English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
office of the public prosecutor دادسرا
Search result with all words
public prosecutor's office دادسرا
Other Matches
public prosecutor دادستان
public prosecutor مدعی العموم
notary public's office دفتر اسناد رسمی
natary public's office محضر
notary public office دفتر
notary public office اسنادرسمی
prosecutor پیگرد
prosecutor تعقیب قانونی
prosecutor پیگرد کننده تعقیب کننده
speaking with prosecutor در جرایم علیه افراد که از نوع جنحه باشددادگاه به متهم اجازه میدهد که پیش از شروع رسیدگی با شاکی صحبت کند وهر گاه او رضایت خود رااعلام کند مجازات مرتکب تخفیف کلی پیدا میکند
assistant prosecutor دادیار
speaking with prosecutor توافق باشاکی
Federal Prosecutor General وزیر دادگستری فدرال
Federal Prosecutor General دادستان کل
office شغل
office مقام
office شغل عمومی
office مسئولیت احرازمقام
office محل کار
office اداره
office منصب
office اشتغال
office دفتر
office کار وفیفه
office خدمت
office دفتر کار
office اطاق
office کامپیوتر کوچک
to i. anyone with an office به کسی منصب دادن
to r. any one in an office کسی رادوباره به منصبی گماشتن
office اتاق یا ساختمانی که شرکتی کار میکند یا کار تجاری انجام میشود
office استفاده از ماشین و کامپیوتر برای انجام کارهای معمولی اداره
office مناسب برای استفاده در شرکت
office وفیفه
office اطاق دفتر
little office نماز مخصوص حضرت مریم
Near our office . نزدیک اداره ما
office محل کار اداره
in office در دفتر
tenure of office تصدی
printing office چاپخانه
front office سیاستمداران وگردانندگان یک سازمان
out of [outside] office hours خارج از ساعات اداری
finance office اداره دارایی
exchange office مرکز تلفن خودکار
engineering office دفتر طراحی دفتر مهندسین مشاور
good office مساعی جمیله
office attorney وکیل دفتر
governor's office فرمانداری
head office اداره مرکزی
head office دفتر مرکزی
police office پاسگاه پلیس
holy office جامعه راهبان ومومنین
police office کلانتری
period of office دوره تصدی
engineering office دفتر مهندسی
purchasing office قسمت خرید
purchasing office دفتر خرید
subhome office شعبه اصلی یک اداره
subhome office شعبه دفتر اصلی
stationery office اداره انتشارات پارلمانی ورسمی
office chair مبل اداری
site office دفتر مشاوراملاک
war office وزارت جنگ
site office دفتر ساختمانی
removal from office عزل
registered office اقامتگاه قانونی شرکت
record office اداره بایگانی کل
drawing office دفتر نقشه کشی
drawing office دفتر طراحی
during his tenure of office درمدت تصدی او
electronic office محل تجهیزات الکترونیکی دفتر الکترونیکی
end office دفتر انتهایی
end office شعبه جز
patent office اداره ثبت اختراعات
paperless office اداره بی کاغذ
office of the future ادارهای که استفاده گستردهای از کامپیوتر
lawyer's office دارالوکاله
lawyer's office دفتر وکالت
office of records بایگانی یا دفتراسناد و مدارک
office of records دفتر بایگانی
office manager رئیس دفتر
office manager رئیس اداره
notary office محضر
notary office دفتر اسناد رسمی دفتر خانه
office hours ساعات کار
office hours ساعات اداری
office copy رونوشت مصدق
office computer کامپیوتر اداری
office building ساختمان اداری
office boy فراش
land office اداره املاک وثبت اراضی
labour office اداره کارگزینی
office work کار اداری
office bearer بعدا پرسیده شود
india office وزارت هند
india office اداره امورهندوستان
inquiry office اداره خبر گیری
inquiry office دفتر اطلاعات
intelligence office دفتر راهنمایی
intelligence office دفتر اطلاعات
intermediate office مرکز میانی
investiture with an office اعطای منصب
investiture with an office برگماری بکار
jack in office ادم باد درسرکه تازه بمقام
jack in office رسیده است
job office دفتر کارگاه
office of the future ارتباطات داده و سایر تکنولوژیهای الکترونیکی بعمل می اورد
