Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 172 (2 milliseconds)
English
Persian
offset distance
مسافتی که نقطه صفر زمین از مرکز منطقه هدف دورباشد
offset distance
فاصله برون محوری
Other Matches
offset
حساب تهاتر
offset
پایاپای
offset
دوخم کردن
offset
دوخم
offset
دوخم شدگی
offset
تهاتر
offset
مقدار اضافه شدنی به آدرس پایه برای تولید آدرس اندیس نهایی
offset
حجم اضافه شده به یک عدد یا آدرس برای دادن عدد نهایی
offset
جبران کردن
offset
افست
offset
حاشیه صحافی
offset
عوض
offset
چاپ افست
offset
جابجاسازی
offset
مبدا نقطه شروع مسابقه
offset
چین خمیدگی
offset
انحراف
offset
وزنه متعادل
offset
رقم متعادل کننده متعادل کردن
offset
جبران کردن خنثی کردن
offset
چاپ افست کردن افست
offset
جبران
offset
حذف شده
offset
خارج از عمل چاپ افست
offset
جبران کردن جبران
offset
تسویه کردن
offset point
در رهگیری هوایی نقطه نشانی است در هوا که محل هدف نسبت به ان تعیین وهواپیمای رهگیر به سمت هدف هدایت میشود
photo offset
چاپ افستی که فیلم عکاسی رابرای چاپ بکار برد
offset method
روش استفاده از خط سری درنشان دادن نقاط روی نقشه
binding offset
حاشیه جبران شیرازه
offset wraps
تارهای مخالف
[لول باف]
offset knots
گره نامتقارن
[گاه جهت ایجاد سایه و تفاوت ظاهری طرح با دیگر قسمت ها به جای تکرار گره زدن بر روی دو تار مشابه در ردیف بافت بعدی از سه تار شماره یک، دو، سه و یا یک، سه، دو استفاده می کنند.]
offset plottin
روش استفاده از تصحیحات مخصوص در توپخانه روش محاسبه توپ به توپ
offset of one obligation against another
تهاتر حاصل شدن بین دو دین یا دو تعهد
offset bombing
روش بمبارانی که در ان به جای هدف از یک نقطه نشانی استفاده میشود
line offset method
روش نقشه برداری از یک مسیر منحنی
angle offset method
روش عکاسی تحت یک زاویه معین روش تهیه تصویراشیاء تحت یک زاویه
target offset methode
روش نشان دادن هدفها روی نقشه ها یا طرحهای عملیاتی
to keep one's distance
دوری جستن
following distance
فاصله بین وسائط نقلیه فاصله میان خودروها
in distance
نزدیک بودن شمشیرباز برای ضربه زدن
X distance
سوراخ کارت در ستون برای بیان عدد منفی
to keep one's distance
اشنایی نکردن
known distance
مسافت معلوم
to keep one's distance
کناره گیری کردن
known distance
فاصله معلوم
mean distance
فاصله حداکثر وحداقل سیاره از قمر
out of distance
دور بودن شمشیرباز از حریف
distance
تعدادکیلومترهای طی شده درشکار با اسب
distance
مسیر مسابقه
distance
برد سلاح
distance
دورنگاهداشتن پشت سرگذاشتن
distance
بعد
distance
مسافت
distance
فاصله
distance
دوری
distance
بعد دورکردن
distance
مدت بازی قسمتی از مسیر مسابقه مشخص شده به وسیله پرچم یا میله
photo distance
مسافت اندازه گیری شده ازعکس هوایی مسافت روی عکس
safe distance
فاصله بی خطر
polar distance
فاصله قطبی
road distance
مسافت روی جاده یا مسافت طی شده از جاده
hyperfocal distance
مسافت بین عدسی دوربین تانزدیکترین اشیاء میدان تصویردوربین وقتی که دوربین روی فاصله بینهایت تنظیم شود
sight distance
فاصله دید
bond distance
طول پیوند
weaving distance
طول تلاقی مسافت همبری
interocular distance
فاصله بین عدسیهای یک وسیله دیدبانی یا بین دوچشم
internuclear distance
فاصله بین هستهای
image distance
عرض تصویر
safe distance
مسافت امن اطراف مین
shouting distance
فاصله صدا رس
sight distance
مسافت دید
training distance
مسافت تمرین
unit distance
با فاصله واحد
weaving distance
طول تقاطع
It is some distance to the school .
تا مدرسه فاصله زیاد است
zenith distance
فاصله ارتفاع نافر
zenith distance
ارتفاع راس القدم
middle distance
فاصلهی میان زمینه و پیش زمینه
distance post
قرارگاهمحلمسابقه
It can be seen from a distance of two kilometers .
