English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 92 (6 milliseconds)
English Persian
observed altitude ارتفاع حقیقی
observed altitude altitude true : syn
Other Matches
observed رعایت کردن
that must be observed واجب الرعایه
observed بجا اوردن
observed نظردادن
observed افهار عقیده کردن
observed معاینه کردن
observed مراعات کردن مشاهده کردن
observed ملاحظه کردن
observed دیدن
observed گفتن برپاداشتن
observed دیدبانی کردن
observed مشاهده کردن
the observed of all observers کسیکه توجه همه سوی اوست
observed chart طرح تیر دیدبانی شده
Protocol must be observed. تشریفات باید رعایت شود
observed score نمره مشاهده شده
observed frequency بسامد مشاهده شده
observed fire تیر دیدبانی شده
take the altitude sight a take
altitude بلندا
altitude فرازا
altitude بلندی
altitude ارتفاع
altitude فراز منتها درجه
altitude مقام رفیع منزلت
altitude بلندی از سطح دریا
altitude ارتفاع از سطح دریا
altitude ارتفاع هواپیما
cruising altitude ارتفاع ثابت پرواز هواپیما
decision altitude ارتفاع نهایی مسیرفرودهواپیمای بی خلبان حداکثرارتفاع در مسیر فرود
drop altitude ارتفاع پرش
negative altitude ارتفاع هواپیما را تصحیح کنید
negative altitude ارتفاع غلط است
drop altitude ارتفاع بارریزی
low altitude ارتفاع پایین
jump altitude ارتفاع مناسب برای پرش چتربازان
jump altitude ارتفاع پرش
exmeridian altitude ارتفاع فوق نصف النهاری هواپیما ارتفاع نصف النهاری
high altitude از ارتفاع زیاد
high altitude ارتفاع زیاد
ocant altitude ارتفاع خارج از حدود مانع ارتفاع بالای مانع
altitude scale ارتفاعدیجیتالی
altitude clamp گیرهتنظیمارتفاع
true altitude altitude observed
transition altitude ارتفاع استاندارد هواپیما ارتفاع هواپیما طبق جداول فنی پرواز
sextant altitude ارتفاع اندازه گیری شده ستارگان ارتفاع سکستانتی
safe altitude ارتفاع تامین ارتفاع بی خطر
safe altitude ارتفاع امن
release altitude ارتفاع رها کردن بمب
rated altitude ارتفاعی که در ان موتورپیستونی بیشترین توان رادارد
radar altitude ارتفاعی که بوسیله راداربطور خودکار به هواپیماداده میشود ارتفاع راداری هواپیما
pressure altitude ارتفاع از روی دستگاه فشارسنج هواپیما ارتفاع فشارسنجی
pitch altitude زاویه بین محور طولی رسانگر و صفحه مرجع
low altitude ارتفاع کم ارتفاع پست
cruising altitude ارتفاع پرواز
absolute altitude ارتفاع مطلق
altitude sickness حال به هم خوردگی در اثرارتفاع هواپیما مرض ناشی از زیاد شدن ارتفاع هواپیما
altitude sickness کسالت در اثر ارتفاع زیاد
altitude separation حد سطوح مبنای ارتفاع
altitude separation اختلاف ارتفاع سطوح مبنای ارتفاع
altitude intercept رهگیری در ارتفاع بالا
altitude hole ناحیه کور در منطقه دید رادار
altitude height سطح مبنای اندازه گیری ارتفاع هواپیما ارتفاع هواپیما از سطح مبنا
altitude delay افت ارتفاع امواج رادار
altitude datum سطح مبنای ارتفاع سنجی
altitude datum ارتفاع از سطح دریا
altitude circle صفحه ارتفاع سنج هواپیما
altitude azimuth عقربه نشان دهنده ارتفاع هواپیما دستگاه نشان دهنده ارتفاع هواپیما
altitude acclimatization عادت کردن به ارتفاع منطقه
absolute altitude ارتفاع هواپیمانسبت به سطح زمین
altitude sickness ناخوشی ارتفاع
altitude sickness ازاربلندی
critical altitude ارتفاعی که از ان بالاتر کاردستگاهها مختل میشود
computed altitude ارتفاع حساب شده
computed altitude ارتفاع محسوب
command altitude ارتفاع فرمان داده شده برای پرواز ارتفاع تعیین شده برای هواپیمای رهگیر
calibrated altitude ارتفاع تنظیم شده هواپیما
cabin altitude فشار کابین برحسب فشارمعادل ارتفاع بالای سطح زمین
calculated altitude ارتفاع محاسبه شده
calculated altitude ارتفاع تنظیم شده
barometric altitude ارتفاع بارومتری هواپیما
altitude slot منطقه کور در میدان دید رادارجانبی
altitude tints گویا کردن نقشه
altitude tints لایههای رنگ ارتفاع نما در روی نقشه
critical altitude ارتفاع بحرانی
apparent altitude ارتفاع فاهری هواپیما ارتفاع عملی هواپیما
astro altitude ارتفاع نجومی
attack altitude ارتفاع تک
altitude fine adjustment دستگاه تنظیم دقیق
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com