office boy پیشخدمت
central office تلکس و تلگراف
placement office موسسهکاریابیبرایفارغالتحصیلان
register office اداره ثبت احوال
government office اداره دولتی
the relevant office اداره مسیول
registry office اداره ثبت
office grapevine سخن چینی [در دفتری یا شرکتی]
box office گیشه فروش بلیط ورودیه نمایش
box office باجه بلیط فروشی
post office پستخانه
post office اداره مرکزی پست
post office محل ذخیره اصلی پیام ها برای کاربران شبکه محلی
sorting office مکانیکهدرآننامهها بستههاو....باتوجهبهآدرسگیرندهدستهبندیمیشوند
booking office گیشهفروشبلیط
ticket office باجه فروش بلیت
information office دفتر اطلاعات
main office مرکز اصلی
A new government wI'll take office . حکومت جدیدی سر کار خواهد آمد
To assume office . عهده دار مقامی ( سمتی ) شدن
Outside office hours. خارج از وقت اداری
booking office باجه فروش بلیت
ticket office باجه بلیت فروشی
booking office باجه رزرو بلیت
Where is the post office? پستخانه کجاست؟
Where is the booking office? باجه رزرو بلیت کجاست؟
Where is the booking office? باجه بلیت فروشی کجاست؟
central office دفتر مرکزی
Where is the ticket office? باجه بلیت فروشی کجاست؟
Home Office وزارت داخله
Home Office وزارت کشور
office automation خودکارسازی اداری خودکارسازی دفتری
Foreign Office وزارت امور خارجه
office tower برجکارهایاداری
office-holders دیوان گر
office-holders دیوان سالار
ticket office باجه
census office دایره سجل و احوال
ticket office محل فروش بلیت
the foreign office وزارت خارجه
audit office دفتر حسابرسی
audit office اداره حسابرسی
cash office صندوق
automated office دفتر خودکار
branch office شعبه
cash office دایره صندوق
office chair صندلی اداری
branch office دفتر شعبه
office-holders صاحب مقام
office-holders کارمند دولت
office-holders صاحب منصب دولت
office-holder دیوان گر
office-holder دیوان سالار
office-holder صاحب مقام
central office مرکز تلفن
office-holder کارمند دولت
census office اداره امار و ثبت احوال
tenure of office زمامداری
to solicit an office درخواست ازیک شرکت
office-holder صاحب منصب دولت
Several engineeres were removed from office. چندین مهندس از کار بر کنار شدند
office swivel chair صندلی گردان اداری
post office order چک یا حواله پستی
office information system سیستم اطلاعات اداری
Where is the nearest exchange office? نزدیکترین صرافی کجاست؟
Home Office [British E] دفتر وزارت کشور
Home Office [British E] دفتر وزارت داخله
Currency exchange office صرافی
left-luggage office دفتر بار امانتی
to marry at a registry office در دفتر ثبت یا محضر رسمی ازدواج کردن
vehicle registration office اداره راهنمایی و رانندگی
lost property office دفتر اشیای گم شده
Where is the left-luggage office? دفتر بار امانتی کجاست؟
The hell with the company (office). گور بابای شرکت ( اداره )
land office business کار وسیع وبسیط وسریع کارپر سود یا پر موفقیت
head office of company مرکز اصلی شرکت
command issuing office دفترتوزیع دستورالعملهای یکان
general posr office اداره مرکزی پست در لندن
joint petroleum office دفتر امور سوخت رسانی مشترک نیروهای مسلح درصحنه عملیات
main center office مرکز اصلی ارتباطات
telephone central office مرکز تلفن خودکار
command issuing office دفتر توزیع فرامین یکان
civil status office دفتر سجل و احوال
central telegraph office مرکز تلگراف اصلی
army post office شعبه پستی نیروی زمینی
administrative contracting office دفتر استخدام کارگزینی
administrative contracting office دفتراداری
army post office پستخانه نیروی زمینی
public رمز گشایی که از کلید عمومی برای رمز گذاری پیام استفاده میکند و از یک کلید خصوص برای رمز گشایی آن .
in public علنی
public متن یا برنامهای که حق کپی ندارد و توسط هر کسی قابل کپی کردن است
public همگان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com