Dictiornary-Farsi | oblique question | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 143 (7 milliseconds)

English	Persian
oblique question	پرسش غیرمستقیم


Other Matches

oblique	اریب
oblique	غیر مستقیم منحرف
oblique	حاده یا منفرجه مورب
oblique	کج
oblique	مورب
oblique	عکس مورب
oblique	مایل کج
oblique	طرح حرف عادی کج
oblique	مایل
oblique section	برش اریب
oblique fire	اتش مورب
oblique fire	اتش جانبی
oblique system	سیستم مایل
oblique joint	شکستگی کج
oblique lattice	شبکه مایل
high oblique	عکس هوایی موربی که ازارتفاع زیاد گرفته شده و افق فاهری عکس در ان مشاهده میشود
oblique section	مقطع اریب
oblique compartment	زمین مورب
oblique section	مقطعی که بوسیله صفحه اریب جسم رابرش بدهد
oblique projection	تصویر مورب
oblique compartment	قسمتی از زمین که محورطولی ان نسبت به سمت حرکت یکانها به طور مایل قرار گرفته باشد
oblique projection	تصویر مایل
oblique projection	نمایش اجسامی درروی صفحه بوسیله تصویرمایل
oblique rotation	چرخش مایل
oblique plane	سطح مورب
oblique perspective	پرسپکتیو مایل
low oblique	عکس مایل پایین
oblique perspective	پرسپکتیوی که تمام خطوط اصلی ان مایل باشد
oblique angle	زاویه تند
oblique angle	یا باز
oblique bond	رج چینی کلاغ پر
oblique case	حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
oblique weir	در تصویر افقی سرریزی استکه تاج ان نسبت به جریان اب مایل باشد
right oblique march	میل به راست رو
oblique cone	مخروط اریب [ریاضی]
oblique section	مقطع مایل
external oblique	ماهیچهمورببیرونی
oblique edged scraper	رنده کج
mil gridded oblique	عکس مایل شبکه بندی شده به مقیاس میلیمی
left oblique march	میل به چپ رو
left oblique march	فرمان میل به چپ رو
oblique shock wave	موج ضربهای مایل
There's a question mark [hanging] over the day-care clinic's future. [A big question mark hangs over the day-care clinic's future.]	آینده درمانگاه مراقبت روزانه [کاملا] نامشخص است.
to p any one with question	کسی را سوال پیچ کردن
to have a question for somebody	از کسی سئوالی داشتن
I have a question.	من یک سئوال دارم.
that is not the question	موضوع این نیست
Might I ask a question?	اجازه می دهید یک سئوال بکنم؟
That's out of the question.	این غیرممکن است که عملی بشود.
to ask somebody a question	از کسی سئوالی پرسیدن
without question	بی شک بدون شک بی تردید محققا بی چون وچرا
this very question	دقیقا همین پرسش
out of the question <idiom>	غیرممکن
to p any one with question	کسی را از پرسش زیاد بستوه اوردن
to ask somebody a question	ازکسی سئوالی کردن
there is no question but that.	شکی نیست که) .00000
beside the question	خارج از موضوع
that is not of the question	این خارج ازموضوع است
out of question	خارج از موضوع
question	استفهام مسئله
question	مورد تردیدیا اعتراض قرار دادن
question	سوال
beside the question	پرت
question	تحقیق کردن از
question	تردید کردن در
question	تردید پرسش
question	پرسیدن تحقیق کردن
in question	موضوع بحث
in question	موردبحث
question	موضوع قضیه شکنجه کردن به منظوراقرار گرفتن
question	پرسش
question	موضوع
open to question <adj.>	مورد شک
pose a question	سوال مطرح کردن
This question is not at issue.	بحث روی این موضوع نیست.
raise a question	مطرح کردن سوال
I don't think there's any question about it.	من فکر نمی کنم که در مورد آن تردیدی وجود داشته باشد.
pop the question <idiom>	تقاضای ازدواج
To discuss a question with someone .	موضوعی را با کسی مطرح کردن
His honest is beyond question.	دردرستی اوحرفی نیست
open to question <adj.>	مشکوک
question mark	پرسش نشان
That is a separate question.	این جدا از موضوع بحث ما است.
That is a separate question.	این یک موضوع جدایی است.
question mark	" که نشان دهنده این است که یک حرفی در این محل تط ابق ایجاد میکند
question marks	علامت سوال
question marks	پرسش نشان
question marks	" که نشان دهنده این است که یک حرفی در این محل تط ابق ایجاد میکند
the German question	مسئله آلمان [تاریخ] [بحث یکی سازی بین ۳۷ دولت آلمانی زبان در قرن ۱۹]
to beg the question	در پاسخ به پرسشی جاخالی دادن
to beg the question	طفره رفتن از پرسشی
the year in question	سالی که مورد بحث است
There are two sides to every question . <proverb>	هر مساله ای دو جنبه دارد.
Answer me this question.	جواب این سؤالم را بده
it is a question of money	پول است
put to the question	برای گرفتن اعتراف زجر دادن
question answer	سئوال- جواب
question answer	صف
question answer	صف بستن
question answer	در صف گذاشتن
question in dispute	موضوع متنازع فیه
question in dispute	مسئله متنازع فیه
rhetorical question	مسئله مربوط بمعانی بیان سوالی که برای تسجیل موضوعی بشود
call in question	تردید کردن در
put the question	مذاکرات را کافی دانستن ورای گرفتن
previous question	موضوع کفایت یا عدم کفایت مذاکرات
cross question	استنطاق
it is a question of money	موضوع بسته به
it is a question of money	موضوع پول است
indirect question	پرسش غیرمستقیم
i asked him a question	سئوالی از اوپرسیدم
i asked him a question	چیزی ازاو پرسیدم
i asked him a question	پرسشی از او کردم
essay question	سوال انشایی
cross question	سئوال بطریق استنطاق
cross question	بازجویی
sides of the question	اطراف موضوع
buring question	مسئله هیجان اور
leading question	سوال تلقینی
to pose a question to any one	ازکسی سئوالی
to pose a question to any one	پرسیدن
cross-question	استنطاق کردن
cross-question	بدقت جویاشدن از
question tag	جملاتپرسشتفکیدی
question-master	فردپرسشگردریکمسابقهیاامتحان
trick question	سوالیکهجوابآننادرستاست
leading question	پرسش راهنمایی کننده
to call in question	تردیدکردن در
the eastern question	مسئله خاور
the goods in question	کالای موردبحث
the question referred to above	موضوعی که در بالا بدان اشاره شد
the tax in question	مالیات موضوع بحث
to pop the question	پیشنهاد عروسی کردن
question mark	علامت سوال
to beg the question	نکته مورد منازعه رامسلم فرض کردن
To bring up a topic(question).	سؤالی را پیش کشیدن
open ended question	پرسش باز پاسخ
to put a [big] question mark over something	چیزی را نامشخص [نامعلوم ] کردن
I foud myself in opposition to my friends on this question .	در مورد این موضوع نظریات مخالفی با دوستانم داشتم
To raise a question . To bring up a matter .	موضوعی رامطرح کردن
Excepting [With the exception of] two students, no one could answer the last question correctly.	به غیر از دو دانش آموز هیچ کس نتوانست آخرین پرسش را درست پاسخ بدهد.
The striker's injury puts a question mark over his being fit in time for the tournament.	آسیب مهاجم آمادگی سر موقع او [مرد] را برای مسابقات نامشخص می کند.

oblique question

پرسش غیرمستقیم