English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 83 (5 milliseconds)
English Persian
offer a sacrifice قربانی کردن
Other Matches
sacrifice قربانی کردن
self-sacrifice فداکاری
sacrifice قربانی
sacrifice قربانی برای شفاعت فداکاری
sacrifice قربانی دادن فداکاری کردن
sacrifice قربانی کردن جانبازی
sacrifice از دست دادن
sacrifice عقیقه
self sacrifice از خود گذشتگی
self sacrifice فداکاری
burnt sacrifice قربانی سوخته یا سوختنی
two bishops sacrifice قربانی دو فیل
two bishops sacrifice قربانی لاسکر
back sacrifice throw افکندن حریف ازپشت
equal sacrifice theory نظریه برابری فداکاری
equal sacrifice theory برطبق این نظریه
equal sacrifice theory مالیات بایدمتناسب با قدرت پرداخت افرادباشد
back sacrifice throw فن تومئوناگه
In the short term, it may be wiser to sacrifice profit in favour of turnover. برای دوره کوتاه مدت مصلحت دیده می شود که سود را به نفع فروش فدا دهند.
on offer فروشی
on offer اماده برای فروش
One could be taken up on ones offer. تعارف آمد نیامد دارد
to offer تقدیم کردن [دادن]
to offer عرضه کردن [ کالا]
offer پیشنهاد
offer تقدیم
offer پیشکش ارائه
offer پیشنهاد
offer پیشنهاد کردن
offer عرضه کردن
offer عرضه
offer افهار یاابراز کردن
offer بدست اوردن
offer تقدیم داشتن
offer ایجاب
offer پیشکش کردن عرضه
offer پیشنهاد کردن پیشنهاد
to spurn an offer دعوتی راردکردن
to offer at any thing دست بکاری زدن
to offer an explanation توضیح دادن
to offer an excuse بهانه انگیختن
to offer at any thing بکاری مبادرت ورزیدن
Offer him some chocolates. به ایشان شکلات تعارف کنید
to offer a reward [for] عرضه کردن پاداشی [برای]
withdraw an offer پیشنهادی را پس گرفتن
to offer one's condolences تسلیت عرض کردن
to offer one's sympathies to somebody به کسی تسلیت گفتن
May I offer you a cigarette? اجازه می فرمایید من به شما یک نخ سیگار تقدیم کنم؟
to offer somebody a lift به کسی پیشنهاد سواری دادن کردن
to offer an excuse پوزش خواستن عذرخواهی کردن
to offer an excuse عذر اوردن
offer curve منحنی قیمت مصرف
offer curve منحنی پیشنهاد
offer and demand عرضه و تقاضا
offer and acceptance ایجاب و قبول
offer an excuse عذر اوردن
money off offer فروش با تخفیف
make an offer ایجاب
firm offer پیشنهاد ثابت
firm offer پیشنهاد قطعی
counter offer عرضه متقابل
counter offer پیشنهاد متقابل
acceptance of offer قبولی پیشنهاد
offer for sale پیشنهاد جهت فروش
offer one's hand دست را جلو بردن
to offer an apology عذر خواهی کردن
to offer an apology پوزش خواستن
trial offer عرضه ازمایشی
sampling offer عرضه ازمایشی
offer to purchase پیشنهاد جهت خرید
offer to purchase پیشنهاد خرید
acceptance of offer پذیرش پیشنهاد
offer to buy something حاضر به خرید چیزی شدن
offer one's hand پیشنهادعروسی دادن
offer round به همه تعارف کردن
To turn down (reject) an offer. پیشنهادی را رد کردن
our offer to render a service حاضر شدن ما برای اینکه خدمتی بکنیم
joint product offer فروش یک کالا همراه با کالای دیگر
An insincere offer(gesture). تعارف خشک وخالی
money refund offer فروش قابل پس دادن
to take a rain check [ raincheck] on an offer [American E] رد کردن درخواستی و قول دعوت بعدی
Is your price offer ( quotation ) stI'll open ( valid ) ? آیا پیشنهاد قیمت شما کماکان بقوت خود با قی است ؟
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com