Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
office grapevine
سخن چینی
[در دفتری یا شرکتی]
Other Matches
grapevine
تاک
through the grapevine
<idiom>
از اشخاص دیگری پرسیدن
grapevine
[تزئینی به شکل درخت انگور]
[معماری]
grapevine
درخت انگور
grapevine
سخن چینی
[اصطلاح مجازی]
grapevine
شهرت
grapevine
مو شایعه
I heard it through the grapevine.
افرادی به طورغیر رسمی به من آگاهی دادند.
I heard through the grapevine that ...
<idiom>
من به طور غیر رسمی مطلع شدم که ...
[اصطلاح]
grapevine throw
پس لنگ
Hear it on the grapevine
<idiom>
[شنیدن شایعه در مورد شخصی یا چیزی]
back grapevine throw
سگک سر پا
arm roll and grapevine
بغل رومی
little office
نماز مخصوص حضرت مریم
office
کامپیوتر کوچک
office
مناسب برای استفاده در شرکت
office
استفاده از ماشین و کامپیوتر برای انجام کارهای معمولی اداره
office
اتاق یا ساختمانی که شرکتی کار میکند یا کار تجاری انجام میشود
in office
در دفتر
office
وفیفه
to i. anyone with an office
به کسی منصب دادن
Near our office .
نزدیک اداره ما
to r. any one in an office
کسی رادوباره به منصبی گماشتن
office
دفتر
office
دفتر کار
office
محل کار اداره
office
خدمت
office
کار وفیفه
office
اشتغال
office
مسئولیت احرازمقام
office
مقام
office
اداره
office
محل کار
office
شغل عمومی
office
اطاق
office
اطاق دفتر
office
منصب
office
شغل
subhome office
شعبه دفتر اصلی
stationery office
اداره انتشارات پارلمانی ورسمی
site office
دفتر مشاوراملاک
site office
دفتر ساختمانی
removal from office
عزل
subhome office
شعبه اصلی یک اداره
tenure of office
تصدی
tenure of office
زمامداری
the foreign office
وزارت خارجه
ticket office
محل فروش بلیت
ticket office
باجه
office hours
ساعات اداری
to solicit an office
درخواست ازیک شرکت
registered office
اقامتگاه قانونی شرکت
record office
اداره بایگانی کل
office hours
ساعات کار
office of records
دفتر بایگانی
office manager
رئیس دفتر
office of records
بایگانی یا دفتراسناد و مدارک
office of the future
ادارهای که استفاده گستردهای از کامپیوتر
office of the future
ارتباطات داده و سایر تکنولوژیهای الکترونیکی بعمل می اورد
office work
کار اداری
paperless office
اداره بی کاغذ
patent office
اداره ثبت اختراعات
period of office
دوره تصدی
police office
کلانتری
police office
پاسگاه پلیس
printing office
چاپخانه
purchasing office
قسمت خرید
purchasing office
دفتر خرید
office manager
رئیس اداره
office-holder
صاحب منصب دولت
office-holder
کارمند دولت
Where is the post office?
پستخانه کجاست؟
Where is the booking office?
باجه رزرو بلیت کجاست؟
Where is the booking office?
باجه بلیت فروشی کجاست؟
Where is the ticket office?
باجه بلیت فروشی کجاست؟
information office
دفتر اطلاعات
ticket office
باجه فروش بلیت
government office
اداره دولتی
the relevant office
اداره مسیول
office chair
صندلی اداری
office chair
مبل اداری
out of
[outside]
office hours
خارج از ساعات اداری
booking office
باجه رزرو بلیت
ticket office
باجه بلیت فروشی
booking office
باجه فروش بلیت
office-holder
صاحب مقام
office-holder
دیوان سالار
office-holder
دیوان گر
office-holders
صاحب منصب دولت
office-holders
کارمند دولت
office-holders
صاحب مقام
office-holders
دیوان سالار
office-holders
دیوان گر
office tower
برجکارهایاداری
booking office
گیشهفروشبلیط
placement office
موسسهکاریابیبرایفارغالتحصیلان
sorting office
مکانیکهدرآننامهها بستههاو....باتوجهبهآدرسگیرندهدستهبندیمیشوند
Outside office hours.
خارج از وقت اداری
To assume office .
عهده دار مقامی ( سمتی ) شدن
A new government wI'll take office .
