی ارجاعی است |
object symptoms |
نشانههای پیدا یا بیرون نما |
object routin |
روال مقصود |
object point |
مقصد |
object point |
سمت مورد توجه |
object oriented |
استفاده میکند |
object oriented |
استفاده میکند تا شکل تصویر را شرح دهد به جای اینکه در شکل پیکس ایجاد کند |
object oriented |
تصویری که از بردارهای تعریف |
object lesson |
درسی که با نشان دادن چیزهای موضوع درس توام میشود |
object lesson |
درس علمی |
object of claim |
خواسته دعوی |
object of claim |
مدعی به متنازع فیه |
object balls |
توپهایهدف |
object of judgment |
محکوم به |
sex object |
زنیکهفقطازلحاظجنسیدارایجذابیتباشدونهازلحاظشخصیتوتوانایی |
object of lease |
مستاجره |
object of lease |
عین مستاجره مورد اجاره |
object of protest |
واخواسته |
Money is no object at all . |
پول اصلا" مطرح نیست |
object lessons |
درسی که با نشان دادن چیزهای موضوع درس توام میشود |
object lessons |
درس علمی |
object of sale |
کالا |
object of protest |
معترض علیه |
object of sale |
مبیع |
object language programming |
برنامه نویسی به یک زبان ماشین قابل اجرا در یک کامپیوتر بخصوص |
object method of teaching |
شیوه امزش بانشان دادن چیزهای موضوع درس یاتصویرانها |
OLE container object |
شی ای که حاوی مرجع به شی متصل است یا یک کپی از شی توکار |
object of claim in respect of which |
the to made is appeal an |
object of claim in respect of which |
court supreme |
object of claim in respect of which |
فرجام خواسته |
object oriented programming |
برنامه نویسی مقصود گرا |
object assembly test |
ازمون الحاق قطعات |
object oriented graphics |
نگاره سازی موضوعی |
To achieve ones object ( aim ) . |
به مقصود خود رسیدن |
His only aim and object is to make afortune . |
تنها قصدش پولدار شدن است |
object oriented programming language |
زبان برنامه نویسی موضوعی |
What kind of talk is that ? I object to your remarks (state ments) |
این چه فرمایش است می فرمایید ! ( در مقام اعتراض ) |
program |
برنامه دارکردن |
program |
برنامه تهیه کردن |
program |
برنامه |
program |
دستور کار |
program |
روش کار پروگرام |
program |
برنامه نوشتن |
program |
دستور |
program |
نوشتن یا آماده کردن تعدادی دستورالعمل که کامپیوتر برای انجام عمل خاصی هدایت میکند |
program |
برنامه دادن برنامه ریختن |
program |
مجموعه حرکات اسکیت باز برنامه مسابقه ها در یک روز در محل معین |
program |
برنامه ریزی کردن |
program id |
شناسنامه برنامه |
program |
مجموعه دستورات کامل که کامپیوتر را برای کار مشخصی هدایت میکند |
program |
نقشه |
program |
برنامه دستور |
program generator |
برنامه زا |
utilitu program |
برنامه کمکی |
troop program |
برنامه تامین عدههای نظامی |
tutorial program |
برنامه خوداموز |
troop program |
برنامه تشکیل یکانها |
transient program |
برنامه گذرا |
training program |
برنامه اموزش |
test program |
برنامه ازماینده |
auxiliary program |
برنامه کمک [رایانه شناسی ] |
program selector |
انتخابگربرنامه |
utility program |
برنامه سودمند |
wordprocessing program |
برنامه واژه پردازی |
weight program |
تمرین وزنه برداری |
vhsic program |
Circuit Integration HighSpeed Very program برنامه مدار مجتمع بسیارسریع |
user program |
برنامه استفاده کننده |
user program |
برنامه کاربر |
utility program |
برنامه کاربردی |
utility program |
برنامه مفید |
target program |
برنامه هدف |
program counter |
شمارنده برنامه |
program cost |
هزینه برنامه |
program correctness |
تصحیح برنامه |
program control |
کنترل برنامه |
program coding |
کدگذاری برنامه |
program checkout |
وارسی برنامه |
program chaining |
اتصال برنامه |
program cards |
کارتهای برنامه |
program counter |
شمارشگربرنامه |
program debugging |
اشکال زدایی برنامه |
program documentation |
مستند سازی برنامه |
program line |
فرش های همگون [اصطلاحا به فرش های اطلاق می شود که از نظر نقشه مشابه بوده ولی اندازه آنها با یکدیگر متفاوت باشد.] |
program cost |
مخارج اجرای یک برنامه مخارج پیش بینی شده |
program specification |
مشخصه برنامه |
program flowchart |
نمودارگردشی برنامه |
program flowchart |
نمودارگردش کار برنامه |
program flowchart |
روند نمای برنامه |
program flow |
روند برنامه |
program flow |
گردش برنامه |
program file |
فایل برنامه |
program execution |
اجرای برنامه |
program budget |
بودجه برنامهای |
target program |
برنامه مقصود |
program testing |
تست برنامه |
proprietary program |
برنامه اختصاصی |
reentrable program |
برنامه قابل بازگذشت |
reentrant program |
برنامه بازگذشتی |
program product |
محصول برنامه |
program priority |
اولویت برنامه |
program package |
بسته برنامه |
program overlay |
جایگذاشت برنامه |
program of targets |
برنامه اماجها |
program of targets |
برنامه هدفها |
program of instruction |
برنامه تدریس |
program of instruction |
برنامه اموزش |
relocatable program |
برنامه جابجاپذیر |
program music |
موزیکی که نماینده یک رشته رویدادهاو منظره ها باشد |
program module |
واحد برنامه |
program manager |
بخش اصلی ویندوز که کابر می بیند |
program manager |
مدیر برنامه ها |
program product |
فراورده برنامه |
program proving |
اثبات برنامه |
program testing |
ازمایش برنامه |
program switch |
گزینه برنامه |