Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
oil pressure warning indicator
شاخصهشدارفشارروغن
Other Matches
To bring pressure to bear . To exert pressure .
فشار خون دارد
To bring pressure to bear . To exert pressure .
اعمال فشار کردن
warning
اخطاریه دادگاه
warning
که روشن میشود تا نشان دهد یک چیز خط رناک ممکن است رخ دهد
warning
توجه به خط ر ممکن
as a warning to others
برای عبرت دیگران
as warning to
برای عبرت
warning
اطلاع
warning
اعلام خطر کردن هشدار
warning
خبر
warning
تحذیر
warning
اشاره
warning
زنگ خطر
warning
اعلام خطر
warning
عبرت
warning
اخطار
warning
اژیر هشدار
warning
هشدار
warning
اگهی
warning sign
علامت احضار
warning sign
علامت اخطار
warning radar
رادار هشدار دهنده
warning pipe
لوله خبر
warning pipe
لوله سرریز
warning order
دستور اماده باش اعلام اماده باش
warning signal
علامت اعلام خطر
warning signal
علامت خطر
warning system
سیستم الارم
warning system
سیستم خبردهنده
local warning
سیستم اعلام خطر محلی
local warning
اعلام خطر محلی
warning cries
فریادهای هشدار
warning order
دستور اگهی
early-warning
اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
warning net
شبکه اژیر
early-warning
اعلام خطر کردن
storm warning
پرچم قرمز با مرکز سیاه یا 2چراغ قرمز بعلامت باد شدید
warning agent
گند گاز
warning light
چراغ خطر
issue a warning
اخطار صادر کردن
warning light
لامپ خطر
warning line
خط اخطار
warning net
شبکه اعلام خطر
He took no heed of my warning.
به اخطار من توجهی نکرد
early warning
اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
early warning
اعلام خطر کردن
warning device
وسیلههشدار
warning lights
چراغهشدار
warning track
منطقهجریمه
warning plate
صفحههشدار
danger warning level
حداقل موجودی
on-air warning light
نورهشدارنورروشن
oil warning light
چراغهشدارروغن
small craft warning
پرچم قرمز یا چراغ قرمزبعلامت باد شدید و دریای خطرناک
air alert warning
اعلام اماده باش هوایی اعلام خطر یا اماده باش هوایی
air warning net
شبکه اعلام خطر هوایی
airborne early warning
اعلام خطر هوابرد
airspace warning area
منطقه اعلام خطر هوایی
danger warning level
مقدار موجودی کالا که میبایست همیشه در انبارموجود باشد
foil warning line
حلقهاخطارخنثیکننده
battery warning light
چراغهشدارباطری
control and warning center
سیستم کنترل و اعلام خطر
airborne early warning
راداراعلام خطر نصب شده روی هواپیما
The warning light seems to have malfunctioned.
چراغ خطر به نظر می رسد دچار نقص فنی شده است.
door open warning light
چراغهشداربرایبازبودندر
low fuel warning light
چراغهشدارکمبودبنزین
main beam warning light
اشعهاصلینورهشداردهنده
sabre and epee warning line
خطهشداردرمسابقهاپوشمیشیربازی
seat-belt warning light
چراغهشدارکمربندایمنی
Drive on dimmed headlights !
[Warning to drivers]
با نور پایین حرکت کنید!
[هشدار به رانندگان]
indicator
چراغ راهنما
indicator
علامت خط نشانه
indicator
عقربه یاصفحه نشان دهنده
c o d indicator
عقربه سی او دی
indicator
نمایشگر شاخص
indicator
نشان دهنده
indicator
اندیکاتور
indicator
نماینده
indicator
شاخص اندازه
indicator
مقیاس
indicator
فشار سنج
indicator
شاخص
indicator
راهنما
indicator
عقربه
indicator
نشانگر
indicator
شناساگر
indicator
نشان دهنده دستگاه نشان دهنده
on-off indicator
چراغروشنوخاموش
indicator
نوری که برای اخطار دادن یا بیان وضعیت یک قطعه به کار می رود
indicator
چیزی که وضعیت فرآیند را نشان دهد. معمولا با صورت یا نور
indicator
نمایش گرافیکی محل و استفاده پرچمهای نشان دهنده در برنامه
indicator
علامت
indicator
ثبات یا بیت علامت که وضعیت پردازنده و ثباتهایش را نشان میدهد مثل رقم نقلی یا سرریز
indicator
نمودار
mode indicator
نشانگر حالت
neon indicator
شاخص نئونی
phase indicator
نشاندهنده فاز
overflow indicator
مشخص کننده سرریزی
overflow indicator
سرریز نما
economic indicator
شاخص اقتصادی
overflow indicator
سرریزنما
polarity indicator
شاخص قطب
ring indicator
نشان دهنده حلقه
range indicator
مقیاس مسافت
range indicator
طبله مسافت
range indicator
شاخص مسافت
