English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 125 (7 milliseconds)
English Persian
of solid build خوش بنیه
Other Matches
build up بالا بردن توان رزمی نیروها
build گونه خاص یک برنامه
build درست کردن
build بناکردن
build ساختن
build-up نیروی کمکی تقویت نیروها
build up نیروی کمکی تقویت نیروها
build up جمع کردن ذخایر
build up پر کردن انبار
build-up بالا بردن توان رزمی نیروها
build-up جمع کردن ذخایر
build-up پر کردن انبار
build-ups جمع کردن ذخایر
macrosplanchnic build هیکل درشت تنه
jerry build با مصالح ارزان ساختمان کردن
jerry build بنا سازی کردن
body build هیکل
build-ups نیروی کمکی تقویت نیروها
build-ups بالا بردن توان رزمی نیروها
jerry build سرهم بندی کردن
build up beam تیر ساخته شده
build-ups پر کردن انبار
to build one's hope upon امید خودراروی 0000قراردادن
build up section مقاطع مرکب
to build up areputation شهرت یا ابرویی برای خوددرست کردن
build up lining پوشش مرکب
To build on sand. کار بی اساس کردن
to build castles in the air هوس خام پختن
To build up a reputation . To make a name. شهرتی بهم زدن
critical build up resistance مقاومت بحرانی برای تحریک خودی
to build castles in the air خیالات خام پختن
To construct( build ) roads and buildings. جاده وساختمان ساختن
to [build / erect / put up] a fence حصاری ساختن
solid جسم [بدن]
solid بدن [کالبد]
solid تن
solid قابل اطمینان
solid looking دارای قیافه جامد وبیروح
solid تنه
solid چاپگری که از شکل حرف کامل برای چاپ یک حرکت استفاده کند مثل چاپگر -daisy wheel
solid توپر سخت محکم
solid سه بعدی
solid استوار
solid سخت پا
solid قوی خالص
solid ناب
solid بسته
solid منجمد سخت
solid یک پارچه
solid مکعب
solid مکعب حجمی
solid یکسان فضائی
solid دج
solid محکم
solid تیمی با بازیگران خوب
solid جامد
solid سه بعدی سایه دار ایجاد میکند
solid خطایی که همیشه در حین استفاده از یک وسیله ایجاد میشود
solid رنگی که روی صفحه نمایش نمایش داده میشود یا روی چاپگر رنگی چاپ میشود بدون اینکه ترکیب شود
solid ز جسم
solid توپر نیرومند
solid یکپارچه
solid ماده جامد سفت
solid سخت
solid ثابت
solid پر
solid توپر
solid propellant سوخت جامد
solid support تکیه گاه جامد
solid wire سیم تک رشته
Seven solid years. هفت سال تمام (پیاپی،آز گار )
solid shot ساچمهخالص
It must have a solid foundation. اساس کار باید محکم باشد
solid dam سد کور
This is a very solid car. این اتوموبیل خیلی محکم است
solid figure تن
solid figure بدن [کالبد]
solid figure جسم [بدن]
solid figure تنه
solid fuel سوخت جامد
solid dike اب بند
solid door لنگه در توپر
solid geometry هندسه سه بعدی
solid geometry هندسه فضایی
solid geometry هندسه ی فضایی
solid jet فوران پر
solid line خط پر
solid partition جداگر یکپارچه
solid dam سد بی دررو
solid color رنگ یکدست
solid body جسم سخت
solid-state وسیله الکترونیکی که با اثرات سیگنالهای الکترونیکی یا مغناطیسی در ماده نیمه هادی کار میکند
solid-state وسیله ذخیره حافظه با وضعیت ساکن
solid-state مربوط به وسایل نیمه هادی
color solid سه بعدی رنگ نما
monoatomic solid جامد تک اتمی
regular solid کثیرالاضلاع پنج ضلعی منظم
solid angle زاویه سه بعدی مخروط وامثال ان
solid angle زاویه فضایی
solid shaft محور توپر
solid sodding پوشش یکدست چمنی
solid state نیمه هادی
crystalin solid جامد متبلور
solid solution کریستال مخلوط
solid state حالت جامد
solid floor کف زیر بر
solid solution محلول جامد
gas solid chromatography کروماتوگرافی گاز- جامد
solid state diffusion پخش حالت جامد
solid state device دستگاه حالت جامد
airless solid injection تزریق بدون کمپرسور
solid state component مولفهء حالت جامد
solid state cartridge کارتریج نیمه هادی
solid-state laser لیزر حالت جامد [فیزیک]
solid state physics فیزیک حالت جامد
solid-shade dyeing رنگرزی یکنواخت
solid-shade dyeing یکدست و همرنگ
solid-rocket booster راکدثابتبالارونده
unit solid angle زاویه واحد فضایی
solid state cartridge کارتریج حالت جامد
substitutional solid solution محلول جامد جانشینی
solid rubber tyre لاستیککائوچوییسفت
solid state circuitry مدارات حالت جامد
Iranian goods are usally solid. جنس ساخت ایران غالبا" محکم است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com