Dictiornary-Farsi | obstacle race | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 113 (6 milliseconds)

English	Persian
obstacle race	مسابقه دو با پرش موانع


Other Matches

obstacle	گیر
obstacle course	میدان موانع
obstacle	پابند
obstacle	پاگیر
obstacle	سد جلو راه محظور
obstacle	رداع
obstacle	مانع
beach obstacle	مانع ساحلی
antitank obstacle	مانع ضد تانک
What is the main obstacle ?	مانع اصلی چیست ؟
to brak through an obstacle	مانعی را برطرف کردن
obstacle sense	حس مانع یابی
natural obstacle	مانع طبیعی
race	سینی لغزنده
race	جوی
race	نهر
race	جدار
race	قاب
race	مسابقه سرعت
race	وضعیت خطا در یک مدار دیجیتا که وضعیت یا خروجی مدربستگی به زمان بندی دقیق بین سیگنالهای ورودی دارد.
race	ابراهه
race course	میدان مسابقه
race	طوقه لغزنده
race	سرسره ریل
race	نژاد
race	مسابقه دادن بسرعت رفتن
race	دویدن
race	مسابقه
race	گردش
race	دور
race	طایفه
race	دوران مسیر
race	نسل تبار
race	اسب دوانی
race	طبق ه
race	قوم
race	ریل لغزنده
selling race	مسابقه فروش اسب
selling race	مسابقه اسب دوانی که در ان اسب برنده بمعرض مزایده گذارده میشود
stage race	مسابقه مرحلهای دوچرخه سواری
tail race	کانال هدایت اب از توربین به خارج
row a race	مسابقه کرجی رانی دادن
road race	دو ماراتون
race ring	سینی دوار
sack race	مسابقه دو درحالیکه پای مسابقه دهنده در کیسه پیچیده
relay race	دو امدادی
race ring	رینگ لغزنده سرسره لغزنده طوقه دوار
race ring	رینگ و پایه مسلسل
race ring	طوقه سرسرهای
race glass	دوربین ویژه برای تماشای مسابقه
the black race	نژاد سیاه
the hu man race	نژادانسان
the hu man race	نوع بشر
the human race	بشریت
rat race <idiom>	رها کردن ،تنها گذاشتن
A hurdle race .	مسابقه دو با مانع
race relations	روشیکهافراددرمسابقهبایکدیگررابطهدارند
race meeting	برگزاریچنددورمسابقهاسبدوانیدریکدورمسابقه
human race	بشریت
arms race	مسابقه تسلیحاتی
to time a race	وقت مسابقهای را نگاه داشتن
to run a race	در مسابقه دویدن یاشرکت کردن
to row a race	در مسبابقه کرجی رانی شرکت کردن
to ride a race	در اسب دوانی شرکت کردن
tide race	جذر و مد سریع اب دریا
the white race	نژادابیض
the white race	نژادسفید
the human race	نوع بشر
rat race	عملیات رقابت امیز عنیف وشتاب امیز
he has run his race	است
he has run his race	خودراپیموده
he has run his race	دوره
foot race	مسابقه راهپیمایی
harness race	مسابقه ارابه رانی
front race	پیشتازی
race walking	مسابقه راهپیمایی
flat race	مسیر هموار بی مانع اسبدوانی
figure race	مسابقه اتومبیلرانی درمسیری بشکل 8 لاتین
endurance race	مسابقه اتومبیلرانی استقامت
endurance race	مسابقه استقامت
drag race	مسابقه اتومبیلرانی سرعت
conditional race	مسابقه مشروط با ارابه
claiming race	مسابقه اسبهای هم قیمت
bearing race	جدار یاتاقان
race horse	اسب مسابقه
head race	تنوره اسیاب
head race	کانال هذایت اب به توربین
mill race	جوی اسیاب
nursey race	مسابقه اسبهای 2 ساله
match race	مسابقه دو بین دو نفر
point race	مسابقه دوچرخه سواری طولانی چند مرحلهای
post race	مسابقهای که صاحب اسب قبلا نام اسب را ثبت میکند
produce race	مسابقه بین اسبهایی که هنوزکره نداشته اند
race card	برنامه اسب دوانی
race condition	حالت نامعینی که به هنگام عملکرد همزمان ددستورالعملهای دو کامپیوتربوجود می اید و امکان شناخت این مسئله که کدام یک از انها ابتدا تمام خواهند شدوجود ندارد
mill race	اب اسیاب
horse race	مسابقه اسب دوانی
hurdle race	اسب دوانی با پرش از موانع
maiden race	مسابقه بین اسبهایی که هرگز برنده نشده اند
master race	نژاد برتر
middle distance race	دو نیمه استقامت 008 تا0051 متر
Slow but sure wins the race. <proverb>	پیروزى از آن کسى است که آهسته و مطمئن مى رود .
to poach a start in race	نا بهنگام پیش افتادن
currency depreciation race	تجدید نظر در قیمت پول جاری
currency depreciation race	تخفیف قیمت پول رایج کشور نسبت به پول سایرممالک که باعث افزایش صادرات میشود
Adegenerate ( decadent ) race .	نژاد فاسد
weight for age race	مسابقه اسبها با وزنهای طبق جدول سنی
special weight race	مسابقهای که تعیین وزن اضافی ارتباطی با جدول وزن نسبت به سن ندارد
optional claiming race	مسابقهای که صاحب اسب ازادی در فروش یا خودداری از فروش اسب دارد
to poach a start in race	بدون حق در مسابقه دوازدیگران جلو زدن
slow and steady wins the race	اسب تازی دوتک روبشتاب شتراهسته میرودشب وروز
To win the match(race,contest).	مسابقه رابردن