priority indicator
اولویت نما
priority indicator
نماینده اولویت
elevation indicator
صفحه نمودار درجه
column indicator
نشانگر ستونی
position indicator
شاخص نماها
economic indicator
علائم اقتصادی
complex indicator
نشانگر عقده
magnetic indicator
سمت یاب مغناطیسی هواپیما
error indicator
در روی خطا نما
indicator electrode
الکترودنشان دهنده
direction indicator
دستگاه نشاندهنده جهت حرکت
direction indicator
دستگاه جهت نمایی
limit indicator
نشاندهنده تلرانس
density indicator
چگالی سنج
dial indicator
دستگاه نشاهدهنده مدرج
light indicator
نور نما
insulation indicator
دستگاه ازمایش عایق بندی
indicator tube
لامپ سیگنال
indicator electrode
الکترود شاخص
magnetic indicator
سمت نمای مغناطیسی هواپیما
external indicator
نشان دهنده وضع خارجی وسیله
frequency indicator
بسامد نما
frequency indicator
دستگاه نشان دهنده فرکانس
elevation indicator
صفحه مدرج درجه طبلک درجه
gas indicator
دستگاه نشان دهنده مقدار گاز
indicator gate
دریچه شاخص
ground indicator
اشکارساز اتصال با زمین
dual indicator
نشاندهنده دوتایی
indicator diagram
دیاگرام نشاندهنده
indicator light
لامپ سیگنال
climb indicator
اوج نما
setting indicator
شاخصتنظیم
front indicator
جلو
front indicator
فشارسنج
charge indicator
اندازهشارژ
attitude indicator
دستگاه نشان دهنده زاویه تقرب
calls indicator
نمایشدهندهزنگتلفن
azimuth indicator
شاخص سمتی هواپیما وسیله نشان دهنده زاویه سمتی هواپیما
wind indicator
بادنما
wheel indicator
نشانگر سکان
balance indicator
ترازنما
airspeed indicator
سرعت نما
indicator lights
نورهایراهنما
self-timer indicator
تنظیمگراتوماتیک
absence indicator
جانشین
absence indicator
غیبت نما
rear indicator
شاخصانتهایی
achromatic indicator
شناساگر اکروماتیک
oxygen indicator
اکسیژنیدک
neutral indicator
شاخصسوخت
indicator telltale
شاخصساعتی
indicator needle
عقربهسوزنی
power indicator
شاخصروشن
speed indicator
تندی نما
check indicator
نماینده مقابله
rogue indicator
کدمخصوص برای برنامههای کاربردی کنترل مثل نشانه انتهای فایل
role indicator
نشانهای برای بیان ورودی شاخص دریک موضوع مشخص
stack indicator
نماینده پشته
routing indicator
نمایندهء مسیرگزینی
speed indicator
سرعت نما
situation indicator
دستگاه سنجش وضعیت دیدرادار و وسایل ناوبری
stack indicator
پشته نما
rudder indicator
نشانگر تیغه سکان
check indicator
مشخص کننده مقابله
routing indicator
گروهی از حروف که برای نشان دادن محل جغرافیایی یک ایستگاه یا یکان یا قرارگاه به کار می رود
switch indicator
گزینه نما
system indicator
طبلک نشان دهنده کار دستگاه شاخص سیستم رمز
voltage indicator
دستگاه نشان دهنده فشارالکتریکی
tuning indicator
میزان نما
target indicator
شاخص نشان دهنده هدف شاخص هدف
high tension indicator
مقره فشار قوی
gates opening indicator
شاخص باز شدن دریچه ها
oil level indicator
نشانگر سطح روغن
[مهندسی]
end of file indicator
انتهانمای پرونده
turn and bank indicator
کنترلکنندهشیبوچرخش
maximum demand indicator
کنتور بار پیک
magnatic direction indicator
دستگاه نشاندهنده جهت مغناطیسی
auto answer indicator
جوابگویاتوماتیکی
backstroke turn indicator
اندازهشنایبرگشتبهپشت
numerical indicator tube
هر گونه لامپ الکترونی که توانایی نمایش اشکال عددی را دارد
shadow tuning indicator
میزان نمای سایهای
dipping/indicator stalk
دکمهراهنما
key status indicator
نشانگر وضعیت کلید
film leader indicator
راهنمایفیلمخودکار
oxidation reduction indicator
شناساگر اکسایش
heat ready indicator
چراغتعینگرما
plan position indicator
صفحه رادار ناو یا هواپیما
power level indicator
توان نما
attitude director indicator
دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
air speed indicator
صفحه سرعت نما
air mileage indicator
کیلومتر شمار هواپیما مسافت سنج هواپیما
discharge indicator disc
دیسک رنگی معمولا زرد یاقرمز برای نشان دادن تخلیه سیستم اطفاء حریق
directional gyro indicator
دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
current cell indicator
نشانگر سل جاری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com