حکومت جدیدی سر کار خواهد آمد
office copy
رونوشت مصدق
register office
اداره ثبت احوال
electronic office
محل تجهیزات الکترونیکی دفتر الکترونیکی
central office
مرکز تلفن
during his tenure of office
درمدت تصدی او
drawing office
دفتر طراحی
drawing office
دفتر نقشه کشی
war office
وزارت جنگ
central office
تلکس و تلگراف
central office
دفتر مرکزی
end office
دفتر انتهایی
end office
شعبه جز
head office
اداره مرکزی
governor's office
فرمانداری
good office
مساعی جمیله
front office
سیاستمداران وگردانندگان یک سازمان
finance office
اداره دارایی
exchange office
مرکز تلفن خودکار
engineering office
دفتر طراحی دفتر مهندسین مشاور
engineering office
دفتر مهندسی
census office
اداره امار و ثبت احوال
census office
دایره سجل و احوال
post office
پستخانه
box office
باجه بلیط فروشی
box office
گیشه فروش بلیط ورودیه نمایش
registry office
اداره ثبت
Home Office
وزارت داخله
Home Office
وزارت کشور
office automation
خودکارسازی اداری خودکارسازی دفتری
Foreign Office
وزارت امور خارجه
post office
اداره مرکزی پست
post office
محل ذخیره اصلی پیام ها برای کاربران شبکه محلی
cash office
صندوق
cash office
دایره صندوق
branch office
دفتر شعبه
branch office
شعبه
automated office
دفتر خودکار
audit office
اداره حسابرسی
audit office
دفتر حسابرسی
head office
دفتر مرکزی
main office
مرکز اصلی
office computer
کامپیوتر اداری
jack in office
رسیده است
job office
دفتر کارگاه
office building
ساختمان اداری
office boy
فراش
lawyer's office
دارالوکاله
office boy
پیشخدمت
office attorney
وکیل دفتر
labour office
اداره کارگزینی
land office
اداره املاک وثبت اراضی
notary office
محضر
notary office
دفتر اسناد رسمی دفتر خانه
lawyer's office
دفتر وکالت
jack in office
ادم باد درسرکه تازه بمقام
investiture with an office
برگماری بکار
india office
وزارت هند
india office
اداره امورهندوستان
holy office
جامعه راهبان ومومنین
inquiry office
اداره خبر گیری
inquiry office
دفتر اطلاعات
office bearer
بعدا پرسیده شود
intelligence office
دفتر راهنمایی
intelligence office
دفتر اطلاعات
intermediate office
مرکز میانی
investiture with an office
اعطای منصب
office of the public prosecutor
دادسرا
administrative contracting office
دفتر استخدام کارگزینی
administrative contracting office
دفتراداری
army post office
پستخانه نیروی زمینی
army post office
شعبه پستی نیروی زمینی
Home Office
[British E]
دفتر وزارت کشور
office information system
سیستم اطلاعات اداری
vehicle registration office
اداره راهنمایی و رانندگی
office swivel chair
صندلی گردان اداری
notary public's office
دفتر اسناد رسمی
notary public office
اسنادرسمی
Home Office
[British E]
دفتر وزارت داخله
notary public office
دفتر
natary public's office
محضر
civil status office
دفتر سجل و احوال
command issuing office
دفتر توزیع فرامین یکان
command issuing office
دفترتوزیع دستورالعملهای یکان
joint petroleum office
دفتر امور سوخت رسانی مشترک نیروهای مسلح درصحنه عملیات
The hell with the company (office).
گور بابای شرکت ( اداره )
Several engineeres were removed from office.
چندین مهندس از کار بر کنار شدند
head office of company
مرکز اصلی شرکت
telephone central office
مرکز تلفن خودکار
general posr office
اداره مرکزی پست در لندن
central telegraph office
مرکز تلگراف اصلی
to marry at a registry office
در دفتر ثبت یا محضر رسمی ازدواج کردن
main center office
مرکز اصلی ارتباطات
post office order
چک یا حواله پستی
Currency exchange office
صرافی
land office business
کار وسیع وبسیط وسریع کارپر سود یا پر موفقیت
public prosecutor's office
دادسرا
lost property office
دفتر اشیای گم شده
left-luggage office
دفتر بار امانتی
Where is the left-luggage office?
دفتر بار امانتی کجاست؟
Where is the nearest exchange office?
نزدیکترین صرافی کجاست؟
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com