از فاصله دو کیلومتری دیده می شود
to step a distance
قدم کردن
distance between two points
فاصله دو نقطه
[ریاضی]
[فیزیک]
sight distance
طول دید
signal distance
فاصله علامتی
skip distance
خیز موج
social distance
فاصله اجتماعی
supporting distance
مسافت پشتیبانی
supporting distance
بردپشتیبانی سلاحها
time distance
مسافت زمانی حرکت ستون مسافت طی شده در زمان معین
time distance
زمان عبور ستون
distance scale
مقیاسمسافت
distance travelled
مقدارطیشده
long distance
راه دور
air distance
مسافت طی شده به وسیله هواپیما
anchorage distance
فاصله تکیه گاهی
angular distance
فاصله زاویهای
buffer distance
حاشیه امنیت
buffer distance
محوطه امنیت
center distance
فاصله مرکزی
center distance
فاصله ازمرکز
code distance
فاصله رمز
coherence distance
فاصله همدوسی
countermining distance
فاصله ضد انفجار زنجیری مین
countermining distance
فاصله مجاز بین دومین
distance angle
زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
distance between centers
طول دوران
distance line
طناب نگهدارنده ناوها
air distance
مسافت هوایی
linear distance
خط هوایی
long distance
از راه دور
long distance
دور برد مکالمات تلفنی از راه دور
long distance
ازراه دور تلفن کردن
long distance
دارای مسافت زیاد
long distance
با شعاع عمل زیاد طولانی
long distance
دارای مسافت دور
long-distance
راه دور
long-distance
از راه دور
long-distance
دور برد مکالمات تلفنی از راه دور
long-distance
ازراه دور تلفن کردن
long-distance
دارای مسافت زیاد
long-distance
با شعاع عمل زیاد طولانی
long-distance
دارای مسافت دور
distance light
نورافکن
distance line
طناب تنظیم فاصله
distance man
دونده استقامت
distance runner
دونده استقامت
distance receptor
گیرنده دوربرد
distance vision
دید دوربرد
focal distance
فاصله کانونی
distance wadding
لایی
facing distance
مسافت بین نفرات در صف برای سهولت چرخش به اطراف
distance wadding
بوش داخل پوکه فشنگ
ecological distance
فاصله بوم شناختی
f. distance or length
فاصله کانونی
distance wadding
لایی جازم
distance protection
وسیله حفافت فاصله
frequency distance
فاصله فرکانس
distance medley
دو استقامت امدادی شامل 004 008 0021 و 0061متر
distance meter
بعد سنج
distance meter
فاصله سنج
haul distance
فاصله حمل
hyperfocal distance
نزدیک ترین فاصلهای که ازانجا میتوان عکس برداری واضح وروشن نمود
The bus stop is no distance at all .
ایستگاه اتوبوس فاصله زیادی با اینجا ندارد
limited distance modem
وسیله ارسال داده با محدوده کوتاه که داده دیجیتال خاص را ارسال میکند و نه به صورت تقسیم شده
total stopping distance
طول ایست کامل
hole center distance
فاصله مرکز سوراخ
fixed distance marking
خطمقطعثابت
half-distance line
خطنیمفاصله
to distance
[dissociate]
oneself from
دوری
[قطع همکاری]
کردن از
long distance line
خط ارتباطی
long distance supply
تغذیه مسافت دور
direct distance dialing
شماره گیری فاصله مستقیم
critical anode distance
فاصله بحرانی اندی
overtaking sight distance
فاصله دیدپیش افتی
overtaking sight distance
فاصله دیدبرای پیشدستی
overtaking sight distance
مسافت دید برای سبقت گرفتن
social distance scale
مقیاس فاصله اجتماعی
stopping sight distance
فاصله دید برای ایست
stopping sight distance
فاصله دید ایست
overtaking sight distance
طول دید
telephone modal distance
مسافت مکالمه تلفنی
distance vector protocols
اطلاعات در مورد مسیرهای مختلف شبکه گسترده که توسط rowter برای یافتن کوتاهترین و سریع ترین مسیر ارسال اطلاعات به کارمی رود
long distance reception
دریافت دور
long distance cable
کابل ارتباطی
miss distance scorer
دستگاه تعیین میزان خطای تیردستگاه خطایاب
middle distance race
دو نیمه استقامت 008 تا0051 متر
vehicle stopping distance
مسافت ایست وسیله نقلیه مسافت ایست خودرو
economic haul distance
فاصله اقتصادی حمل
bogardus social distance scale
مقیاس فاصله اجتماعی بوگاردوس
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com