English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 103 (7 milliseconds)
English Persian
official channels مجاری رسمی
official channels طرق رسمی
Other Matches
channels ارسال سیگنال ها یا داده از یک مسیر مشخص
channels کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
channels اتصال بین یک پردازنده و یک رسانه جانبی که انتقال داده را ممکن می سازد
channels راهگان
channels ابروی پهن
channels ناودان فولاد "یو" شکل
channels روگاه شیار
channels کانال مجرا
channels کانال تلویزیون
channels خط ارتباطی برای حمل سیگنالهای داده
channels اتصال مستقیم بین کانالهای اصل ورودی / خروجی در کامپیوتر تا ارسال داده با سرعت زیاد را ممکن کند
channels رسانه واسط که به کانالهای مختلف اجازه اتصال میدهد
channels اتصال فیزیکی بین دو نقط ه که اجازه ارسال داده میدهد
channels ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
channels جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channels دستوری به کانال یا واحد کنترل که حاوی اطلاعات کنترلی مثل انتخاب داده یا ریشه هاست
channels بیشترین نرخ ارسال داده روی یک کانال
channels یچ کردن بین آنها
channels 1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند
channels واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channels کانال ساختن
channels شیار دراوردن
channels مجرای ابگذری کانال
channels ابراهه
channels رسانه
channels خط مشی
channels کانال
channels ترعه مجرا
channels هرگونه نقل وانتقال چیز یااندیشه ونظر و غیره
channels کندن
channels دریا
channels شیاردار کردن
channels سلسله مراتب
channels انتقال تعویض محل خدمت مسیرانجام کار
channels قسمت عمیق اب
channels گذرگاه ابی
channels ابرو ابراهه
channels ابراه
channels باب
channels تنگه
channels مجرا
channels چانل بی سیم
channels راه ابی
channels رده
official کارمند دولت
official اداری
official مامور
official صاحب منصب
official عالیرتبه رسمی
official موثق و رسمی
official رسمی
official تشریفاتی
official قانونی
official کارمند
communication channels طرق مواصلاتی
communication channels وسایل ارتباطی
diplomatic channels طرق سیاسی
diplomatic channels مجاری دیپلماتیک
market channels مجاری توزیع
command channels سلسله مراتب فرماندهی سلسله مراتب
command channels ردههای فرماندهی
administrative channels مجاری اداری
aviation channels کانالهای هوایی
administrative channels طرق اداری
official religion دین رسمی
official receipt رسید رسمی
official rate نرخ رسمی
official prices قیمتهای رسمی
official oath سوگند قانونی یا رسمی
official notification افهارنامه
official meeting اجتماع رسمی
official submission مناقصه عمومی
official receiver عضو نافر
official receiver اعتصاب باجایزه سندیکا
official receiver اعتصاب رسمی
official calibration واسنجی رسمی [مهندسی]
official receiver مدیر تصفیه
He is a corrupt official . مأمور فاسدی است ( رشوه می گیرد وغیره )
semi official نیمه رسمی
official visit بازدید رسمی فرمانده
official meeting ملاقات رسمی
official document سند رسمی
leading official سرداور
extra official بیرون ازوفایف اداری
lead official سرداور
line official داور خط تجمع
building official بازرسان ساختمان
official authorities مراجع رسمی
official communications ابلاغیه رسمی
official communications مکاتبات اداری
official deed سند رسمی
official gazette روزنامه رسمی
official jurnal روزنامه رسمی
official language زبان رسمی
official liquidator مدیر تصفیه
extra official غیر رسمی
appointed by an official order حکمی
certificate [official document] گواهی
certificate [official document] مدرک
To hold an official inquiry. تحقیق رسمی بعمل آوردن
official log book of a ship دفتر ثبت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com